eitaa logo
جَذَوات | فاطمه داداشی
1هزار دنبال‌کننده
185 عکس
15 ویدیو
0 فایل
دانشجوی دکترای فلسفه در جستجوی فهم ِ «انسان» «جَذوات»، گدازه‌‌های آتشی را می‌گویند که در دل چوب گداخته‌ای شعله‌ور است. برای ارسال نظرات: @fatemedadashi لینک اینستاگرام: https://instagram.com/fatemedadashi_?igshid=YmMyMTA2M2Y=
مشاهده در ایتا
دانلود
همه‌ی آدم‌ها نسبت به هر پدیده‌ای دارای منظر هستند. اینکه کدام منظر درست و کدام نادرست است؛ مسأله نیست. مسأله این است که یک فرد هیچ‌گاه در یک منظر واحد نخواهد ایستاد و هر آن -به حکم زمان- دچار تحول در منظر خواهد شد. لذا بجای ق/غالب ساختن یک منظر، گفتگو با مناظرِ دیگر را جدی بگیریم. ✍️ @Jazveh_fatemedadashi
🔸ما خمینی را با ولایت فقیه نمی‌توانیم معنا کنیم؛ بلکه ولایت فقیه را تنها با شخص خمینی می‌شود معنا کرد و شاید اعتبار ولی فقیه چنان که در شخص خمینی محقق شده در شخص دیگری محقق نشود. 🔸برخلاف آنچه تا کنون می‌دانستیم که شاخصه‌ها را باید در افراد جانمایی کنیم؛ این شخص‌ها هستند که به اعتبار تشخص وجودی‌شان در لحظه‌[ی سیال] تاریخ تحقق پیدا می‌کنند و اساسا تاریخ چیزی جز تحققِ وجودیِ سیالِ شخص‌ها نیست. اما نقاط عطف تاریخ را همه نمی‌توانند رقم بزنند. اینجاست که شخص خمینی اعتبار ویژه‌‌ای پیدا می‌کند که نه در چارچوب فقه قابل تعریف است نه فلسفه نه عرفان و نه هیچ چارچوب دیگری. خمینی خمینی است. ✍️ @Jazveh_fatemedadashi
🔸من سر سفره‌ی حسین(علیه‌السلام) قاعده‌ها را نمی‌فهمم؛ اما... ✍️ یک‌وقت هایی هست چیزهایی را خودت می‌فهمی؛ اما با هزار زبان و بیان و استدلال هم نمی‌توانی آن را به دیگری بفهمانی. مثل این می‌ماند که کسی به عمرش طعم شیرینی یا ترشی را نچشیده؛ بخواهی برایش با صد بیان شرح دهی که شیرینی چه طعمی دارد و تفاوت آن با ترشی چیست. تا خودش طعم آن را نچشد، محال است حرف تو را درک کند. . ادراک غم و عشق حسین علیه‌السلام از همین جنس ادراک است. حسین را باید چشید. حسین را نمی‌شود گفت. عقل های عالم همه جمع شوند، نمی‌توانند طعم حسین علیه‌السلام را به کسی بچشانند. یا کسی که طعم حسین را چشیده، از او زایل کنند. حسین را باید چشید. حسین را نمی‌شود گفت. این چشاندن هم دست من و توی مذهبی و مبلغ نیست. «کار، دست خود حسین علیه‌السلام است.» . حالا صد نفر گوشه و کنار اهانت کنند و کنایه بزنند. یا هزاران شبهه بیافرینند و فریاد کنند. برای آن‌که طعم حسین را چشیده، چه باک! تاریخ نشان داده حرارت و زنده‌گی مجالس حسین علیه‌السلام را نه استدلالیون و نه منبری‌ها و نه مذهبی‌ها و نه حکومت‌ها، که «حسین‌چشیده‌ها» حفظ کرده‌اند و می‌کنند. و همچنان «کار، دست خود حسین علیه‌السلام است.» . من اما چندان قاعده‌ها را نمی‌دانم. نمی‌دانم روی چه حسابی حسین علیه‌السلام طعم خودش را به کسی می‌چشانَد. نمی‌فهمم روی چه حسابی آن مشروب‌خوار هم طعم حسین را می‌چشد. و اصلا همه‌ی ماهایی که در خفا گناه می‌کنیم هم طعم حسین را می‌چشیم. اصلا قرار هم نیست من و شما بدانیم و حساب و کتاب کنیم. اما تاریخ را که ورق می‌زنم، می‌بینم یک چیز همه جا پررنگ است. یک چیزی که گمان می‌کنم جزو اسرار الهی باشد. و آن چیزی نیست جز «ادب». حتی «ادب» هم یک امر وجدانی است و همه‌اش در نظم و قاعده نمی‌گنجد. «قلم اینجا رسید و سر بشکست»... . من سر سفره‌ی حسین علیه‌السلام قاعده‌ها را نمی‌فهمم. اما فکر می‌کنم این خاندان، «ادب» را خوب می‌خرند. . . @Jazveh_fatemedadashi
جَذَوات | فاطمه داداشی
🔸من سر سفره‌ی حسین(علیه‌السلام) قاعده‌ها را نمی‌فهمم؛ اما... ✍️ #فاطمه_داداشی یک‌وقت هایی هست چیزه
🔺امام حسینِ همه! ✍️ 🔸پس از انتشار برخی گفتگوها در فضای مجازی درباره‌ی تساهل امام حسین علیه‌السلام نسبت به اهل گناه، برای برخی نسبت به پست قبل سوال شد که آیا همین‌که هر گناهکاری به امام حسین ابراز ارادت کرد پذیرفته است؟ در پست قبل هم نوشتم متر و معیار سنجش پذیرش آدم‌ها نزد امام حسین‌علیه‌السلام بطور مصداقی، دست من و شما نیست. ما اساسا امکان این قضاوت را نداریم. اما به قاعده، برخی ابراز ارادت‌ها را نمی‌شود ادب نام‌گذاری کرد. 🔸ادبی که دست حرّ را می‌گیرد، ادبی است که برخاسته از تواضع درونی او در محضر امام است. آن مشروب‌خواری که ماه محرم مشروبش را کنار می‌گذارد، می‌داند که فعل‌اش گناه است. این تواضع درونی اوست که دهه‌ی محرم خود را در محضر امام حسین علیه‌السلام می‌بیند و فعل قبیح خود را متوقف می‌کند. گرچه ایام دیگر به سبب غفلت از محضر امام، گرفتار گناه است. یا آن بی‌حجاب (و یا حتی غیر معتقد به حجاب) که مجلس روضه را محضر حسین(ع) می‌بیند و از سر تواضع و ادب خود را می‌پوشاند؛ این تواضع درونی اوست که او را به رعایت آداب وامی‌دارد؛ گرچه ممکن است در دیگر مکان‌ها از حضور امام غفلت داشته باشد. (هیچ‌کدام از ما گناه‌کاران نمی‌توانیم ادعا کنیم در همه وقت و همه‌جا خود را در محضر ایشان می‌بینیم. و به سبب همین غفلت است که گناه‌کاریم) خلاصه آنکه، آن ادب که از تواضع درونی برخاسته باشد، در محضر امام آدابش را هم به‌همراه می‌آورد. 🔸اما برخی اوقات ابراز ارادت آمیخته به استکبار نفس است. اینکه بگویند چون حسین(ع) آدم خوبی است پس دوستش دارم و برایش سینه می‌زنم، اما با اعمال و رفتار خودم هم مشکلی ندارم، این ادب نیست؛ تکبر نفس است. و این تکبر هم سطوح مختلفی دارد. اینکه امام حسین(ع) برای همه است پس هر عملی از هرکس را باید پذیرفت، این حسینِ همه، محصول استکبار نفس است. حسینِ همه، حسین شمر و یزید هم هست. حسینِ همه، حسین پادگان اشرف و رجوی‌های سینه‌زن هم هست. حسینِ همه، حسین پلورالیستی است که هیچ منطق رفتاری ندارد و حتی با مستکبران(در هر سطحی) هم کنار می‌آید. این حسینِ همه تنها زاده‌ی ذهن تاریخ‌نخوانده‌ها و آن‌هایی است که نفس‌شان به توجیه اعمال‌شان دست می‌زند. 🔸این‌ قاعده را گفتم برای اینکه همه‌ی ما به خودمان رجوع کنیم و ببینیم ارادت ما نسبت به محضر حسین(ع) ریشه‌اش در کجاست. اگر گریه می‌کنیم و روضه می‌خوانیم از سر عادت و فرهنگ مذهبیِ ماست یا حقیقتا خود را گناهکاری می‌دانیم که در محضر حسین(ع) به گناهکاری خود اقرار داشته و تمنای پذیرش داریم؟ یا اینکه حسین[ع] آدم خوبی بود که مظلومانه کشته شد برای او اشک می‌ریزیم اما همزمان از گناه پنهان و آشکارمان هم ابائی نداریم؟ بله، امام حسین، امام حسین همه‌ی گناهکاران هم هست. اما همه‌ی آنهایی که با کبر و انانیت با امام مواجه نشوند. پ.ن: مطلب فوق توضیح فلسفی عرفانی هم دارد (در خصوص دو صفت تواضع و کبر) که بدلیل اطاله‌ی کلام از نوشتن آن منصرف شدم. @Jazveh_fatemedadashi
جَذَوات | فاطمه داداشی
🔺امام حسینِ همه! ✍️ #فاطمه_داداشی 🔸پس از انتشار برخی گفتگوها در فضای مجازی درباره‌ی تساهل امام حس
. 🔺اگر ما مذهبی ها این حرف‌ها رو به خودمون‌ نگرفتیم، دنبال ریشه‌های تکبر توی وجودمون بگردیم :) چه بسا ما هم صرفا از روی عادت و فرهنگ، آداب رو رعایت می‌کنیم! پاش برسه از اون مشروب‌خوار و بی‌حجاب هم متکبرتر باشیم... @Jazveh_fatemedadashi
. 🔻برای ارسال نظرات خود به آیدی زیر پیام بدهید: @fatemedadashi
💠 ما هر قدر خودمان را بکشیم، کرده ایم! ( پیاده‌روی اربعین، عزاداری، نذری دادن و....) که خدا می‌داند ارزشش فوق تصور است اما «خمینی» کرد! او بود که با ایده «تربیت در ذیل مبارزه»، اشبه الناس به شهدای کربلا را تربیت کرد و جلوی چشم انسان ها گذاشت! انسان های تشنه انسانیت! ✍️روح الله شمسی کوشکی | @rouhollah_shamsi_koushki
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 شش سال پیش یادداشتی درباره‌ی موسیقی نوشته بودم و در آن اشاره‌ای داشتم به مذهبی‌هایی که اهل موسیقی نیستند یا با آن مخالف‌اند، اما دربرابر مداحی‌های دوپس‌دوپسی موضعی ندارند یا با آن همراهند؛ و نوشتم اتفاقا طبعِ این‌ها هم به موسیقی و طرب رغبت زیادی دارد. لکن جلوه‌ی این طبع درونی و میل‌شان به موسیقی به نحوی دیگر است؛ که ای کاش نام مقدس «حسین» را پس زمینه‌ی ریتمیک‌سازی مداحی‌شان نمی‌کردند. @Jazveh_fatemedadashi
جَذَوات | فاطمه داداشی
🔺 شش سال پیش یادداشتی درباره‌ی موسیقی نوشته بودم و در آن اشاره‌ای داشتم به مذهبی‌هایی که اهل موسیقی
🔺دقت کنید من در مقام ارزش‌گذاریِ میل و رغبت افراد نیستم. در مقام توصیف می‌گویم اگر عده‌ای میل به موسیقی ریتمیک و طرب دارند، عده‌ای مخالف آن‌ها هم همین میل را دارند؛ لکن برای تأمین میل‌شان راه دیگری انتخاب کرده‌اند.
جَذَوات | فاطمه داداشی
🔺دقت کنید من در مقام ارزش‌گذاریِ میل و رغبت افراد نیستم. در مقام توصیف می‌گویم اگر عده‌ای میل به موس
من اتفاقا با عمده‌ی موزیک‌ویدیوهایی که درباره‌ی اهلبیت ساخته‌ می‌شود (که عمدتا هم توسط همین مادحین است) موافقم. مساله این است که هرچیز جای خودش را دارد. نه موسیقی و خواننده‌اش را به مثابه هیات و مداح بدانیم (گرچه خواننده‌اش مداح هم باشد) و نه هیأت را با کنسرت اشتباه بگیریم.
🔺قرار بود امشب به مناسبت سالروز قیام مردم سیستان به خونخواهی حسین علیه‌السلام دیوارنگاره‌ی ولیعصر تغییر کند و مراسمی با حضور حاج حسین یکتا و کنشگران مذهبی و هیأتی برگزار شود، و به این بهانه نیز مطالبه‌ی رسیدگی به آبرسانی برای مردم سیستان انجام بشود، که....
مصلحت نیست!
🔺یکنفر نیست بگوید معیار مصلحت‌سنجی چیست؟ ذائقه‌ی آن مسئول امنیتی یا تشخیص شخصیِ این وزیر و خوشآمد آن نهاد؟ تا کجا؟مصلحت نیست!
🔺 مگس روی زخم می‌نشیند! زخم را درمان کنید!
«مگس روی زخم می‌نشیند؛ زخم را درمان کنید!» @Jazveh_fatemedadashi
🔺 طرح پرسشی که پاسخ به آن ساده نیست؛ «انسان‌ها در موقعیت‌های مرزی بر چه اساسی عمل می‌کنند؟» @Jazveh_fatemedadashi
جَذَوات | فاطمه داداشی
🔺 طرح پرسشی که پاسخ به آن ساده نیست؛ «انسان‌ها در موقعیت‌های مرزی بر چه اساسی عمل می‌کنند؟» @Jazveh
🔺لحظه‌ی آشکارگی انسان ✍️ این چند روز توصیف این لحظه را به بیان‌های مختلف زیاد شنیده‌ایم. من اما می‌خواهم به بهانه‌ی این تصویر، پرسشی را پیش روی شما قرار دهم. پرسش من درباره‌ی این تصویر خاص نیست؛ بلکه درباره موقعیتی است که نام آن را موقعیت مرزی می‌گذارم. ما آدم‌ها اگر اتفاقی مزاحم روال عادی زندگی‌مان نشود، تقریبا شبیه به هم زندگی می‌کنیم. فارغ از اینکه در چه فرهنگی زیست می‌کنیم و به کدام هنجارها و ارزش‌ها معتقدیم، روال طبیعی زندگی با همه‌ی چالش‌ها و افت و خیزهایش، کنش‌های ما را بر اساس همان ارزش‌ها و عادات خلق می‌کند. اما منظور من از آن اتفاقی که مزاحم روال عادی زندگی می‌شود، یک ماجرای چالشی و یا حتی درد و رنج خاصی در زندگی نیست. اگرچه می‌توان با گسترش معناییِ موقعیت مرزی، این چالش‌ها را نیز شامل بشود (چنانکه برخی اگزیستانسیالیست‌ها به آن قائلند). من اما درباره‌ی رخدادی صحبت می‌کنم که موقعیتی را خلق می‌کند که در آن، فرصتی برای تأمل و آزمایش و بررسی محاسن و معایب انتخابم را نخواهم داشت. موقعیتی برای انتخاب میان دو جهت متناقض، در یک لحظه. اما این لحظه چگونه رقم می‌خورد؟ تاریخ به ما نشان داده انسان‌های مختلف در موقعیت‌های اینچنینی لزوما متناسب با آگاهی‌ها و ارزش‌ها و هنجارهای غالب‌شان و آنگونه که سالها زیسته‌اند و ظاهراً از آن‌ها انتظار می‌رود عمل نمی‌کنند. در اتمسفر دینی خودمان نیز روایت‌های زیادی از کسانی شنیده‌ایم که در لحظه‌ای خاص کنشی انجام داده‌اند که از آنان بعید به‌نظر می‌رسیده؛ لغزشی از زاهد عابد یا خیزشی از فاسق فاجر. حالا وقت طرح این پرسش است: انسان‌ها در موقعیت مرزی، بر چه اساسی عمل می‌کنند؟ من قرار نیست در اینجا به این پرسش پاسخ بدهم. هدف من طرح یک پرسش برای تأمل بیشتر است. این پرسش زمانی ضرورت خودش را نشان می‌دهد که بدانیم در این موقعیت احتمالا آموخته‌ها و دانش نظری ما نه‌تنها بکار نمی‌افتد، بلکه پس از واقعه احتمالا اگر به بایدها و نبایدها و لوازم انتخاب‌مان دقت کنیم شاید اساسا چنان تصمیمی اتخاذ نمی‌کردیم. اجمالا به این نقل از امیر مومنان علیه‌السلام اشاره کنم که فرمودند؛ «در دگرگونی احوال، جوهره‌ی انسان آشکار می‌شود». «دگرگونی»، مرز تغییر وضعیت است. مرزی که به بیان امیر مومنان، جوهره‌ی انسان‌ها را آشکار می‌کند. می‌توان گفت دانش و بینش و کنش انسان‌ها در طول زندگی نمی‌تواند نمایانگر جوهره‌ی وجودی آن‌ها باشد؛ بلکه آنچه که در موقعیت مرزی دست به گزینش آن می‌زنند لحظه‌ی آشکارگی جوهره‌ی وجودی انسان است. حالا در امتداد این نقطه از بحث می‌توان به فرضیه‌ها و نتایجی دست یابیم که شاید جهان معرفتی و معنایی ما را از «انسان»، «دین» و «زندگی» نیز تغییر دهد! @Jazveh_fatemedadashi