eitaa logo
تکلیف بزرگ
573 دنبال‌کننده
654 عکس
692 ویدیو
186 فایل
🔸ارتباط @ste_gonabad5 جهت #روشنگری واجب فراموش شده.و #مطالبه گری فهرست کلی: https://eitaa.com/fatemi5/2772
مشاهده در ایتا
دانلود
) رفته بود؟» گفت:« نه». گفتم:« ذكر مصائب آن جناب ميكرد؟» گفت:« نه». گفتم:« مجالس عزاي آن جناب به پا ميكرد» گفت:« نه». آنگاه از من پرسيد،« چه ميجويي؟» من خواب را براي او روايت كردم. جواب داد:« آن زن چند روز در اواخر عمر به زيارت عاشورا مواظبت داشت.» كرامات امام حسين ع –حمدي امام خامنه اي زماني كه ضريح مطهر حضرت امام رضا در حال تعويض بود، در خدمت مقام معظّم رهبري به پابوسي امام هشتم مشرف شديم. مقام معظم رهبري براي زيارت در كنار مرقد آن امام همام، مشغول راز و نياز بودند. چون ضريح را برداشته بودند، حضور در كنار قبر، رنگ و بوي ديگري داشت. بعد از پايان راز و نياز حضرت آيت الله خامنه اي، آقاي واعظ طبسي به ايشان عرض كرد، آقازاده ها هم بيايند نزديكتر تا از نزديك امام را زيارت كنند. معظم له فرمودند: پس بقيه چي؟! اين دقت را همواره حضرت آقا دارند. ايشان امتياز ويژه و خاصي را براي فرزندانشان قايل نيستند. در آن روز هم فرمودند: اگر بقيه افراد مي توانند از نزديك قبر امام هشتم را زيارت كنند، فرزندان من هم بيايند. پس از بيان آقا، همه توفيق حضور يافتند. عجب روزي به ياد ماندني بود! بعضي از دل شكستگان، سر از پا نمي شناختند. مجله آب آيينه آفتاب امام رضا عليه السلام حجه الاسلام آقاي مجد، پدر آقاي شيخ مرتضي زاهد(اعلي الله مقامه الشريف) درسفرنامه خود نقل مي كنند كه: آقاي سيد ريحان الله بروجردي ( كشفي ) به حرم مشرف مي شوند و زيارت وداع حضرت رضا (عليه السلام) را مي خوانند. طلبه جواني از همراهان ايشان،كه با آقا نسبت و قرابت داشت در خواب مي بيند كه حضرت رضا (عليه السلام) از ضريح مطهر بيرون آمده و زائرين خود را يک به يک مرخص مي فرمودند تا اين كه به طلبه جوان رسيدند. آنگاه به او فرمودند: بايستي پيش ما باشي. جوان مذكور از خواب بيدار شده و خواب خود را براي آقا سيد ريحان الله نقل مي كند. چيزي نمي گذرد كه سحر مي شود. در سحر حالش به هم مي خورد و صبح در مي گذرد پس از آن جنازه طلبه جوان را با احترام بر مي دارند و در صحن مطهر دفن مي كنند. روزنه هايي ازعالم غيب-آيت الله سيد محسن داستان مرحوم معزّي روزي ايشان فرمودند: من در ايّام طلبگي به مشهد مقدّس رفته بودم و مصادف بود با ماه رجب در صحنهاي اطراف حرم قدم مي زدم و داخل حرم نمي شدم گوشه اي ايستاده بودم و به گنبد و بارگاه امام رضا نگاه مي كردم ناگاه دست مهرباني بر روي شانه هايم قرار گرفت و با لحني آرام فرمود: حاج شيخ حسن چرا وارد حرم نمي شوي؟ نگاه كردم ديدم علّامه طباطبايي است عرض كردم: خجالت مي كشم با اين حالت آشفتگي روحي بر امام رضا وارد شوم من آلوده كجا و حرم مطهّر امام رضا (ع) كجا يك وقت علّامه فرمودند: ( دكتر چرا مطب باز مي كند براي اينكه افراد مريض مراجعه كنند و با پيچيدن نسخه ي او صحّت و سلامتي خود را بدست آورند اين جا هم دارالشّفاي آل محمّد است داخل شو كه امام رضا(ع) طبيب الأطبا است.) خورشيد اهل دل - سيد جلال رضوي امام رضا عليه السلام حجه الاسلام والمسلمين آقاي احمدي اصفهاني فرمود به يك واسطه از حجه الاسلام حاج آقا حسن بهشتي كه به دست منافقين به شهادت رسيد نقل مي كنم كه فرمود من موقع وفات پدرم كنار او بودم وقت وفات ايشان را متوجه بودم و شخص ديگري از وقت دقيق وفات ايشان خبر نداشت مراسم را برگزار كرديم جواني نزد من آمد و گفت تسليت عرض مي كنم پدر شما در فلان شب فلان ساعت از دنيا رفت ديدم دقيقاً ساعت وفات را ودقائق آن را بيان مي كند گفتم از كجا شما متوجه شدي در اين ساعت ودراين دقائق پدرم وفات نمود گفت مشهد رفته بودم درمسافرخانه بودم درعالم خواب ديدم به حرم مشرف شدم دم درحرم ديدم حضرت رضاعليه السلام از حرم بيرون مي رود گفتم آقا من به زيارت شما آمدم كجا مي رويد فرمود مي روم اصفهان آقاي حاج آقا مصطفي بهشتي درحال احتضار است مي خواهم موقع مرگ كنارايشان باشم من ازخواب بيدار شدم وآن ساعت را يادداشت كردم وهمين ساعتي بود كه خدمتتان عرض كردم. روزنه هايي ازعالم غيب-آيت الله سيد محسن امام رضا عليه السلام مرحوم آيه الله آقاي حاج ميرزا عبدالعلي تهراني، كه از اساتيد اخلاق بودند فرمودند: به مشهد مشرف شدم . هر دفعه كه به حرم مي رفتم قصدم اين بود كه به نيت پيامبر و يا ائمه اطهار(عليه السلام) مشرف شوم. يك دفعه به اين نيت به حرم تشرف پيدا كردم كه ثواب زيارت آن براي كساني باشد كه بر من حقي دارند البته هر كس مطابق حقي كه دارد از ثواب اين زيارت ببرد و خودم هم هيچ سهمي از ثواب اين زيارت حتي همين نيت را هم نخواستم. مدتي ازاين جريان گذشت. روزي يكي از دوستان به من گفت: فلان شب در خواب ديدم كه شما روي چهار پايه اي رفته اي و دور و اطراف شما انواع و اقسام اجناس موجود است و عده اي اطراف شما جمع شده اند و شما به هر كسي چيز خاصي مي دهيد. در حالي كه خودتان هم گرسنه و تشنه هستيد؛ وقتي جريان اين
و دوستانش او را براي بيمارستان حركت مي دهند تا دستش را از كتف ببرند، در وسط راه شيخ گفت اي دوستان ممكن است در بيمارستان بميرم، اول مرا به حرم مطهّر حضرت رضا عليه السلام ببريد، او را به حرم مطهر بردند و در گوشه اي از حرم جاي دادند، شيخ گريه و زاري زيادي كرده و به حضرت شكايت مي كند و مي گويد: آيا سزاوار است زائر شما به چنين بلائي مبتلا شود و شما به فريادش نرسيد« و انت الامام الرؤف» و شما امام رؤف و مهربان هستي خصوصاً درباره زوار، پس حالت غشوه اي عارضش مي شود در آن حال حضرت رضا عليه السلام را ملاقات مي كند، آن حضرت دست مبارك بر كتف او تا انگشتانش كشيده و مي فرمايد شفا يافتي، شيخ به خود مي آيد مي بيند دستش هيچ دردي ندارد، دوستان مي آيند او را به بيمارستان ببرند، جريان شفاي خود را به دست آن حضرت به آن ها نمي گويد، چون او نزد جراح نصراني مي برند، جرّاح دستش را معاينه مي كند اثري از آن دانه نمي بيند به احتمال اين كه شايد دست ديگرش باشد آن دست را هم نظر مي كند، مي بيند سالم است. جراح مي گويد: اي شيخ آيا مسيح عليه السلام را ملاقات كردي؟ شيخ مي فرمايد: كسي را كه از مسيح عليه السلام بالاتر است ديدم و مرا شفا داد پس جريان را براي او بيان مي كند. مانند سگ و گربه لوس مالم رخ خود بر آستان شه طوس زيرا كه سگ گرسنه و گربه زار از سفرة جود او نگردد مأيوس داستان امام رضا ع - مير خلف زاده
به بي گناهي زنداني يقين پيدا كرده بود بدون ضمانت، حكم آزادي او را امضاء كرد و مأموري را موظّف نمود تا بي درنگ رأي دادگاه را اجرا كند و فوراً آن خانم را از زندان آزاد نمايد». اين حكايت را مرحوم آية الله آقاي ميلاني اعلي الله مقامه كه از مراجع بزرگ عصر و از فقهاي نامدار جهان تشيع بودند براي علّامة عاليقدر مرحوم حاج شيخ علي نمازي كه از علماي ربّاني و نويسندگان پرتلاش شيعه به شمار مي رفت نقل نمودند و ايشان در كتاب مستدرك سفينة البحار آورده اند. من بارها خدمت هر دو بزرگوار رسيده بودم، خصوصاً با مرحوم آية الله نمازي انسي داشتم و از محضر پر فيضش بهره هاي علمي و معنوي فراواني بردم، خداوند سبحان بر درجات اين دو عالم با اخلاص و عالي مقام بيفزايد و ما را رهرو راهشان قرار دهد. شاخه گلي از ملكوت – حجازي امام رضا عليه السلام يكي از شاگردان شيخ مي گويد: روزي خدمتشان عرضه داشتم كه اگر اجازه دهيد با هم به زيارت حضرت رضا عليه السلام مشرّف شويم؟ فرمودند: « اجازه ام دست خودم نيست!» ابتدا براي حقير اين مطلب قدري سنگين آمد كه چگونه ايشان مي فرمايند: اجازه ام دستم نيست، تا اين كه زماني گذشت، فهميدم كه بنده ( خدا) غير از اراده حقّ رأيي از خود ندارد و كارهايش منوط به اجازه و رضاي اوست. بعد از مدّتي دربارة اخلاص و زيارت آن وجود مبارك صحبت شد، فرمودند: « ما اگر براي خدا مشرّف شويم و جز رضاي خدا چيزي در نظر نباشد، حضرت از اين زاير پذيرايي ديگري خواهد نمود. يكي از سفرها كه بنده مشرّف شدم و جز خدا چيزي منظورم نبود، حضرت رضا عليه السلام چنان عنايتي نمود كه از كثرت محبّتش واله شدم و اگر اين محبّت شكلي داشت، برايت مي گفتم، ولي اگر بخواهي اين محبّت را به عين مشاهده و درك كني، خود را تزكيه و خالص كن تا ببيني بنده چه ديده ام!؟» كيمياي محبت-ري شهري امام رضا عليه السلام مرحوم شيخ صدوق مي فرمايد: مردي از اهالي شهر بلخ با غلام خود به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام حركت نمودند، وقتي كه مشرف شدند وارد حرم مطهر شدند و مشغول زيارت شدند و بعد از فراغ از زيارت مرد بلخي به طرف بالاي سر ضريح مقدس امام رفت و مشغول نماز گرديد و امّا غلام به طرف پائين پاي قبر مبارك رفت و به نماز ايستاد و چون هر دو از نماز فارغ شدند سر به سجده نهادند، هر دو سجده را بسيار طول دادند ولكن مرد بلخي زودتر سر بلند كرد و ديد هنوز غلام در سجده است پس او را صدا زد، غلام فوراً سربرداشت و گفت: لبّيك يا مولاي. مرد بلخي گفت: « اُتريد الحرّيه». يعني آيا ميل داري كه آزاد شوي. غلام گفت: بلي. مرد بلخي گفت: انت حُرُّ لوجه الله تعالي. يعني من تو را در راه خداي تعالي آزاد كردم و از قيد بندگي خود خلاصت كردم و فلان كنيزم را هم كه در بلخ است در راه خدا آزاد كردم و او را فلان مبلغ از مهر به ازدواج تو درآوردم و خودم نيز ضامن هستم كه آن مهر و صداق را به او برسانم و آن كه فلان ملكم را بر شما زن و شوهر و بر فرزندان شما نسل اندر نسل وقف كردم و اين امام بزرگوار را « اشاره به قبر مقدس علي بن موسي الرضا عليه السلام كرد» بر اين قضيه شاهد و گواه قرار دادم. فبكي الغلام: غلام از شنيدن اين سخن به گريه درآمد و قسم ياد كرد كه اكنون من در سجده بودم همين درخواست ها را از خداي تعالي كردم و از بركت صاحب اين قبر شريف به اين زودي مرا به حاجت و مقصد خود رسانيد. داستان امام رضا ع - مير خلف زاده امام رضا عليه السلام يكي از زوّار حضرت رضا عليه السلام به نام شيخ محمد حسين كه طلبه بوده از عراق به قصد تشرّف به مشهد و زيارت قبر مقدس امام هشتم مسافرت مي كند، پس از ورود به مشهد مقدس دانه اي در انگشت دستش آشكار مي شود و سخت او را ناراحت مي كند، چند نفر از اهل علم او را به بيمارستان مي برند، دكتر جراح نصراني مي گويد: بايد فوراً انگشتش بريده شود وگرنه به بالا سرايت مي كند. جناب شيخ قبول نمي كند و حاضر نمي شود انگشتش را ببرند، طبيب مي گويد: اگر فردا آمدي بايد مچ دست بريده شود، شيخ برمي گردد و درد شدت مي كند، شب تا صبح ناله مي كند فردا به بريدن انگشت راضي مي شود. چون او را به بيمارستان مي برند جراح دست را مي بيند مي گويد بايد از مچ دست بريده شود، شيخ قبول نمي كند و مي گويد: من حاضرم فقط انگشتم بريده شود جراح مي گويد فايده ندارد و اگر الان از بند دست بريده نشود به بالاتر سرايت كرده و فردا بايد از كتف بريده شود. شيخ برمي گردد و درد شدت مي كند به طوري كه صبح به بريدن دست راضي مي شود چون او را نزد جراح مي آورند و دستش را مي بيند، مي گويد: به بالا سرايت كرده و بايد از كتف « شانه » بريده شود و از مچ دست فايده ندارد و اگر امروز از كتف بريده نشود فردا به ساير اعضاء سرايت مي كند و بالاخره به قلب مي رسد و هلاك مي شود. شيخ به بريدن دست از كتف راضي نمي شود و برمي گردد و درد شديدتر شده تا صبح ناله مي كند و حاضر مي شود كه از كتف بريده شود
از موانع تحول روحی: 👈. غرور و یاس ☑️نقش در خواهی و تحول افرینی . و دین برنامۀ تحول افرین دارد ⬇️تحول یعنی رسیدن به بیشتر و بیشتر و بیشتر، یعنی همان به منبع قدرت و لذت و منفعت یعنی خدا و گذشتن از کمتر یعنی نفس هست. ◀️ دو برای تحول روحی که عبارت است از 1 .غرور خوبان و 2. یاس بدان. 🔻اولین مانع بیشتر برای آدمهای پدید میآید. گاهی برخی از خوبیهای انسان عامل توقف انسان هستند. کوفیان که متوقف بر خوبیهای خودشان شدند و مغرور. ♾در نظام تربیتی و آموزشی، فوری، بروز خلاقیت و نوآوری در فرزندان میشود. تشویق یعنی توقف در خوبیها. 🔺دومین مانع که برای آدمهای معمولا به ظاهر بد دیده میشود هست. اینکه من آدم نمیشوم و آب ازسرم گذشته، اینها ادبیات آدمهای مایوس از تحول هست در حالی که خدا گاهی را با کلیم یکجا جمع میکند. 👥 بینام ونشانها در نام و نشان گرفتند ناامید نباش. برای اینکه خوبان مغرور نشوند نباید روی خوبیها خودشان حساب باز کنند، خوبیهای خودشان را ندید بگیرند، بگویند اینکه چیزی نیست @fatemi222 ادامه👇👇👇
دو نمونه از ثروتمندان در قرآن در قرآن دو نمونه از صاحبان ثروت و مکنت مطرح شده؛ یکى حضرت سلیمان علیه السلام و دیگرى قارون که یکى سرمایه و ثروت را از آنِ خدا مى‏دانست و آن را وسیله وصول به رضوان خدا قرار داد و دیگرى سرمایه را از آنِ خود مى‏دانست و آن را وسیله عیاشى و زرق و برق دنیا قرار داد. بینش حضرت سلیمان علیه السلام در مورد سرمایه و مکنت این است: « هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ »3 ؛ «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مى‏آورم یا کفران مى‏کنم.» 4 قرآن حضرت سلیمان هر چه دارد آن را به خدا نسبت مى‏دهد و خود را فقیر درگاه او مى‏داند. ولى سرمایه‏دار دیگر بنام قارون که ثروت‏هاى زیادى انباشته وقتى حضرت موسى علیه السلام طبق فرمان خدا از او مطالبه زکات اموالش را مى‏کند، او با کمال غرور مى‏گوید: « إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ »5 ؛ «این ثروت را در سایه دانشى که دارم بدست آورده‏ام.» یعنى مدیریت من باعث شده، بنابراین سرمایه از خود من است و هیچکس حقى در آن ندارد. خداوند بر او غضب کرد و فرمود: « فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ المُنتَصِرِینَ»6 ؛ پس ما او و خانه‏اش را در زمین فرو بردیم و او گروهى نداشت تا او را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمى‏توانست خویشتن را یارى دهد. مترف در قرآن در قرآن کلمه «مترف» در شکل‏هاى مختلف آن هشت بار آمده است. مترف از ماده‏ى ترفه (بر وزن لقمه) به معنى فزونى نعمت است که صاحبش را غافل و مغرور و مست کند، به گونه‏اى که طغیان نماید. به عنوان مثال در آیه 34 سبأ مى‏خوانیم: « وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ » ؛ ما در هیچ شهر و دیارى پیامبر انذار کننده‏اى نفرستادیم مگر اینکه مترفین (مست‏شدگان از ناز و نعمت) گفتند: ما به آنچه شما فرستاده شده‏اید کافر هستیم . در قرآن این گونه ثروت که موجب مستى و غرور شود و زمینه‏ساز گناهان گردد زشت شمرده شده و صاحبان این‏گونه سرمایه‏ها شدیداً مورد هشدار و اخطار خداوند قرار گرفته‏اند چنانکه مى‏خوانیم: « وَكَم مِّن قَرْیَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءهَا بَأْسُنَا بَیَاتًا أَوْ هُمْ قَآئِلُونَ » 7 «و چه بسیار از (مردم) شهرها و آبادى‏هایى را به هلاکت رساندیم که زندگى را با سرمستى و غرور گذرانده بودند، این خانه‏هاى آنها است که (ویران شده) و بعد از آنها جز اندکى کسى در آن سکونت نکرد.» و در آیه نخست سوره‏ى تکاثر مى‏خوانیم: «الهاکم التّکاثُر» ؛ «تفاخر و فزون‏طلبى شما را سرگرم و غافل ساخت.» رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمودند: «التکاثر فى الاموال جمعها من غیر حقها و منعها من حقها و شدها فى الاوعیة»8 ؛ تکاثر در اموال انباشتن ثروت‏هاى نامشروع و خوددارى از اداى حق آن و اندوختن در خزانه‏ها و صندوق‏ها است
🕋 إِمّٰا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطٰانِ نَزْغٌ، فَاسْتَعِذْ بِاللهِ. (اعراف/۲۰۰) 💢 اگر از طرف شیطان، کوچکترین وسوسه و تحریکی به تو رسید، به خدا پناه ببر. 🎼 ندا سردادی 👇 ⚜بگوئید در سردر بهشت بکوبند که به زودی یکی از شما رانده خواهد شد⚜ ولوله ای در بهشت افتاد 😱 فرشته ها برای التماس دعا سراغ ابلیس می رفتند : 《تو مخلوق مقرب خداوندی شفاعت ما را هم بکن 》 و ابلیس آن اجنه ی مقرب مغرورانه به آنها فخر می فروخت 😈 ⌛️موعد فرا رسید هنگامه به پا کردی ... ⚜فتبارک الله احسن الخالقین ⚜ ⬅️فرمان سجده رسید 🗣پچ پچ و همهمه بود آخر مگر این انسان چه چیزی دارد که اشرف همه مخلوقات لقب گرفته ❌ و تنها خودت می دانستی که چه فرقیست بین انسان و ملک، انس و حیوان و انس و جن. 👿ابلیس باورش نمیشد مات روزگار بود 《من از آتش و او را از خاک آفریدی ، چگونه بر آدم سجده کنم که عبادت و اطاعت تو را نخواهد کرد》 ♨️غرور وجودش را به آتش کشید و تاب این شکست را نداشت سرپیچید و در میان بهت همگان رانده شده ی آن درگاه ابلیس شد ⛔️ و همانجا عهد بست که تا وقت معلوم دست از فریب انسان برندارد تا اثبات کند که فرمان و تشخیص الهی اشتباه است و آدم آن مخلوق برتر نیست 💯 🗓تاریخ گردید و چرخید انسانها آمدند و رفتند و ابلیس همچنان به وسوسه انسان پابرجاست 👈و حالا قرعه به نام من افتاده است از طرفی نفس از درونم می تازد که مرا به سمت فجور بکشاند ↔️ از طرفی وسوسه های دشمن قسم خورده ام شیطان لحظه ای امانم نمی دهد . و من باز مامنی جز کلام تو نمی شناسم 📖 امروز خواندم که ⚜ فَاستَعِذ بِالله ⚜ خودت گفتی که از وسوسه های شیطان به تو پناه بیاورم 🔆مرا دریاب که سخت نیازمندم 🔆مرا دریاب که اگر تو پناهم نباشی به دست خود و وسوسه های شیطانی تا اسفل السافلین خواهم رفت ✅ دستم را بگیر که مقصد تنها اعلی علیین است. ۲۰۰ @fatemi222
5️⃣توقف بر خوبی های خود، مانع تحول خوبان؛ بدی که ها را زمین می زند • ✍️پس مانع تحول، بر شد حالا اسمش را هرچه می خواهی بگذار یا یا عجب یا خودبزرگبینی و از خودم تشکر بود. ♦️این آفت اهالی دین و معنویت و مذهبیها و هست. این عاملی هست که مسجدیها را میزند. را زمین میزند. توقف بر خوبیهای خود. توقف بر خوبیهای خود، مانع تحول خوبان هست. در تحف العقول آمده از امام رضا علیه السلام، میفرماید همه انتظار داشته باشند ازش خیر ،» لا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَكُونَ فيهِ عَشْرُ خِصال: َعقل شخص مسلمان تمام نيست، مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد: أَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. 1ـ از او اميد خير باشد وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. 2ـ مردم از بدى او در امان باشند يَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ، 3ـ خير اندك ديگرى را بسيار شمارد وَ يَسْتَقِلُّ كَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ. 4ـ خير بسيار خود را اندك شمارد لا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَيْهِ، 5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود وَ لا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. 6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنى. 7ـ فقر در راه خدايش از توانگرى محبوبتر باشد وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. 8ـ خوارى در راه خدايش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ. 9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد ✅ثُمَّ قالَ عليه السلام: أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قيلَ لَهُ: ما هِىَ؟ سپس فرمود: دهمین و چيست دهمین؟ به او گفته شد: چيست؟ قالَ عليه السلام: لا يَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَيْرٌ مِنّى وَ أَتْقى» فرمود: احدى را ننگرد جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزكارتر است. https://eitaa.com/fatemi222/1278
❇️فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنْتَصِرِينَ ترجمه ❇️پس ما، او و خانهاش را به زمین فرو بردیم و هیچ گروهى نبود كه او رادر برابر خداوند یارى كند و خودش نیز نمىتوانست از خویش دفاع نماید. 👈نکته ها انسان مىتواند در دو حركت كند: قوس صعودى كه به رسد و قوس نزولى كه به فرو رود. ✔️پيام ها 1- نتیجه ، است. «فبغى علیهم... فخسفنا به» 2- ، گاهى مأمور خداوند است. «فخسفنا به و بداره الارض» 3- سرانجام ، ، و هلاكت است. «فخسفنا به و بداره الارض» 4- ثروت، وسیلهى نیست. «ما كان من المنتصرین» @fatemi222