آیت الله بهجت :
هرچه ما گشتیم و گشتیم ، ذکری بالاتر از صلوات پیدا نکردیم،اگر حال قرآن خواندن ندارید ،صلوات زیاد بفرستید.
💠@farzandaneallame
ابتدا فکر می کردم که مملکت وزیر دانا می خواهد ،بعد فکر کردم شاید شاه دانا می خواهد ،اما اکنون می فهمم ملت دانا می خواهد !
💠@farzandaneallame
3.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درس بندگی
از 🥀شهید
حسین یوسف الهی
💠@farzandaneallame
☘🍁☘🍁☘🍁
🍂🍃🍂🍃
🌿🌱
🌼
💠 ادامه ی زندگی نامه ی حضرت علامه حسن زاده
🔅 دعوت برای تدریس
نمایندگی حیدر آیاد دَکَن در تهران ، کتابفروشی خیام در خیابان شاه آباد قدیم بود . در آن زمان آمده بودند تا ما را به آنجا دعوت کنند . می گفتند : امکانات ، حقوق و مسکن و خلاصه هر چه بخواهید می دهیم . که البته ما قبول نکردیم .
و نیز در سابق که طلبه مجردی بودم ، در مدرسه حجره داشتم . یک روز آمدم حجره دیدم آقای متشخصی نشسته است . گفتم : فرمایشی دارید ؟ گفت آمده ام از شما دعوت کنم که در دانشگاه تدریس کنید . تعجب کردم ، بعد با خود اندیشیدم که اگر قبول کنم ، دیگر نمی توانم از اساتیدم به خوبی استفاده کنم . لذا دعوت او را رد کردم تا از اساتیدم محروم نشوم .
🔅 تدریس کتب درسی
پایه درس و بحثمان در آمل به قدری قوی شده بود که اواخر اقامت در آمل ، کتب درسی پیشین را برای دیگران تدریس می کردم و پس از مهاجرت به تهران نیز همین روش را در مدارس مروی ، حاج ابوالفتح ، فیروز آبادی و محمدیه ادامه دادم . برای نمونه هنگامی که مطول می خواندم ، سیوطی و شرح نظام را درس می دادم . کتاب مطول را نیز شش دوره درس گفتم ، حاشیه را چندین دوره و به همین گونه : شرح شمسیه ، منطق منظومه ، جوهر النضید ، شرح اشارات ، شرح تجرید ، معالم الصول ، قوانین الاصول ، شرح لمعه ، ارث جواهر ، هیات فارسی قوشچی ، شرح چغمینی ، تشریح الافلاک شیخ بهایی ، اصول اقلیدس و زیج بهادری
🔅 نحوه مباحثه
اکثر کتابهایی را که می خواندم ، مباحثه نیز می کردم . البته در نوع مباحثه ی ما ممکن است که ایراد و انتقاد باشد . برای نمونه کفایه را یک ساعت به اذان صبح مانده ، اسفار یا مکاسب یا جواهر را پیش از صبح - بین الطلوعین - و اشارات را ساعت یک بعد از ظهر مباحثه می کردیم .
🔹 ادامه دارد ...
💫💫💫💫💫💫
💠@farzandanealame
🍃🍃🍃🍃🍃
ما می توانیم مسائل کلی را حل کنیم اما وقتی به جزئیات می رسیم می بینیم خیلی دچار مشکل می شویم.
باید آن قدر حواس خود را جمع کنیم تا ان شاءلله آرام آرام بدانیم که چه باید بکنیم .
لذا فرموده اند :
واجبات را انجام دهید و محرمات را ترک کنید تا آرام آرام نور معرفت و برهان به دل شما راه یابد .
بعد از آن دستور می دهند مستحبات را هم انجام دهید و آهسته آهسته مکروهات را هم ترک کنید تا نورانیت شما قوی تر شود .
عزیزان من!
راه همین است .
باید همین جور افتان و خیزان بیفتیم و برخیزیم
این دلیل نمی شود بگوییم چون ائمه علیهم السلام معصوم بودند آن طور دقیق بودند و راه شان آسان بوده است .
عصمت ائمه زیر سر حضورشان است.
آنان سر تا پا حضور اند و در زحمت اند و زحمتی که آن ها دارند ، ما نداریم.
آن ها باید آن قدر حواس شان جمع باشد که از عصمت سقوط نکنند که البته با حضور دائمی خود هرگز سقوط نمی کنند .
#حضور_و_مراقبت
#استاد_صمدی_آملی
💠@farzandaneallame
🌷 وقتی شیطان فشار زیادی آورد، بفهمید که متاع قیمتی در دست دارید...
☘ آنجایی که امتحان سخت میشود، گنج و خیرات الهی همانجاست.
👌 متقی کسی است که وقتی شیطان فشار میآورد، میفهمد که متاع قیمتی [در دست] دارد؛ پس اگر استقامت کنید به آن گنجها و بهای قیمتی آن میرسید.
#تلنگرانه
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
💠@farzandaneallame
شکست خوردن و زمین خوردن
یک اتفاق است
اما تسلیم شدن و بلند نشدن
یک انتخاب است
نگذار انتخاب هایت اسیر
اتفاق هایت شوند...
💠@farzandaneallame
2.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹حضرت علی(ع) می گوید خدا از همه مرفهین سوال خواهد کرد درمورد گرسنگان چرا گرسنه خوابیدند
💠@farzandaneallame
حکایتی زیبا درباره حق الناس
🔹ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی میکرد. ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ از ﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ دستشان کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ.
🔸ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم کند.
🔹ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ میکنم که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کردهاند، ﺑﺨﻮﺍبد!
🔸ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ.
🔹ﺗﺎ ﺍینکه ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ که ﺩﺭ اﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد، آن هم فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ، ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود.
🔸ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنهای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدن ﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ.
🔹ﺗﺎ ﺍینکه ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خواب ﺭﻓﺖ؛ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ نکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩﺍﻧﺪ و ﺳﻮﺍﻝ میپرسند ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ میگوید ﺗﺎ اینکه ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟
ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ: ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ (ﺧﺮ) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر هیچ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ.
🔸ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭا ندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭ فلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و ...
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید.
🔹ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ میشود. ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ میگیرد ﺗﺎ ﺻﺒﺢ میشود ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪﺷﺎﻥ میآیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ.
🔸ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ میکنند، ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ میگذارد ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ!
🔹ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ میگوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍینقدر ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ...
🔸ای بشر! از چه گمان کردی که دنیا مال توست
ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست
▫️هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور
▫️هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست...
💠@farzandaneallame