🔴پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم
▪️حضرت آیتالله خامنهای در پیامی با سپاسگزاری از همه نامزدها و فعالان عرصهی انتخابات بر استفاده رئیسجمهور منتخب از ظرفیتهای فراوان کشور برای آسایش مردم و پیشرفت کشور، در ادامهی راه شهید رئیسی تأکید کردند.
▪️متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است: بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمد لله ربّ العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین سیما بقیّة الله روحی فداه.
خدای عزیز و رحیم را سپاس که با اراده و توفیق او ملت بزرگ ایران توانست پس از مصیبت سنگین فقدان رئیس جمهور شهید، در مدت کوتاه قانونی، صحنهی انتخابات ریاست جمهوری را سامان دهد و در دو جمعهی پیاپی، انتخاباتی آزاد و شفاف برگزار کند و از میان چند نامزد، با اکثریت آراء رئیس جمهور کشور را برگزیند.
▪️مسئولان محترم برگزاری انتخابات، با شتاب لازم و امانت کامل، وظائف خود را انجام دادند، و مردم عزیز، با احساس مسئولیت به میدان آمدند و صحنهئی گرم و پرشور آفریدند و صندوقهای انتخاباتی را در دو مرحله با بیش از ۵۵ میلیون رأی انباشتند.
▪️این حرکت بزرگ در رویاروئی با غوغای دستسازِ تحریم انتخابات، که دشمنان ملت ایران برای القای ناامیدی و بُنبست به راه انداخته بودند، کاری درخشان و فراموش نشدنی است و همهی نامزدهای محترم و همهی کسانی که برای پیروزیِ هر یک از آنان، هفتهها تلاش شبانهروزی کردند در افتخار و ثواب آن شریکند.
▪️اکنون ملت ایران رئیس جمهور خود را انتخاب کرده است. اینجانب با تبریک به ملت و به رئیس جمهور منتخب و به همهی فعالان این صحنهی حساس مخصوصاً جوانان پرشور ستادهای انتخاباتی نامزدها، همگان را به همکاری و نیکاندیشی برای پیشرفت و عزت روزافزون کشور توصیه میکنم. شایسته است رفتارهای رقابتی دوران انتخابات به هنجارهای رفاقتی تبدیل شود و هر کس در حدّ توان خود برای آبادانی مادی و معنوی کشور تلاش کند.
▪️به جناب آقای دکتر پزشکیان رئیس جمهور منتخب نیز توصیه میکنم با توکل به خداوند رحمان به افقهای بلند و روشن چشم بدوزند و در ادامهی راه شهید رئیسی از ظرفیتهای فراوان کشور بویژه منابع انسانیِ جوان و انقلابی و مؤمن، برای آسایش مردم و پیشرفت کشور بیشترین بهره را ببرند.
▪️بار دیگر جبههی سپاس بر درگاه حضرت حق میگذارم و به حضرت بقیة الله اعظم روحی فداه درود و سلام میفرستم و یاد شهیدان والامقام و امام بزرگوار شهیدان را گرامی میدارم و از همهی نامزدهای محترم و فعالان عرصهی انتخابات که در این برههی حساس نقشآفرینی کردند، و نیز رسانهی ملی و حافظان امنیت کشور و دستگاههای اجرای انتخابات سپاسگزاری میکنم.
@fasele_rejat131
🔴پیام تبریک جلیلی به رئیسجمهور منتخب
🔹پانزدهم تیر ملت بزرگ ایران در مشارکتی گسترده همراه با رقابتی جدی در بستری سالم و امن، بار دیگر استواری و عمق پایه های مردم سالاری دینی و جمهوریت نظام را به دنیا نشان دادند.
🔹اکنون بر همگان است تا با احترام به منتخب مردم، ایشان را در جهت پیشرفت کشور و اعتلاء نظام مقدس جمهوری اسلامی یاری رسانند.
به آقای پزشکیان که موفق به جلب آراء اکثریت مردم شدند تبریک عرض میکنم و هم چون گذشته وظیفۀ خود را کمک به دولت مستقر برای عبور از مشکلات و رسیدن به نقطه مطلوب پیشرفت کشور میدانم.
🔹از میلیونها رایی که خواهان استفاده از «یک جهان فرصت» برای «یک ایران جهش» بودند، تشکر میکنم و به آنها اطمینان میدهم به پشتوانه نزدیک به ۱۴ میلیون رای شما، تمام تلاش و توان خود را بیش از گذشته، در جهت پشتیبانی از نقاط قوت و کمک به تصحیح خطاها و رفع نقص ها در روندهای جاری با استفاده از ظرفیتهای مردمی، علمی، صنفی و نخبگانی به کار خواهم بست.
🔹اکنون وقت ایفاء «نقش پرشکوه هر ایرانی» با همدلی و هم بستگی ملی در جهت تحقق آرمانهای بزرگ انقلاب اسلامی است.
@fasele_rejat131
🔴 ما سناریوی باخت را ننوشته بودیم!
دیشب حوالی ساعت ۲۴.۰۰ بود و پیش از اعلام اولیه نتایج. حال و اوضاع برخی از رفقا را که میدیدم، متوجه شدم هیچ سناریویی برای گزینهی #باخت در انتخابات ندارند! اساساً خودشان را برای برد تنظیم کردهاند و نمیدانند اگر باخت به وجود آمد چه باید بکنند!
این یک ضعف بزرگ جبهه انقلاب است که وقتی سبد آرا به هر دلیلی با ما همراه نیست، شروع میکنیم سرمایهای که ایجاد شده را خراب میکنیم. حراست بلد نیستیم، مراقبت و رشد بلد نیستیم، فرصت ساختن از تهدیدها را بلد نیستیم ...
ناخودآگاه ذهنم به روزی رفت که محمد فاضلی با پزشکیان به تلویزیون رفته بود و آن فضاحت شکل گرفت. صحنه، صحنهی باختِ مسلم برای پزشکیان بود، اما جناح مقابل یک تهدید صددرصدی را چنان تبدیل به بُرد کرد که تصورش هم برای ما سخت بود!
ما هیچ وقت یاد نگرفتیم تیرهترین سناریوی ممکن را تصور کنیم و برای آن هم برنامهریزی کنیم. روی برد سرمایهگذاری میکنیم و عجیب که برای آن هم سناریوهای موفق نمیچینیم. نهایتاً بعد از انتخابات، خیلی خوب بتوانیم تحلیل کنیم که چرا باختیم، در حالی که همین مولفهها را باید پیش از انتخابات به عنوان بخشی از بازی لحاظ میکردیم. باید وزن #قومیت را واقعی میدیدم و سناریویی برای شکست پیدا میکردیم. باید راهی برای ارتباط با بدنه خاکستری پیدا میکردیم، ولو با سناریوهای شاذ! باید ...
اما الان؛
وقت برگشتن است. وقت بلند شدن است. وقت بلند کردن جبههای است که ظاهراً شکست خورده. هنر نیست که الآن رهایش کنیم، کاری که دفعات قبل هم کردهایم! نباید کنشگران و مردم طرفدار این جبهه را رها کرد. نباید این ۱۳.۵ میلیون نفر را نادیده گرفت. نباید گذاشت مردم در این حال بمانند. باید دوردستها را نگاه کنیم. تلاش کنیم مردم و افکار عمومی را بهتر بشناسیم و از پیله خودمان خارج شویم.
امروز نیز صحنه مشخص است. باید غم چند روز پیشرو که ناشی از باخت است را برای مردم کم کنیم و کمک کنیم عقلانیت بر جبهه انقلاب حکمفرما شود. باید برای سالهای پیشرو کار و کار و کار کرد. البته با طرحی درست و این بار #برنده ...
✍حمید کثیری
@fasele_rejat131
خدایا ...
چمران نیستم که برایت زیبا بنویسم ...
همت نیستم که برایت زیبا شهید شوم ...
آوینی نیستم که برایت زیبا تصویرگری کنم...
متوسلیان نیستم که برایت زیبا جاوید شوم...
بابایی نیستم که برایت زیبا پرواز کنم ...
"پرنده ی پرشکسته ای هستم که نیاز به مرهم دارد"
پس پروردگارا خودت مرهم زخمهایم باش...
مرهم من رجعت به سوی توست...
@fasele_rejat131
آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم
سحری داشت پر از غم سحری مثل محرم
سحری تیره تر از هر شب تاریک
و سیه تر ز سیاهی نه چراغی نه شهابی و نه ماهی
در آن صحنۀ تاریک و در آن ظلمت یک دست
فقط سوسوی یک تکه ستاره دل شب
چشم نواز همگان بود در عالم
و در این شب شب تاریکتر از شب
و ز هر درد لبالب
به صفی می گذرند از دل یک کوچه تنی چند ز اشراف
خدایا چه خبر هست؟
که اینگونه شتابان و نمایان
به میان دو صف از فوج نگهبان
ز گذر می گذرد
آه کجا؟
آه چرا؟
این دل شب
اول این صف به کف دست کسی بود طلایی
طبقی نقش و نگارین شده زرین شده
هر چند که یک خلعت سرخ است
به روی طبق، اما
ز دلش نور تلالو کند و راه شود روشن و اینان ز گذرها گذرند
آه کجا؟
آه چرا این دل شب؟
کیست خدا؟
در کف این مرد مگر پیک سفیری ست؟
مگر مقصدشان شخص امیری ست؟
مگر موسم مهمانی پیری ست؟
همه غرق تکلم پی دیدار و ملاقات
شتابان و پریشان و نمایان
به گذر می گذرند، آه چرا ؟
هست در این راه
در این لحظه ی بیگاه
که حیران شده
بی خود شده
همه ی ارض و سما را
کمی صبر کن ای دل...
بِشنو صوت ضعیفی
و ببین گریه ی بی جوهری و
هق هقی از دور جگر سوز
در این لحظه ی جانسوز
زند چنگ به سینه
به گمانم که شبیه است
به آن گریه بانوی مدینه
کمی صبر...
کمی صبر...
ببین مقصد آن فوج
به ویرانه ی این شام خراب است
ببین گریه ی این بزم پر آب است
که غرق تب و تاب است
پر از شمع مذاب است
طبق آمد و ویرانه پر از نور شد و
طور شد و
وای ببین دخترکی را
که به زانو و به سختی
به سویش رود و
دست به زمین می کشد و
ناله کنان
مویه کنان
محشری انداخته در آن دل ویرانه
کشیدند از آن پرده و
ناگاه سری گشت هویدا
چه زیبا و دل آرا
سری سرخ
سری زخمی و صد غم
کجا بودی عزیزم؟
که در این گوشه ی پر غم
به سراغم ز سفر آمدی و
باز زدی سر به یتیمی
بنشین بر سر این دامن خاکی
که بگیرم ز سرت خاک و
بشویم ز رخت خون و
اگر دست مرا یار شود
شانه زنم بر سر مویت
زنم بوسه گلویت
همه زخمم
همه دردم
چه کنم با مژه هایت؟
چه کنم با ترک روی لبانت؟
شده ام فاتحه خوانت
بگشا چشم دهم باز نشانت
رخ مادر
رخ زهرا
سر و پایی که شد از غصه کمانت
راستی
مادرت آمد به کنارم
به همان شب که من از تب
ز تو و غافله جا ماندم و
افتادم از آن ناقه زمین
خسته ترین
با خس و با خار عجین
آمد و بوسید رخم
زد به سختی
به دستی که کبودیش عیان بود
شانه به گیسویم و شد
گرم دو چشمم
ولی از خواب پریدم
و دیدم که ندیدی که چه دیدم
زجر بود و من تنها دل صحرا
بی نفس و با تن مجروح بریدم..
که بریدم...
که بریدم...
حال سنگین شده گوشم
شده کم سوی دو چشمم
بنگر باز به رویم که بگویم
به کجا رفته عمویم؟
دست را رنجه مکن
تا که زنی شانه به مویم
نه غذایی و نه آبی
ولی هرچه بخواهی زده اند زخم زبانم...
شاعر : حسن لطفی
@fasele_rejat131
83.10.13 روضه حضرت رقیه حاج حسن خلج.mp3
7.6M
چند خط #روضه
آسمان تیره و تاریک و کدر بود در آن دم
سحری داشت پر از غم سحری مثل محرم
سحری تیره تر از هر شب تاریک
و سیه تر ز سیاهی نه چراغی نه شهابی و نه ماهی
در آن صحنۀ تاریک و در آن ظلمت یک دست
فقط سوسوی یک تکه ستاره دل شب
چشم نواز همگان بود در عالم
و در این شب شب تاریکتر از شب
و ز هر درد لبالب
به صفی می گذرند از دل یک کوچه تنی چند ز اشراف
خدایا چه خبر هست؟
که اینگونه شتابان و نمایان
به میان دو صف از فوج نگهبان
ز گذر می گذرد
آه کجا؟
آه چرا؟
این دل شب
اول این صف به کف دست کسی بود طلایی
طبقی نقش و نگارین شده زرین شده
هر چند که یک خلعت سرخ است
به روی طبق، اما
ز دلش نور تلالو کند و راه شود روشن و اینان ز گذرها گذرند
آه کجا؟
آه چرا این دل شب؟
کیست خدا؟
در کف این مرد مگر پیک سفیری ست؟
مگر مقصدشان شخص امیری ست؟
مگر موسم مهمانی پیری ست؟
همه غرق تکلم پی دیدار و ملاقات
شتابان و پریشان و نمایان
به گذر می گذرند، آه چرا ؟
هست در این راه
در این لحظه ی بیگاه
که حیران شده
بی خود شده
همه ی ارض و سما را
کمی صبر کن ای دل...
بِشنو صوت ضعیفی
و ببین گریه ی بی جوهری و
هق هقی از دور جگر سوز
در این لحظه ی جانسوز
زند چنگ به سینه
به گمانم که شبیه است
به آن گریه بانوی مدینه
کمی صبر...
کمی صبر...
ببین مقصد آن فوج
به ویرانه ی این شام خراب است
ببین گریه ی این بزم پر آب است
که غرق تب و تاب است
پر از شمع مذاب است
طبق آمد و ویرانه پر از نور شد و
طور شد و
وای ببین دخترکی را
که به زانو و به سختی
به سویش رود و
دست به زمین می کشد و
ناله کنان
مویه کنان
شاعر : حسن لطفی
مداح : حاج حسن خلج
#التماس_دعا
@fasele_rejat131