• اندیشه •
#فضیلت_پرچمداری
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
1▫️ منگنۀ مسؤولیّت
دوران حکومت امام علی علیهالسلام دوران عجیبی است.
این دوران چنین مختصاتی دارد :
1) دین خاتم با مجاهدتهای نبی خاتم یک زندگی دینی تعالیخواه، بلکه واقعاً یک حکومت را رقم زده است؛ یعنی سخنانی متعالی و طوفانی در گوش بشر زمزمه شده و یک یا چند شخصیّت افسانهای با تمام وجود، تمام آنچه نازل شده را پیش چشم انسانها دنبال کرده و به تعبیر حضرت آقا یکی از پرکارترین دورههای تاریخ بشر را رقم زده اند؛
2) پس از رحلت او دربارۀ حکومت اختلاف شد و سه نفر در پی هم جانشین او شدند که از نظر شیعه صلاحیّت و اجازۀ این کار را نداشتند. در این مدت جانشین برحق نبی اکرم ص سکوت کرد و با اصرار بر وحدت جامعۀ اسلامی با خلفای نابحق همراهی کرد. در این موقعیّت به تعبیر شهید مطهری به خاطر برکنار شدن کارشناس واقعی «بسط توحید»، جدایی عملی دین از سیاست اتفاق افتاد که خطرناکتر از جدایی نظری دین از سیاست است و نهایتاً از دین تنها اسمی باقی ماند؛
3) پس از 25 سال جانشین بر حق نبی اکرم ص که چون او معصوم بود به خواست مردم حاکم شد، در حالی که میگفت راضی به حکومت نیستم و وضع جامعه به گونهای است که من اکنون اگر وزیر باشم بهتر است تا امیر.
به نظر میرسد او حکومت را تنها به خاطر ترحم بر مظلومان و اجابت دعوت مردم میپذیرد نه دقیقاً فلسفۀ کامل حکومت دینی؛
«رهایم کنید و غیر مرا بخواهید؛ زیرا ما با حادثهاى روبه رو هستیم که آنرا چهرهها و رنگهاست، حادثهاى که دلها بر آن استوار، و عقلها بر آن پایدار نمیماند. آفاق حقیقت را ابر سیاه گرفته، و راه مستقیم دگرگون و ناشناخته شده است»(نهج البلاغه، خطبه 92)
مشکل او این است زمانه به گونهای است که یافتن حق دشوار شده است و چندان امید استقرار مردم بر حق نمیرود. مسألۀ او حکومت نیست در هر شرایطی که پیش آمد، مسألۀ او جاری شدن حقیقت است در زمانی که میشود. امّا ردّ درخواست مردم در آن تاریخ به هیچ وجه شدنی نبود.
4) او جامعه اسلامی را بسیار آشفته و به هم ریخته توصیف میکند و دست به اصلاحاتی میزند که درگیریهای مفصلی در دل جامعۀ اسلامی درست میکند، ولی به هیچ وجه از خط اصلی خود کوتاه نمیآید و برای هر معضلی طرحی متناسب با خود آن دارد؛ مسألۀ اصلی او سهمخواهی عمدۀ نخبگان جهان اسلام است که جای اسلام نشسته است و تلاش او بر آن بود که اسلام حقیقی دوباره در خاطرها زنده شود و تا حدی چنین نیز شد، بخصوص برای آیندگان.
حکومت او در تاریخ ۱۹ ذیحجه سال ۳۵ هجری شروع میشود و کمتر از پنج سال یعنی حوالی : 58 ماه طول میکشد و در 21 رمضان 40 هجری با شهادت او پایان میپذیرد.
عمدۀ فضای این 58 ماه را درگیری با سهم خواهی ها و نهایتاً منازعۀ درونی قدرت اشغال کرد.
درگیری اول او با مترفین و اسلام مرفهان بیدرد بود؛
درگیری دوم او با فرعون صفتان و اسلام تجددخواهان و بیدینهای دیندارنما بود؛
درگیری سوم او با نیروهای ارزشی قدرتطلب و اسلام هوشمندی، چالاکی و سطحینگری(!) بود.
در این اوضاع شلوغ تعاملات یک انسان کامل که علم آسمانی و قلب ملکوتی دارد، با مسائل جامعۀ گستردۀ اسلامی آن روز بسیار آموزنده است. در این میان نکتۀ مهمی را خود آن حضرت آموخته اند که به خاطر آن این بحث را دنبال می کنیم.
بحث ادامه دارد ...
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#شعارهای_ابدی
«برای همه چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد،
امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بیمصرف و بیفایده نخواهند شد؛
زیرا فطرت بشر در همۀ عصرها با آن سرشته است»
(بیانیه گام دوم)
✿شاخۀ گل یاد، هدیه به روح بلند زینب کبری سلام الله علیها
☘️@faslefarhang
• اندیشه •
#فضیلت_پرچمداری
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
2 ▫️ حل مسألۀ روز
آشفتگی فرهنگی حاصل آمده در دوران امیرالمؤمنین به خاطر حضور پس زمینۀ نیرومند فرهنگ عربی(به اضافۀ تعصب زبانزد اعراب)، آموزه های جذاب و مقدس نبی مکرم اسلام ص که چون طوفانی همه چیز را به آسمان پر داد و دوباره بازگشت از این انتخاب بزرگ ـ اسلام ـ و فرهنگ ناب نبوی به سمت عربیّت، کشیدن نظام سیاسی و حکمرانی جوامع عربی به سمت الگوی شاهنشاهی و آمیختگی چند ملّیّت و چند فرهنگ به خاطر فتوحات بی رویّه و متعدد خلیفۀ دوم و گسترش ارتباطات بین چند ملت، آشفتگی عمیق و واقعاً رقت انگیزی بود. جامعۀ عرب آن روز با دعوت نبی اکرم ص کوچ از فرهنگ جاهلی آن روز را شروع کرد، ولی با حادثۀ سقیفه این حرکت به آشفتگی کشیده شد و پس از گذشت 25 سال از رحلت نبی اکرم ص نتیجۀ این همه یک هویّت سرگردان و سردرگم برای عرب مسلمان آن روز شد.
دربارۀ اهمیّتِ شخصیّت و هویّت ملی و نقش گفتمان حاکم در تحقق این هویّت بايد جداگانه تأمل كنيم.
حضرت امیر به واسطۀ مطالبۀ شدید و بدون مفرّ مردم آن زمان وارد صحنۀ مدیریت جامعه شد. طرح او لاجرم آن بود که اسلام راستین را به صحنه بیاورد و ناراستیهای درشتی که حاصل آمده به واسطۀ آن درمان کند و در اصل این اصلاحات هیچ مسامحه ای نکند.
توسط ایشان فرهنگ اصیل و مقتدری نه تنها در قالب خطابه های حضرت، بلکه با اصلاحات جدّی میدانی به صحنه آمد و دوباره به مردم معرفی شد.
جامعه آن روز گرفتار مسائل واضحی از قبیل حق خوریهای آشکار و با توجیه و بدون توجیه شده بود. به همین جهت سطح درگیری حضرت در همین اندازه ها باقی ماند.
به واسطۀ حضور پرسخن امام علی ع موضع گیریهای صریحی در برابر ایشان شکل گرفت که می توانست مردم را به تأمل وادارد و موضوع مطالعه برای مردم آینده باشد.
حضرت می فرمود اکنون دعوا بر سر اسلام است. انواع اسلامها در صحنه درست شده است و هر یک با ادعای مسلمانی به درگیری با جریان دیگر می پردازد. به همین خاطر درگیری بین کسانی بود که قدمتی در اسلام داشتند و همین مردم را سرگردان می کرد.
مهمترین مشکل حضرت آن بود که مردم راه را نمی توانستند تشخیص بدهند. این برای یک رسول هدایت درد جانکاهی است.
لازم بود کسانی پرچمداری کنند و خود را و مردم را با اهداف و مسیر آشنا کنند؛ به مدد حضرت بیایند.
در صحنه های نبرد، پرچمداران، جبهه را معرفی می کردند و فرونریختن خط را اعلام می نمودند.
این نقش برای حضرت اساسی بود و متمّم واقعی تمام تلاشهایی بود که ایشان با تمام وجود مشغول انجامش بود.
هر جا درگیری به اسلام ناب می رسد مسألۀ شناخت، اقدام و پرچمداری تا همین اندازه پر اهمیّت می شود.
در خطبۀ 173 نهج البلاغه از قول حضرت آمده است :
«أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ وَ خَيْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ
توصیه به التزام به راه الهی
وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ
دعوا دیگر بین خودمان است، بین ما و اهل قبله؛
یعنی اکنون دعوا بر سر اسلام ناب است.
وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا
در این صحنه «پرچمداری» که شرافت بزرگی است در گرو برخورداریهایی است :
1. أَهْلُ الْبَصَرِ(«اهل» آگاهی بودن)؛
2. وَ الصَّبْرِ(«اهل» شکیبایی بودن)؛
3. وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ(«اهل» دانایی و شناخت مواضع حق بودن)؛
دو عنصر شناختی ـ درک صحنه و نگرش متعالی دینی ـ
و یک عنصر بزرگ روحی؛ بی تابی نکردن و منتظر بلوغ حادثه ها ماندن.
پس از آن می گوید :
پس در این شرایط از دستور سرپیچی نکنید؛
4. فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ(اطاعت)؛
فرمان بگیرید و بیکاره یا خودسر نباشید
5. وَ لَا تَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَيَّنُوا؛
فَإِنَّ لَنَا مَعَ كُلِّ أَمْرٍ تُنْكِرُونَهُ غِيَراً(تثبّت، روشن بینی و درک رهبری)»نهج البلاغه، خطبه 173
من فرمانده را درک کنید،
برای قضاوت در کارهای من به هیچ وجه عجله نکنید.
من اکنون فرمان در دست دارم که گاهی به حسب نیاز جاده پیچ و خمی به آن می دهم،
┄┅••؛••┅┄
امروز هم دعوای چند اسلام در میان است.
این دعوا را به سطح منازعات سیاسی کشاندن باعث روشن نشدن مردم می شود.
در این دعوا پرچمداری بزرگترین فضیلت است.
شرط آن :
1. شناخت، که مصداق روشن آن فهم «مکتب امام» است؛
2. آگاهی، که برای آن باید کوشید تا صحنه های پیچیده، مبهم نماند؛
3. درک دشواریهای رهبری، که علاقه و اعتماد در این باب کافی نیست؛
4. اطاعت، یعنی طرحها و دستورات و پروژه های رهبری را دنبال کردن؛
5. و صبر، ادامه دادن و ادامه دادن ... است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
☘️@faslefarhang