🌹سلام بر ابراهیم🌹
#پارت13
این قسمت:قهرمان
راوی: حسين الله كرم
مسابقات قهرمانی 74 کيلو باشگاهها بود. ابراهيم همه حريفان را يکی پس از
ديگری شكست داد و به نيمه نهایی رسيد.
آن سال ابراهيم خيلی خوب تمرين
کرده بود. اکثر حريفها را با اقتدار شکست داد.
اگر اين مســابقه را ميزد حتماً در فينال قهرمان ميشــد. اما در نيمه نهایی خيلي بد کشتی گرفت. بالاخره با يک امتياز بازی را واگذار كرد!
آن ســال ابراهيم مقام سوم را کســب کرد. اما سالها بعد، همان پسری که حريف نيمه نهایی ابراهيم بود را ديدم. آمده بود به ابراهيم سر بزند.
آن آقــا از خاطرات خودش با ابراهيم تعريف میکــرد. همه ما هم گوش میکرديم.
تا اينکه رســيد به ماجرای آشــنایی خودش با ابراهيم و گفت: آشنایی ما برمیگردد به نيمهنهایی کشتی باشگاهها در وزن 74 کيلو.
قرار بود من با ابراهيم کشتی بگيرم.
اما هر چه خواست آن ماجرا را تعريف کند ابراهيم بحث را عوض ميکرد!
آخر هم نگذاشــت كه ماجرا تعريف شود! روز بعد همان آقا را ديدم و گفتم:
اگه ميشه قضيه کشتی خودتان را تعريف کنيد.
او هم نگاهی به من کرد. نََفس عميقی کشــيد و گفت: آن سال من در نيمهنهایی حريف ابراهيم شدم. اما يکي از پاهايم شديداً آسيب ديد.
به ابراهيم که تا آن موقع نميشــناختمش گفتم: رفيق، اين پای من آســيب ديده. هوای ما رو داشته باش.
َ ابراهيم هم گفت: باشه داداش، چشم.
بازیهای او را ديده بودم. توی كشــتی اســتاد بود. با اينکه شــگرد ابراهيم
فنهایی بود که روی پا ميزد. اما اصلاً به پای من نزديک نشد!
ولی من، در کمال نامردی يه خاک ازش گرفتم و خوشحال از اين پيروزی
به فينال رفتم.
ابراهيم با اينکه راحت ميتونســت من رو شکست بده و قهرمان بشه، ولی اين کار رو نکرد.
بعد ادامه داد: البته فكر ميكنم او از قصد كاری كرد كه من برنده بشــم! از شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرمانی برای او تعريف ديگهای داشت.
ولی من خوشحال بودم. خوشحالی من بيشتر از اين بود که حريف فينال، بچه محل خودمون بود.
فکر ميکردم همه، مرام و معرفت داش ابرام رو دارن.
اما توی فينال با اينکه قبل از مســابقه به دوســتم گفته بودم که پايم آسيب
ديده، اما دقيقًا با اولين حرکت همان پای آســيب ديــده من را گرفت. آه از نهاد من بلند شد. بعد هم من را انداخت روی زمين و بالاخره من ضربه شدم.
آن سال من دوم شدم و ابراهيم سوم. اما شک نداشتم حق ابراهيم قهرمانی بود.
از آن روز تــا حالا با او رفيقم. چيزهای عجيبی هم از او ديدهام. خدا را هم شکر ميکنم که چنين رفيقی نصيبم کرده.
صحبتهايش که تمام شد خداحافظی کرد و رفت. من هم برگشتم.
در راه فقط به صحبتهايش فکر ميکردم.
يادم افتاد در مقر ســپاه گيلان غرب روی يکی از ديوارها براي هركدام از رزمندهها جملهای نوشته شده بود. در مورد ابراهيم نوشته بودند:
«ابراهيم هادی رزمندهای با خصائص پوريای ولی»
#سلام_بر_ابراهیم
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4647🔜
#ارسالی_کاربر
#عکسنوشته
خداقوت متشکرم از شما🌷🌷🌷
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
❪👩🏻🎓📚❫ - • رمز درس خواندن🧐⁉️ الان برای شروع دیر نیست؟😪 نه #اصلا دیر نیست! ولی به شرطی که از زمانِ
❪👩🏻🎓📚❫
• رمز درس خواندن🧐⁉️
گوشی ذهنتو بهم میریزه و کارکرد مغزت رو پایین میاره! اگر میخوای مفید مطالعه کنی، باید گوشی رو کنار بذاری یا حداقل خیلی کم ازش استفاده کنی🌱
- گوشیتو بزار کنار :)
#درسخوان 5
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4648🔜
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
من از سپیده دم کودکیام اشک دیدهام،
غم کشیدهام...
و همراه پدر،
جرعه جرعه شرنگ ماتم شنیدهام،
نام من همزاد سوگ است،
هم معنیِ داغهای استخوان سوز
من سکینهی پدر بودم؛
اما در موج خیز زندگیم "سکینه" ندیدهام...💔
#سکینهخاتون
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
ایده های خلاقانه برای عکس گرفتن😁👌👌 #ایده #عکاسی پیشنهاد دانلود😊 #رسانه_ی_تنهامسیر لینک کانال ۱۵
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حالا که فصل پرتقاله یه روش جالب برای عکس گرفتن یاد بگیریم👌👌
به به😋🍊
#عکاسی #ترفند
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚4649🔜