eitaa logo
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
860 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.4هزار ویدیو
69 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم ارتباط با ادمین: @labaick کانال طبیب جان @Javaher_Alhayat استفاده از مطالب کانال آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
•. نگاه امام به علی اکبر است و فالله خیر حافظا و هو‌ارحم الراحمین می‌خواند. و علی در میدان: اَنا عَلِيُّ بنُ الحُسينُ بنُ عَلِيٍّ نَحنُ و بيتُ اللهِ اَولي بالنَّبِيِّ حسین برای علی اکبر معنایی فراتر از پدر دارد... نگاه امام به علی از جنس عشق است و نگریستن علی به چهره امام، معنای ادب می دهد. برای او، امان‌ نامه فرستاده‌اند؛ اگر علی اکبر را می‌شناختند؛ می‌دانستند که بها و عیار او دست یافتنی نیست. از مرگ هراسی ندارد. نه به وعده بهشت... علی مرگی قهرمانانه را بر زندگی حقیر ترجیح می‌دهد. نوع نگاه او به زندگی، هدفمند است. صورتش به پیامبر می‌ماند و‌ سیرتش به علی ابن ابی طالب، بر اساس قدر و میزان وجودش، انتخاب می کند. . انتخاب مرگ سرافرازانه در برابر حیات بدون عزت، نمی‌تواند بدون‌ سلوک رقم بخورد.فرزند امام‌حسین بودن اگر چه موهبت است. اما، علی اکبر، طی طریق کرده است و مؤدب به ادب الهی‌ست. کمال بندگی! . فَاستَقِم کَما أُمِرتَ وَمَن تابَ مَعَکَ وَلا تَطغَوا ۚ إِنَّهُ بِما تَعمَلونَ بَصیرٌ همه چیزش برای خداست و به آن استقامت می‌ورزد. . در معرکه نبرد هم قصه جز این نمی‌تواند باشد، کارزار نخست پایان گرفته و علی راهی خیمه می‌شود تشنگی به اوج‌ خود رسیده و‌ کام‌ِ خشک او بی‌تاب است... فرصت کمی باقی مانده و علی کنار پدری در خیمه...ن نگاه امام به سیمای علی اکبر است و فالله خیر حافظا و هو‌ارحم الراحمین می‌خواند... نگاهش را به صورت علی دوخته‌است و در دل می‌گوید: تا وقتی در خیمه هستی فقط مرا نگاه کن و بگذار سیر نگاهت کنم... انگار کسی در آن لحظات، اذان می‌گوید: اشهد ان محمد رسول الله... اشهد ان علی ولی الله... نبرد دوم، آغاز می‌شود، از میدان جنگ غریو‌ِ لاحول و لاقوه الا بالله به گوش می‌رسد.صلابت حیدری علی، چشمان کوفیان را کور کرده است و کینه ارثیت درونشان می‌جوشد. یکباره سکوت صحنه را فرا می‌گیرد و لحظه‌ای بعد؛ يا اَبَتاه عَلَيْكَ مِنّيِ السًّلامُ... حسین به سمت علی‌اکبر شتاب می‌کند. علی، علی الدنیا بعدک العفا... اینک عبای حسین است و بدن شرحه شرحه علی... جوانان بنی هاشم بیایید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به بچه های دهه نودی میگن همین الان گرونترین و بهترین چیزی که میخوای رو برات میخریم عوضش امام حسین رو دوست نداشته باش واکنش های خاص و جالب بچه ها رو ببینید... فقط اون بچه ای که گفت حاضرم ps4 خودمو هم بدم ولی امام حسین رو دوست داشته باشم... لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2784🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤ عطر یادشما و شمیم مشکبار نام عمویتانتان ... ما و روضه های غریبانه ... ما و استیصال کشنده ی آخرالزمان... ما و چشم براهی و بغض ... خدا شما را برساند به حقّ شرمندگیِ عمویتان درکنار نهرفرات... یَا بْنَ الزهرا ... ❲السلام‌علیڪ‌یا‌صاحب‌الزمان،ای منتقم خون حسین❳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه (۱۵ تا ۲۱ سالگی)
#چهارشنبه_های... #بر_اساس_واقعیت #قسمت_سی_دوم وقت گذشته بود و من باید می رفتم خونه... گفتم: لی
... من همون طور متعجب خانم حسینی را داشتم نگاه میکردم و توی دلم ازش کمی دلخور شدم و گفتم: عجبا! نه به رفتار اون روزش با من! نه به رفتار حالاش با لیلا... ولی اون موقع هیچی نگفتم لیلا را که با بچه ها آشنا کردم و مشغول جمع صمیمی بچه ها شد، رفتم پیش خانم حسینی لبخندی زد و گفت: چه خبر نازنین خانم! دیگه دوستت هم اومده ما رو نمی بینی! زیر کفشتم یه نگاهی بنداز خانم! گردنم رو کج کردم و یه خورده نگاش کردم و گفتم خبری نیس! این چه حرفیه شما تاج سری فقط... گفت: فقط چی... دلم طاقت نیاورد گفتم: فقط اینکه من از دستتون کمی ناراحتم! یکدفعه جدی گفت: چرا چیزی شده! گفتم: آخه خانم حسینی جان اگر بدون علم کافی چادر پوشیدن بده! چه فرقی می کنه من باشم یا لیلا! نفس عمیقی کشید و گفت: خوب پس مشکل اینه یه لحظه نگران شدم بشین تا برات بگم ... نازنین خانم اولا هر کار خوبی حتی بدون علم کافی هم باز خوبی خودش را داره فقط ممکنه موندگاریش کمتر باشه دوما من اون روز نگفتم چادر نپوش! فقط با توجه به اینکه شمایی فلسفه می خونی گفتم: دلیلت برای پوشیدن چادر باید قوی باشه! همیشه یادت باشه نوع برخورد ما باید با هر فردی متناسب با اون فرد باشه! خودت هم حتما می دونی لیلا دختر احساساتیه این از رفتارش کاملا مشخصه! وقتی چنین کار خوبی کرد حتی اگر ناقص انجامش داده اگر من بهش بگم اینطوری درست نیست ممکنه کلا زده بشه! این خیلی مهمه ما قدرت جاذبه داشته باشیم نه دافعه و متناسب با هرفردی درست برخورد کنیم برای امثال لیلا کمی صبوری با انعطاف باید به خرج داد... تا بتونه قاطعانه تصمیم بگیره و منطقی بپذیره خدا به همه قدرت تفکر و عقل را داده همینطور احساس و عاطفه را ولی آدم ها متفاوت از این داده ها استفاده می کنند بعضی ها احساسی ترند بعضی ها منطقی تر! تو که توقع نداری ما با هر دو نوع مدل یه جور بر خورد کنیم درسته! و خیلی مهمه ما درست تشخیص بدیم کجا و به کی چی بگیم! اینکه انتخاب از روی آگاهی و علم باشه قطعا پایدار و موثره ولی اگر کسی بدون علم کاری انجام داد درسته که ما باید این آگاهی رو بهش بدیم منتها همراش باید انعطاف باشه متناسب با ویژگی های خودش نازنین جان... وسط صحبت کردنمون یکدفعه لیلا اومد لبخندی زد و دستش را انداخت گردن من و گفت: خانم حسینی خوب دل دوست ما رو بردین! خانم حسینی لبخندی زد و گفت: اتفاقا الان حرف شما بود و دل بردن! دوستت یه کوچولو از من دلخور بود! هر چی با اشاره ی ابرو به خانم حسینی فهموندم چیزی نگه اصلا انگار نه انگار ! لیلا متعجب نگاهم کرد و گفت: حرف من بوده اونوقت از دست شما دلخوره ! حالا چرااااا! من گفتم: لیلا! حالا خانم حسینی خودش گفت بذار منم بگم حقیقتا وقتی من اولین بار چادر پوشیدم خانم حسینی با خاک یکسانم کرد بعد هم با بلدوزر از روم رد شد! ولی امروز تو که برای اولین بار چادر پوشیدی چنان ذوق کرد! تازه بماند با این تیپ خفنت زیر چادر! لیلا گفت: وایستاااا! ترمز بگیر! درست بعد از چند سال بهم رسیدیم ولی من لیلا ام ها! دلیل نمیشه که هر چی خواستی بگی نااازی خانم مگه چه شه! خیلیم شیکه! هم زیر چادر اونیه که دوست دارم و باهاش راحتم! هم چادر سرم هست! بعد نگاهش رو به خانم حسینی متمرکز کرد و گفت: عشقم هم به خاطر همین ذوق کردن غیر از اینه خانم حسینی جون! درست مثل دوران دانشجویی هنوز کل شق بود! گفتم: عه! عشقتون! بعد میگی دل ما رو فقط بردن... وسط کل کلمون خانم حسینی گفت: الو.‌‌.. الو.... آنتن هست! یکدفعه من و لیلا برگشتیم سمت خانم حسینی که بدون اینکه گوشی دستش باشه داشت الو... الو... می گفت وقتی خیالش راحت شد حواسمون بهش جمع شده با لبخند گفت: خوب خدا رو شکر وصل شدین! یه لحظه مجال به منم بدین.... بعد نگاهی به من کرد و گفت: نازنین خانم حالا با این شدتم که گفتی من باهات اون روز بر خورد نکردماااا... اون رفتارم دلیل داشت رفتار امروزمم دلیل داشت که بهت دلایلش رو گفتم! اما لیلی خانمِ ما، یه نکته ای گفت که باید خیلی بهش دقت کنید خصوصا وقت رانندگی! لیلا با چشمای از حدقه بیرون زده گفت: وقت رانندگی!!! نویسنده: لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2785🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مطیعی ماه‌زیبای‌من - yasfatemii .mp3
5.83M
" عباس، سقای من . . ! لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2786🔜
rasuli-moharram99-sh9-2.mp3
29.8M
┏━━ ━━┛ کنار خیمه ها میزد قدم💔🖤 💔 لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2787🔜
هدایت شده از مشاوران ستاره مبین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ یا اباعبدالله! امشب ما را بپذیر ... "استاد پناهیان" ❋ستاره مبین، کانال تخصصی مشاوره     ◣@Setare_mobin ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نقش فلک - yasfatemii .mp3
6.71M
" نماهنگ؛ نقش ِ فلک . . ! لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2788🔜
. شب، راه می‌روی و جا به جای مسیر، از زمین‌های شورزار که امید حاصل ندارند خارها را برمی‌داری. تاریخ، اینجای شب «روضهٔ فرار» خوانده. ولی تو راه را برای فرار هموار نکردی، هنوز چشم به راه رسیدن پرچمدارانی از آن طرف تاریخ بودی.بگو راه را برای آمدنِ کدام لشکر از کدام طرف صحرا هموار می‌کنی؟ هر خار که از زمین برداشتی، حسرتِ ریشه‌دارِ دیر رسیدن را در سینهٔ جوانمردهای بعد از تو کاشته. آن راه که تو هموار کردی، برای آمدن بود برای رسیدن بود، نه برای دیر شدن و فرار کردن زنانِ کودک‌درآغوش‌گرفته، دختران‌شعله‌به‌پیرهن‌گرفته. بعد از تو فوج‌فوج مردهای تنومد، مسیرهای بی‌خار صحرا را آمدند و روضهٔ دیر رسیدن خواندند. بعد دیدند تو تا آخرین ثانیه‌های شب، آمادهٔ آمدنشان بودی. با اینکه خوب می‌دانستی نمی‌رسند، زمین را فراهمِ بودنشان کردی. گرداگرد تو شورزار‌هایی بودند که هیچ‌وقت حاصلخیز نمی‌شدند، تو به کدام امید بوته‌خارها را می‌چیدی؟ تاریخ تا آخر، روضهٔ خارها را نگفته. تو در امشب خارهای صحرا را می‌چیدی که فردا در اوج بی‌آبی، هفتاد و دو بذر بکاری. بعد از تو صحرا حاصلخیز شد. یاران تو که در خاک رفتند، حالا درخت‌هایی شده‌اند که همه را زیر سایه گرفته‌اند. بعدها که رسیدیم فهمیدیم تو آن خارهای هرز را برای امروز از زمین در آورده بودی.
Mahmood Karimi - Dir Residam (320).mp3
5.96M
آخی بمیرم برات، آقای تنهایِ من🖤 برامون دعا کن که مثل مردم زمانِ شما، امام زمانمون رو تنها نزاریم.. لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2789🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تا حالا عاشورا را از این زاویه دیدی؟ لینک کانال ۱۵ تا ۲۱ سال جهت نشر🔰 ✿○○••••••══ @farzandetanhamasiry15_21 ═══••••••○○✿ 🔚2790🔜