eitaa logo
فاطمه عارف‌نژاد
699 دنبال‌کننده
176 عکس
9 ویدیو
4 فایل
📗 مجموعه‌شعر «شبانماه» | انتشارات شهرستان ادب 📘 مجموعه‌شعر «در رکاب صبح» | انتشارات شهرستان ادب اگر صحبتی بود: @arefnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
{… إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيب} به صبح خیره شو، از بزم آفتاب بگو… شاعر: طراح: | مناسب برای استوری | | | @allahverdigallery @fatemeh_arefnejad
تا نلرزد بیش از این از درد غربت شانه‌ها نورباران شد شب تنهایی پروانه‌ها پاسخی محکم بده تا شر بخوابد زودتر! صحبت از زنجیر باید کرد با دیوانه‌ها گوش کن! الله اکبر می‌وزد در شهر و ده گوش کن! فریاد شادی می‌رسد از خانه‌ها بذر غیرت کاشتیم و خاک حاصلخیز بود معجزه گل داد جای هر کدام از دانه‌ها مطمئن، در سجدهٔ شکر: آشنایان، دوستان مضطرب، در وحشت از فردایشان: بیگانه‌ها با کدامین واژه باید فتح را تعبیر کرد؟ در قیاس قصهٔ ما کوچک‌اند افسانه‌ها @fatemeh_arefnejad
شروع ناگهانی داشت طوفانی که حرفش بود رسید از شش جهت سجیل‌بارانی که حرفش بود رسید از سررسید فتح، آن روز تماشایی رسید از سنگر فرمانده، فرمانی که حرفش بود شاعر: طراح: | مناسب برای استوری | @allahverdigallery @fatemeh_arefnejad
اخم کردی و رعدوبرق آمد ابرها را به سمت باران برد آرزوهای دوربردت را باد تا رزمگاه طوفان برد ماه بود و غرور دیدن تو وقت، وقت ستاره‌چیدن تو شب غم را نگاه روشن تو به افق‌های نورباران برد به کجاها نگاه می‌کردی که دل دوردست‌ها لرزید؟ چشم‌هایت چه دوربینی بود که دل از برجک نگهبان برد؟ رنگ خون می‌نوشت خودکارت چرخ زد دور نقشه پرگارت برق چشم همیشه‌بیدارت خواب از چشم نابکاران برد یاعلی گفتی و ارادهٔ تو پنجه در پنجهٔ ستم انداخت دست‌هایت چه آبرویی از همهٔ دستگاه شیطان برد ساحران چاره جستجو کردند: «راه حل چیست؟» گفتگو کردند تا همه هرچه بود رو کردند قهرمان یک عصا به میدان برد لشکر دیو و دد صف اندر صف آرش از خاک خود گرفت هدف امر حق آمد، از کمان شرف تیر با اشتیاق فرمان برد نه فریب و نه قصه‌پردازی در شبِ پخش زندهٔ بازی دید دنیا چطور باخت حریف دید دنیا چطور ایران برد | @fatemeh_arefnejad
هم‌مرز غم، با رنج و غربت هم‌وطن بودن تفسیر بی‌باکانه‌ای از زیستن بودن در راه طولانی و ناهموار تا قله همواره سرگرم عبور از خویشتن بودن در صلح، لبخندی وسیع و خاطری روشن در جنگ، محکم‌آذرخشی نقطه‌زن بودن با خطبهٔ شمشیر تا ظهر دهم رفتن بر منبر خون و جنون صاحب‌سخن بودن در کسوت استاد، در دارالفنون عشق از کودکی، از نوجوانی اهل فن بودن فصل نویی در صفحهٔ تاریخ وا کردن چیزی فراتر از اساطیر کهن بودن این‌ها فقط یک چشمه از دریای روحش بود سخت است حتی یک نفس سیدحسن بودن | | @fatemeh_arefnejad
عشق بی‌پرواست، بسم الله الرحمن الرحیم هرکسی با ماست بسم الله الرحمن الرحیم رودِ جاری از ستیغ کوه‌های گریه‌خیز مقصدش دریاست، بسم الله الرحمن الرحیم @fatemeh_arefnejad
عصر شعر جاء نصرالله دوشنبه ۱۶ مهرماه / دانشگاه تهران @fatemeh_arefnejad
﷽ ما کیستیم؟ رود به طوفان در آمده شمشیرهای فاتحِ از خیبر آمده ما کیستیم؟ آنکه نکرده‌ست پا به پا گاهِ نبرد نیزه و سر، با سر آمده در عصر لال بودن دنیا خوشا به ما ماییم حرف تازه‌ی از حنجر آمده تقدیر ما قبیله‌ی گل‌ها شهادت است گل در شب گلاب شدن، پرپر آمده باری! شهید می‌شود و ناامید نه هر کس میان معرکه با حیدر آمده ما اشتیاق تا به ابد زنده بودنیم ما را که گفته است که دنیا سرآمده؟ فصل عذاب می‌رسد آخر، صبور باش! قوم هزار مرتبه پیغمبر آمده! فائزه امجدیان 🆔 @Amjadiyan_Faezeh
مهاجرم، ولی انگار خانه‌ام اینجاست کبوترانه پر و بال و لانه‌ام اینجاست به هرکجا بروم باز جلد این صحنم پرنده‌ام، چه کنم؟ آشیانه‌ام اینجاست همیشه نان و نمک خورده‌ام از این سفره همیشه سهمیهٔ آب و دانه‌ام اینجاست پناه گریهٔ شب‌های تار زندگی‌ام به رغم لشکر غم، پشتوانه‌ام اینجاست به دستگیری و دلداری و خطاپوشی کسی که دست زند روی شانه‌ام اینجاست اگرچه سربه‌هوا شد درخت زیستنم همیشه ریشهٔ سبز جوانه‌ام اینجاست اگر کویر، اگر شوره‌زار، اگر بی‌آب بهشت گمشدهٔ رودخانه‌ام اینجاست تمام شاعری‌ام را به قم بدهکارم مداد و دفتر شعرم، ترانه‌ام اینجاست هزار شکر که همسایه‌ایم با خورشید هزار شکر خدایا! که خانه‌ام اینجاست @fatemeh_arefnejad
هدایت شده از بافتار
به وقت غرش طوفان ابیات تصویری فاطمه عارف‌نژاد برای مظلومان «فلسطین» 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35