eitaa logo
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
860 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
69 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ارتباط با ادمین: @labaick کانال طبیب جان @Javaher_Alhayat استفاده از مطالب کانال آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی کوتاه‌تر از آن است که ... لحظاتت را به دست غم بدهی!⏱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥کولاک دهه نودی‌ها با اسباب بازی سرود «هدیه اسباب بازی» در هیات بزرگ شباب الحسن(ع) یزد با حضور ده ها هزارنفر از مردم یزد همخوانی شد.🧸 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2721🔜
📸 مهیا شدن برای عیدترین عید 🔸عید غدیر، بزرگترین عید همه شیعیان است و شاید در فرهنگ ما این‌طور جا افتاده باشه که فقط سادات عیدی می‌دهند، اما این‌طور نیست و همه ما می‌توینم با عیدی دادن این شادی رو ماندگار کنیم. لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2722🔜
هدایت شده از طبیبِ جان
💕الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ 💯غدیر و عاشورا دو بال یک پروازند←در نتیجه فراموشی غدیر، عاشورا رقم خورد. مراقب باشیم ناخواسته آب در آسیاب دشمنانِ امامت و ولایت نریزیم. هم اکنون زمان احیای غدیر، که رمز رسیدن ظهور است، فرا رسیده.💞 ❀← باید دِین خودمان را نسبت به پیام غدیر ادا کنیم. ✿← باید کاری کنیم غدیر هم مثل عاشورا جهانی شود و مهم‌ترین توصیه برای این امر مهم "سنت حسنه‌ی اطعام" است. ☜ثواب چنین اطعامی برای هیچ‌یک از مناسبات نیست.💯 💳
6277601299788206
یکبار بر روی شماره کارت بزنید کپی می‌شود https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba ✦••❁▬▬▬▬🌸▬▬▬▬❁••✦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5856937276809939146.mp3
9.27M
🌸 (ع) 💐مژده بدید شب شادی شد 💐ابن الرضا اَبَالهادی شد 🎤  لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2723🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨هادی اگر تویی که کسی گم نمی‌شود!🌙 علیه‌السلام🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#چهارشنبه_های #بر_اساس_واقعیت #قسمت_نهم تازه فهمیدم چی شد! گفتم وای پنجشنبه کتابخونه تعطیله! اک
... نگاهش کردم گفتم: انداختیم یا انداختی لیلا خانم!؟ نگاهی بهم کرد که چیزی بگه اما نگذاشتم حرف بزنه گفتم: آره می دونم من شروع کردم! دمت تو هم گرم که پایه بودی! تو شادیات جبران کنم ولی لیلا منم می ترسم! لیلا گفت: نازنین این جماعت از نزدیک انگار میخوان آدم رو بخورن!!! از حرفش خندم گرفت گفتم: یه چیزی میگا! بحث خوردن باشه تو ازهمه سبقت میگیری! ولی .... نمی دونم چی بگم، بریم ببینیم چی میشه! نزدیکترین محل به آدرسی که سعید داده بود، لیلا ماشین رو پارک کرد. پیاده که شدیم قلب جفتمون مثل گنجشک میزد! وقتی رسیدیم جلوی ساختمون با دیدن بازرسی جلوی ورودی شدت تپش قلبمون بالا رفت! لیلا با استرس گفت: مگه کلانتریه! عَه! نازی من نمیام اینجا یه جوریه! چرا بازرسی می کنن؟ گفتم: لیلا خودت رو لوس نکن مگه بار قاچاق همرات داری اینقدر ترسی! جمع کن خودت رو! فک نمی کردم اینقدر ترسو باشی! همون‌طور که لبش را می گزید با حرص گفت: عزیزم من ترسو نیستم این جماعت غول ان! گفتم: در هر صورت چاره ای نیست! بیا بریم داخل فقط اینکه اون محدودیت ها رو فعلا بکن تو تا از این محدوده رد بشیم! حالا هرچی شال نصفه نیمه اش رو میکشید جلو از پشت موهاش می ریخت بیرون ،شال رو می داد عقب از جلو موهاش می ریخت بیرون! خندم گرفت در حالی که لیلا خیلی عصبی شده بود وضع من بهتر بود مقنعه پوشیده بودم بالاخره خودم رو جمع و جور کردم ولی لیلا همچنان درگیر بود با خودش غر می زد اینم موضوع تحقیق بود من فاقد شعور گفتم!!! برای اینکه حالش رو عوض کنم شروع کردم بخوندن... چه بگویم نگفته ام پیداست... غم این دل مگر یکی و دوتاست.... بهمت ریخته است گیسویی... بهمت ریخته است مدتهاست... با کنایه و حرص دستهاش رو توی هوا چرخوند و گفت: باشه بخون! منم به موقع برات دارم نااااااازی جون... بالاخره با هر دردسری بود لیلا هم خودش رو جمع و جور کرد، ورودی ساختمان سرباز بلندقدی ایستاده بود با صدای زمختی گفت: خانما با کی کار دارید!؟ لیلا که که کلا لال شده بود! من گفتم: با خانم حسینی کارداریم... یه نگاهی به سر و وضع مون کرد و گفت: مستقیم انتهای سالن، سمت راست دفتر شون هست بفرمایید ... یه نفس عمیق کشیدیم ولی هنوز نمی دونستیم قراره با چه کسی روبه رو بشیم! تصوراتی که لیلا بیان می کرد غیر قابل تحمل به نظر می رسید! مدام غر می زد خیلی استرس داشت! من گفتم: لیلا اینقدر خودت رو اذیت نکن چند تا سوال می پرسیم تموم میشه میره دیگه! اصلا می خوای موضوع تحقیق رو‌عوض کنیم یه چیز دیگه بگیم آهان مثلا ضرورت حجاب در جامعه! اوووووف! چمیدونم یه چیزی توی این فازها! یه نگاه عصبی کرد و گفت: این همه استرس دارم می کشم! حرص می خورم! بعد موضوع را عوض کنم! نه اتفاقا بذار بریم حالشون رو بگیریم بلکه یه کم دلمون خنک بشه! چرا اینقدر حرف زور می زنن! بابا به پیر به پیغمبر هر کسی به دین خودش! اینا تو قبر هم حتما می خوان بیان به جای ما جواب بدن! تو دنیا که ولمون نمی کنن! بذار حداقل حرف دلمون رو بزنیم! درک که هر چی می خواد بشه! دستش را گرفتم و گفتم: لیلا باشه! باشه! حالا احساساتی نشو، حرص نخور ! بابا هنوز که این خانمه رو ندیدمش شاید اصلا اینجوری نباشه! لیلا سکوت کرد اما مطمئن بودم ذهنش آشوبه! با اینکه خودم هم حسابی استرس داشتم ولی سعی کردم منطقی فک کنم! هر چند که فشار روحیم آمپر چسبونده بود! رسیدیم پشت در اتاق... لیلا بلند گفت: خدایا این جماعت استغفرا... جای تو بشینن ما رو قعر جهنم هم جا نمیدن! خودت به ما رحم کن... بدون اینکه چیزی به لیلا بگم آروم در زدم... از داخل اتاق گفتند: بفرمایید داخل! لیلا چنان آب دهنش را قورت داد که صداش کامل شنیده شد و با حالت گارد شدیدی در اتاق را باز کرد! توی دلم گفتم: خدایش عجب غلطی کردیم... رفتیم داخل... منتظر هر واکنش بودیم... طبیعی بود که هر کسی داخل اتاق هست با دیدن قیافمون متعجب بشه یا خیلی یه جوری برخورد کنه.... نویسنده: لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2724🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام هادى _عليه‌السلام_ : سرزنش كردن بهتر است از كينه به دل گرفتن العِتابُ خَيرٌ مِن الحِقْدِ 📚 به نقل از ميزان الحكمه، ج۳، ص۱۳۷ لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2725🔜
هدایت شده از آموزشگاه جواهر
࿐࿐࿐჻ᭂ🌿﷽🌿჻ᭂ࿐࿐࿐ مجموعه‌ی تخصصی جواهرالحیاة برگزار می‌کند: 🥇جهاد تربیت فرزند🥇 🌿سنین سالگی🌿 📜مدرس دوره: استاد سید روح‌الله حسینی 🗂تربیت صحیح: ✌️پروش جوان مسئولیت‌پذیر، متعهد، سخت‌کوش: 💎معرفی تیپ‌های شخصیتی دوازده‌گانه 💎بررسی محیط‌های تربیتی 💎اصلاح تغذیه و مزاج 💎ثبات و استقامت 💎تفاوت طبایع در ثبات و استقامت 💎عقلانیت و تفکر 💎انتقادپذیری 💎حس حضور در برابر خداوند 💎مقید بودن به حلال و حرام 💎توکل و توسل 💎سختی کشیدن و تحمل رنج 💎مبارزه با نفس 💎علم و دانش‌افزایی 💎حفظ تعادل بین ظاهر و باطن 💎ولایت پذیری 💎لجبازی - پرخاشگری - عصبانیت 💎دوران وزارت 💎مسئولیت‌پذیری و تعهد 💎ویژگی‌های برنامه مسئولیت‌پذیری 💎نکات اجرایی برنامه مسئولیت‌پذیری و ... 🔗تدریس بصورت پخش زنده در ایتا، در سه جلسه‌ی دو ساعته خواهد بود، پرسش و پاسخ هم در جلسه‌ی چهارم توسط استاد بزرگوار انجام خواهد شد. 🧑🏻👈شروع دوره: ١٤٠١/۴/۲۶ 🧑🏻👈هزینه ثبت‌نام: ۸۵ هزار تومان 🧑🏻👈مسئول ثبت‌نام: ☜ @Bahar_poor2 https://eitaa.com/joinchat/2239234170Cb73325092f ════✤✾🇮🇷✾✤════
هدایت شده از آموزشگاه جواهر
࿐࿐࿐჻ᭂ🌱﷽🌱჻ᭂ࿐࿐࿐ مجموعه‌ی تخصصی جواهرالحیاة برگزار می‌کند: 🥇جهاد تربیت فرزند🥇 🌱سنین سالگی🌱 📜مدرس دوره: استاد سید روح‌الله حسینی 🗂تربیت صحیح: ✌️پرورش حداکثری توانایی‌ها و استعدادهای فرزند: 🐬معرفی تیپ‌های شخصیتی دوازده‌گانه 🐬دموی و دم‌صفراوی 🐬صفراوی و صفرادموی 🐬سوداوی و سوداصفراوی 🐬صفراسوداوی - بلغمی 🐬سودابلغمی و بلغم‌سوداوی 🐬دم‌بلغمی و بلغم دموی 🐬جبران مشکلات تربیتی هفت سال اول 🐬اصول خاص تغذیه 🐬لجبازی و پرخاشگری 🐬افسردگی و خمودگی و بی‌حالی 🐬ضعف و بی‌حالی ناشی از کم‌خونی 🐬خواب نامنظم 🐬ضعف حافظه و یادگیری 🐬آماده‌سازی نوجوان برای سن بلوغ 🐬حساسیت‌های دوران بلوغ 🐬بروز غریزه‌ی جنسی 🐬علائم جسمی بلوغ پسرها 🐬علائم جسمی بلوغ دخترها 🐬بلوغ زودرس - بلوغ دیرهنگام 🐬انواع خودارضایی و مشکلات جنسی 🐬میل به استقلال 🐬اهمیت ندادن به نظر والدین 🐬جسارت و سرکشی 🐬نوسان در ابراز عواطف 🐬شیدایی - شخصیت طلبی 🐬گرایش به جنس مخالف 🐬برنامه‌‌ی جامع تربیتی هفت سال دوم 🐬تنظیم برنامه‌ی فشرده جبران 🐬جشن ادب - انواع تنبیه و تشویق 🐬روش‌های تنبیه و تشویق طبایع 🐬آماده‌سازی برای ورود به مسائل اقتصادی و... 🔗تدریس بصورت پخش زنده در ایتا، در سه جلسه‌ی دو ساعته خواهد بود، پرسش و پاسخ هم در جلسه‌ی چهارم توسط استاد بزرگوار انجام خواهد شد. 👦🏻👈شروع دوره: ١٤٠١/۴/۲۵ 🧒🏻👈هزینه ثبت‌نام: ۸۵ هزار تومان 👦🏻👈مسئول ثبت‌نام: ☜ @Bahar_poor2 https://eitaa.com/joinchat/2239234170Cb73325092f ════✤✾🌺✾✤════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖سلام امام زمانم💖 🌸🌱🌸سلام بر تو ای مولایی که بر جن و انس امامت می‌کنی. سلام بر تو و بر روزی که عالم هستی بر امامت تو گردن می‌نهد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#چهارشنبه_های... #بر_اساس_واقعیت #قسمت_دهم نگاهش کردم گفتم: انداختیم یا انداختی لیلا خانم!؟ نگاه
... اما خانم حسینی که پشت میز نشسته بود با دیدن ما خیلی عادی یک لبخند زد و تعارف کرد بشینیم... نشستیم روی صندلی و گفت: بفرمایید در خدمتم خانم ها... از قبل به لیلا گفته بودم که ایندفعه خودم صحبت می کنم تا دوباره خرابکاری نکنه! گفتم: ما از طرف آقای صالحی مزاحمتون میشیم، تا اسم سعید رو آوردم گفت: به به، پس شما تحقیق داشتید منتظرتون بودم دخترهای گلم! حتما از دانشگاه اومدید چای یا قهوه تا نفستون تازه بشه... ما که اصلا انتظار چنین برخوردی رو نداشتیم جا خوردیم وکمی مِن مِن کردیم و در نهایت گفتیم: چای خوبه... خانم حسینی گفت: خوب کمی از خودتون بگید! اسمتون چیه! چی می خونید؟ گفتم: من نازنبن هستم، دوستم هم اسمش لیلاست من فلسفه می خونم و دوستم... که لیلا پرید وسط حرفم و گفت: منم حالا خودم رو با یک چیزی مشغول کردم بعد هم یکی از اون لبخندهای خبیثانش رو لبش نشست خانم حسینی گفت: احسنت چقدر خوب! بعد ادامه داد: حالا چی شد این موضوع را انتخاب کردید؟! نگاهی به لیلا انداختم و گفتم: بعضی وقتها یک اتفاقاتی می افته که دست ما نیست! یا بهتر بگم هست خودمون ناخواسته باعثش می شیم این تحقیق هم از همین نوعه! خانم حسینی سرش رو تکون ‌داد گفت: عجب پس توفیق اجباری نصیبتون شده! بهر حال در هر اتفاقی خوبی هایی هست که بعدها از اتفاق افتادن چنین چیزهایی آدم ها خوشحال میشن! سینی چای که رسید خودش هم اومد کنار ما نشست خیلی صمیمی! لیلا یه کم جمع و جورتر نشست و اخم هایش رو کشید تو هم! مثل برج زهر مار! خانم حسینی شروع کرد به حرف زدن اینکه هیچ چیز بی حکمت نیست و حتما خیرتی بوده بالاخره بعضی تحقیق ها هم نتایجش را بعدها نشون میده! لیلا بی توجه فنجون چایی را برداشت و قند را گذاشت توی دهنش... خانم حسینی ادام داد: مثل داستانی که میخوام براتون بگم بعد هم نیم نگاهی به لیلا کرد و با لبخندی گفت: البته تا شما چای تون رو بخورید... لیلا اما بی توجه چایش رو سر کشید! منم به جای چای فقط حرص می خوردم و لبخند مصنوعی که روی لبم خشک شده بود! خانم حسینی ادامه داد: میگن سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت، تکه کلام وزیر همیشه این بود که: هر اتفاقی رخ میده به صلاح ماست. یه روز پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی برداشت اما از قضا در حین بریدن میوه انگشتش رو برید، وزیر هم که شاهد ماجرا بود مثل همیشه گفت: که اصلا نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میده در جهت خیر و صلاح شماست ! پادشاه از این حرف وزیر عصبانی شد و از رفتارش در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد! چند روز بعد پادشاه با همراهاش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خودش دور افتاد،در حالی که دنبال راه بازگشت بود به قبیله ای رسید که مردم اونجا در حال تدارک قربانی برای مراسمشون بودند، وقتی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدن خوشحال شدند چون تصور کردند او بهترین قربانی در مراسم برای تقدیم به خدای آنهاست! بعد پادشاه را در برابر تندیس الهه بستند تا او را بکشند، اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد می زنه: چگونه این مرد را برای قربانی کردن انتخاب می کنید در حالی که او بدنی ناقص دارد، به انگشتش نگاه کنید! به همین دلیل از کشتنش منصرف شدن او را قربانی نکردند و آزاد شد . پادشاه که به قصر رسید وزیر را احضار کرد و گفت: حالا فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میده به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگی‌ام نجات پیدا کند اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟! وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید،اگر من به زندان نمی افتادم مانند همیشه در جنگل همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود! لیلا فنجون چایی اش را که نصفه خورده بود گذاشت داخل سینی و با حالت کنایه آمیزی به خانم حسینی نگاه کرد و گفت: بله حتما یه سری اتفاقات خوب می افته! شاید یکیش هم این باشه که بعد از این همه سال بفهمیم برای ما خانمها حجاب محدودیته! بعد هم خیلی طلبکارانه پرسید.... نویسنده: لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2726🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرچه میتوانید سنت‌های خود را در عید غدیر، جدی‌تر بگیرید. نگویید: "مستحب است؛ شد شد؛ نشد نشد" شناسنامه‌ی ما شیعیان است. نگویید: "باز باید یک چیزی خرج کنم! نه! مقروض می‌شوی، خب بشو! برای چیزهای دیگر قرض کردی؛ یک بار هم برای علی(ع) مقروض شو..! مسیحی‌ها بابانوئل می‌سازند و به بچه هایشان می‌گویند: "او از طرف مسیح برای تو این هدایا را آورده است..." بچه از اول ذهنش با عیسی(ع) انس می‌گیرد و رفاقت می‌کند. به بچه ها هدیه بدهید و هدایایتان و وعده‌ هایتان را بگذارید در این روز تا همه با عید غدیر جوش بخورند... ••آیت الله حائری شیرازی 🤍!