💖سلام امام زمانم💖
از تو هوس نگاه دارد دل من
چشمی به در و به راه دارد دل من
تا کی به فراق تو صبوری؟ برگرد
آقا... به خدا گناه دارد دل من برگرد
#الـلَّـھُـمّ_عـجِّـلْ_لِوَلـیِک_ألْـفَـرَج
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#چهارشنبه_های... #بر_اساس_واقعیت #قسمت_هشتم گفتم: آخه لیلا ما تا کجا میخوایم پیش بریم؟ همینطور
#چهارشنبه_های
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_نهم
تازه فهمیدم چی شد! گفتم وای پنجشنبه کتابخونه تعطیله!
اکرم سری تکون داد و با تاسف گفت: ببخشید واقعا من اصلا حواسم نبود! بعد با نگرانی ادامه داد حالا تا کی باید تحقیقتون رو تحویل بدید؟
نگاهی به لیلا انداختم و گفتم: اکرم جون اشکال نداره؛ لیلا خانم خودش کارا رو انجام میده!
لیلا ازحالت من فهمید منظورم چیه سریع و خیلی شیک جواب داد و گفت: آره بابا اصلا نگران نباشین! چنان تحقیقی آماده کنم نازی جون نمره کامل رو بگیره! بعد هم فنجون قهوه اش را سر کشید...
گفتم: لیلا حالا جدی، جدی چکار کنیم ؟من که شنبه کلاس ندارم!
گفت: نگران نباش! خودم شنبه درستش می کنم گفتم: لیلا خرابتر نکنی جون من! دیدی که امروزچه پروژه ای درست شد!
گفت: خیالت راحت!
توی ذهنم گفتم: دقیقا وقتی می گی خیالت راحت من باید نگران باشم!
از بچه ها خدا حافظی کردم و راه افتادم سمت خونه، وقتی فکر می کردم امروز چه بساطی توی دانشگاه درست کردیم مو به تنم سیخ می شد! باید زودتر به با پدر ومادرم صحبت می کردم پنج شنبه و جمعه فرصت خوبی بود.
می دونستم گفتنش خیلی سخته و اصلا توقع نداشتم راحت بپذیرند ولی خوب چاره ای هم نبود! باید زمان می گذشت تا به روال عادی برگردیم چه خودم چه خانوادم! و این جز صبر نمی طلبید خصوصا برای من...
یکشنبه صبح رسیدم دانشگاه لیلا جلوی کلاسم ایستاده بود و داشت ناخنهای دستش رو می جوید رفتم جلو سلام کردم جواب سلام نداده برگشت گفت: معلوم هست کجایی؟
از دیروز هر چی زنگ میزنم به گوشیت میگه خاموشه! از حالتش فهمیدم یه چیزی شده گفتم: لیلا... نگو که دیروز خرابکاری کردی!؟
گفت: یعنی واقعا از قیافم مشخصه!
گفتم: تعریف کن ببینم...
گفت: نازنین راستش من با خودم کلی فکر کردم گفتم میرم به سعید میگم ما نتوانستیم بریم کتابخونه اگه امکانش هست شما یه وقته یک ساعته روز دوشنبه برای ما بذارید ما سوال هامون رو از شما بپرسیم دیگه هم مزاحم شما نمی شیم، اینطوری راحت میزدیم به هدف!
چون امید هم دوشنبه بود و ماجرا رو
می دید ولی...
با استرس گفتم: ولی چی لیلا خوب چی شد؟ راستش اصلا فکر نمی کردم سعید همچین حرکتی بزنه!
گفتم: لیلا میگی بالاخره چی شد؟
گفت: هیچی آقا سعید با یک لبخند ملیح گفت: خیلی دوست داشتم کمکتون کنم اما متاسفانه من وقت ندارم!
بعد هم سریع یه برگه و خودکار از
کیفش بیرون آورد یه شماره تلفن و
آدرس نوشت و داد به من گفت این
شماره خانم حسینی ...
مطمئنم هر سوالی راجع به تحقیقتون داشته باشید راهنمایی تون می کنن فقط چون سرشون خیلی شلوغه من باهاشون تماس می گیرم همون دوشنبه صبح پیششون برید و بگید از طرف آقای صالحی اومدید...
لیلا آب دهنش را قورت داد ادامه داد: نازی به جون خودم من بهش گفتم نکنه بخاطر ماجرای چند روز پیش اتفاق افتاد ناراحت هستید ما واقعا معذرت میخوایم ولی دست ما نبود که!
گفت: نه اصلا اینطور نیست! من به خاطر یه اخطار کار خوب رو رها نمی کنم! اما چون وقت ندارم و اینکه مطمئنم ایشون کارتون رو راه می اندازه خیالم راحته! اگر به مشکل خوردید من در خدمتتونم!
من همین جور هاج واج داشتم لیلا رو نگاه میکردم!!! غر زدن که فایده ایی نداشت! قرار شد فردا با هم بریم به همون آدرس، چون دیگه نمی شد این یکی رو مثل کتابخونه پیچوند!
فردا صبح وقتی سوار ماشین شدیم نمی دونم چرا توی دلم آشوب بود ترس عجیبی وجودم را فرا گرفته بود!
انگار لیلا هم حال من رو داشت گفت: نازی من نگرانم...
بعد هم دستش را انداخت توی فرمون ماشین و درو میدون رو یه دور انگلیسی زد با حرص گفت:عجب خودمون رو دستی، دستی انداختیم تو هچل!
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2720🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥کولاک دهه نودیها با اسباب بازی
سرود «هدیه اسباب بازی» در هیات بزرگ شباب الحسن(ع) یزد با حضور ده ها هزارنفر از مردم یزد همخوانی شد.🧸
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2721🔜
هدایت شده از طبیبِ جان
💕الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ
💯غدیر و عاشورا دو بال یک پروازند←در نتیجه فراموشی غدیر، عاشورا رقم خورد. مراقب باشیم ناخواسته آب در آسیاب دشمنانِ امامت و ولایت نریزیم.
هم اکنون زمان احیای غدیر، که رمز رسیدن ظهور است، فرا رسیده.💞
❀← باید دِین خودمان را نسبت به پیام غدیر ادا کنیم.
✿← باید کاری کنیم غدیر هم مثل عاشورا جهانی شود و مهمترین توصیه برای این امر مهم "سنت حسنهی اطعام" است.
☜ثواب چنین اطعامی برای هیچیک از مناسبات نیست.💯
💳
6277601299788206یکبار بر روی شماره کارت بزنید کپی میشود #همه_با_هم_برای_غدیر https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba ✦••❁▬▬▬▬🌸▬▬▬▬❁••✦
4_5856937276809939146.mp3
9.27M
🌸 #میلاد_امام_هادی(ع)
💐مژده بدید شب شادی شد
💐ابن الرضا اَبَالهادی شد
🎤 #سید_رضا_نریمانی
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2723🔜
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#چهارشنبه_های #بر_اساس_واقعیت #قسمت_نهم تازه فهمیدم چی شد! گفتم وای پنجشنبه کتابخونه تعطیله! اک
#چهارشنبه_های...
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_دهم
نگاهش کردم گفتم: انداختیم یا انداختی لیلا خانم!؟ نگاهی بهم کرد که چیزی بگه اما نگذاشتم حرف بزنه گفتم: آره می دونم من شروع کردم! دمت تو هم گرم که پایه بودی! تو شادیات جبران کنم ولی لیلا منم می ترسم!
لیلا گفت: نازنین این جماعت از نزدیک انگار میخوان آدم رو بخورن!!!
از حرفش خندم گرفت گفتم: یه چیزی میگا! بحث خوردن باشه تو ازهمه سبقت میگیری!
ولی ....
نمی دونم چی بگم، بریم ببینیم چی
میشه!
نزدیکترین محل به آدرسی که سعید داده بود، لیلا ماشین رو پارک کرد. پیاده که شدیم قلب جفتمون مثل گنجشک میزد! وقتی رسیدیم جلوی ساختمون با دیدن بازرسی جلوی ورودی شدت تپش قلبمون بالا رفت! لیلا با استرس گفت: مگه کلانتریه! عَه! نازی من نمیام اینجا یه جوریه! چرا بازرسی می کنن؟
گفتم: لیلا خودت رو لوس نکن مگه بار قاچاق همرات داری اینقدر ترسی! جمع کن خودت رو! فک نمی کردم اینقدر ترسو باشی! همونطور که لبش را می گزید با حرص گفت: عزیزم من ترسو نیستم این جماعت غول ان!
گفتم: در هر صورت چاره ای نیست! بیا بریم داخل فقط اینکه اون محدودیت ها رو فعلا بکن تو تا از این محدوده رد بشیم!
حالا هرچی شال نصفه نیمه اش رو میکشید جلو از پشت موهاش می ریخت بیرون ،شال رو می داد عقب از جلو موهاش می ریخت بیرون!
خندم گرفت در حالی که لیلا خیلی عصبی شده بود وضع من بهتر بود مقنعه پوشیده بودم بالاخره خودم رو جمع و جور کردم ولی لیلا همچنان درگیر بود با خودش غر می زد اینم موضوع تحقیق بود من فاقد شعور گفتم!!!
برای اینکه حالش رو عوض کنم شروع کردم بخوندن...
چه بگویم نگفته ام پیداست...
غم این دل مگر یکی و دوتاست....
بهمت ریخته است گیسویی...
بهمت ریخته است مدتهاست...
با کنایه و حرص دستهاش رو توی هوا چرخوند و گفت: باشه بخون! منم به موقع برات دارم نااااااازی جون...
بالاخره با هر دردسری بود لیلا هم خودش رو جمع و جور کرد، ورودی ساختمان سرباز بلندقدی ایستاده بود با صدای زمختی گفت: خانما با کی کار دارید!؟
لیلا که که کلا لال شده بود!
من گفتم: با خانم حسینی کارداریم... یه نگاهی به سر و وضع مون کرد و گفت: مستقیم انتهای سالن، سمت راست دفتر شون هست بفرمایید ...
یه نفس عمیق کشیدیم ولی هنوز نمی دونستیم قراره با چه کسی روبه رو بشیم!
تصوراتی که لیلا بیان می کرد غیر قابل
تحمل به نظر می رسید! مدام غر می زد خیلی استرس داشت!
من گفتم: لیلا اینقدر خودت رو اذیت نکن چند تا سوال می پرسیم تموم میشه میره دیگه! اصلا می خوای موضوع تحقیق روعوض کنیم یه چیز دیگه بگیم آهان مثلا ضرورت حجاب در جامعه! اوووووف! چمیدونم یه چیزی توی این فازها!
یه نگاه عصبی کرد و گفت: این همه استرس دارم می کشم! حرص می خورم! بعد موضوع را عوض کنم! نه اتفاقا بذار بریم حالشون رو بگیریم بلکه یه کم دلمون خنک بشه! چرا اینقدر حرف زور می زنن! بابا به پیر به پیغمبر هر کسی به دین خودش! اینا تو قبر هم حتما می خوان بیان به جای ما جواب بدن!
تو دنیا که ولمون نمی کنن! بذار حداقل حرف دلمون رو بزنیم! درک که هر چی می خواد بشه!
دستش را گرفتم و گفتم: لیلا باشه! باشه! حالا احساساتی نشو، حرص نخور ! بابا هنوز که این خانمه رو ندیدمش شاید اصلا اینجوری نباشه!
لیلا سکوت کرد اما مطمئن بودم ذهنش آشوبه! با اینکه خودم هم حسابی استرس داشتم ولی سعی کردم منطقی فک کنم! هر چند که فشار روحیم آمپر چسبونده بود!
رسیدیم پشت در اتاق...
لیلا بلند گفت: خدایا این جماعت استغفرا... جای تو بشینن ما رو قعر جهنم هم جا نمیدن! خودت به ما رحم کن... بدون اینکه چیزی به لیلا بگم آروم در زدم...
از داخل اتاق گفتند: بفرمایید داخل!
لیلا چنان آب دهنش را قورت داد که صداش کامل شنیده شد و با حالت گارد شدیدی در اتاق را باز کرد!
توی دلم گفتم: خدایش عجب غلطی کردیم...
رفتیم داخل...
منتظر هر واکنش بودیم...
طبیعی بود که هر کسی داخل اتاق هست با دیدن قیافمون متعجب بشه یا خیلی یه جوری برخورد کنه....
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2724🔜
#روایت
امام هادى _عليهالسلام_ :
سرزنش كردن بهتر است از كينه به دل گرفتن
العِتابُ خَيرٌ مِن الحِقْدِ
📚 به نقل از ميزان الحكمه، ج۳، ص۱۳۷
#میلاد_امام_هادی
لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry15_21
═══••••••○○✿
🔚2725🔜
هدایت شده از آموزشگاه جواهر
࿐࿐࿐჻ᭂ🌿﷽🌿჻ᭂ࿐࿐࿐
مجموعهی تخصصی جواهرالحیاة برگزار میکند:
🥇جهاد تربیت فرزند🥇
🌿سنین #پانزده_تا_بیستویک سالگی🌿
📜مدرس دوره:
استاد سید روحالله حسینی
🗂تربیت صحیح:
✌️پروش جوان مسئولیتپذیر، متعهد، سختکوش:
💎معرفی تیپهای شخصیتی دوازدهگانه
💎بررسی محیطهای تربیتی
💎اصلاح تغذیه و مزاج
💎ثبات و استقامت
💎تفاوت طبایع در ثبات و استقامت
💎عقلانیت و تفکر
💎انتقادپذیری
💎حس حضور در برابر خداوند
💎مقید بودن به حلال و حرام
💎توکل و توسل
💎سختی کشیدن و تحمل رنج
💎مبارزه با نفس
💎علم و دانشافزایی
💎حفظ تعادل بین ظاهر و باطن
💎ولایت پذیری
💎لجبازی - پرخاشگری - عصبانیت
💎دوران وزارت
💎مسئولیتپذیری و تعهد
💎ویژگیهای برنامه مسئولیتپذیری
💎نکات اجرایی برنامه مسئولیتپذیری
و ...
🔗تدریس بصورت پخش زنده در ایتا، در سه جلسهی دو ساعته خواهد بود، پرسش و پاسخ هم در جلسهی چهارم توسط استاد بزرگوار انجام خواهد شد.
🧑🏻👈شروع دوره: ١٤٠١/۴/۲۶
🧑🏻👈هزینه ثبتنام: ۸۵ هزار تومان
🧑🏻👈مسئول ثبتنام: ☜ @Bahar_poor2
https://eitaa.com/joinchat/2239234170Cb73325092f
════✤✾🇮🇷✾✤════
هدایت شده از آموزشگاه جواهر
࿐࿐࿐჻ᭂ🌱﷽🌱჻ᭂ࿐࿐࿐
مجموعهی تخصصی جواهرالحیاة برگزار میکند:
🥇جهاد تربیت فرزند🥇
🌱سنین #هشت_تا_چهارده سالگی🌱
📜مدرس دوره:
استاد سید روحالله حسینی
🗂تربیت صحیح:
✌️پرورش حداکثری تواناییها و استعدادهای فرزند:
🐬معرفی تیپهای شخصیتی دوازدهگانه
🐬دموی و دمصفراوی
🐬صفراوی و صفرادموی
🐬سوداوی و سوداصفراوی
🐬صفراسوداوی - بلغمی
🐬سودابلغمی و بلغمسوداوی
🐬دمبلغمی و بلغم دموی
🐬جبران مشکلات تربیتی هفت سال اول
🐬اصول خاص تغذیه
🐬لجبازی و پرخاشگری
🐬افسردگی و خمودگی و بیحالی
🐬ضعف و بیحالی ناشی از کمخونی
🐬خواب نامنظم
🐬ضعف حافظه و یادگیری
🐬آمادهسازی نوجوان برای سن بلوغ
🐬حساسیتهای دوران بلوغ
🐬بروز غریزهی جنسی
🐬علائم جسمی بلوغ پسرها
🐬علائم جسمی بلوغ دخترها
🐬بلوغ زودرس - بلوغ دیرهنگام
🐬انواع خودارضایی و مشکلات جنسی
🐬میل به استقلال
🐬اهمیت ندادن به نظر والدین
🐬جسارت و سرکشی
🐬نوسان در ابراز عواطف
🐬شیدایی - شخصیت طلبی
🐬گرایش به جنس مخالف
🐬برنامهی جامع تربیتی هفت سال دوم
🐬تنظیم برنامهی فشرده جبران
🐬جشن ادب - انواع تنبیه و تشویق
🐬روشهای تنبیه و تشویق طبایع
🐬آمادهسازی برای ورود به مسائل اقتصادی
و...
🔗تدریس بصورت پخش زنده در ایتا، در سه جلسهی دو ساعته خواهد بود، پرسش و پاسخ هم در جلسهی چهارم توسط استاد بزرگوار انجام خواهد شد.
👦🏻👈شروع دوره: ١٤٠١/۴/۲۵
🧒🏻👈هزینه ثبتنام: ۸۵ هزار تومان
👦🏻👈مسئول ثبتنام: ☜ @Bahar_poor2
https://eitaa.com/joinchat/2239234170Cb73325092f
════✤✾🌺✾✤════
💖سلام امام زمانم💖
🌸🌱🌸سلام بر تو ای مولایی که بر جن و انس امامت میکنی.
سلام بر تو و بر روزی که عالم هستی بر امامت تو گردن مینهد.
#الـلَّـھُـمّ_عـجِّـلْ_لِوَلـیِک_ألْـفَـرَج