eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3هزار دنبال‌کننده
33 عکس
32 ویدیو
32 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
تاریک‌ و روشن بود و کم‌کم صبح‌ می‌شد شب؛ این‌‌شب‌ِتیره، شب‌ِ غم، صبح‌ می‌شد «دیشب» فراری می‌شد و «فردا» می‌آمد ناخوانده‌ای...، ناخوانده سمت‌ِ ما می‌آمد می‌آمد و کم‌کم به‌هم می‌ریخت ما را در اوج شادی، جام غم می‌ریخت ما را در سر صدای سوتِ ممتد بود و تکرار چیزی نمی‌دیدیم اما غیر از آوار... ما مَردم افتاده‌ای مظلوم بودیم از هر حقوقِ ساده‌ای محروم بودیم حق بود با ما و کسی حق را نمی‌دید تاریخ، اخبار موثق را نمی‌دید اخبار از ما بود، اما بی‌خبر؛ ما... می‌سوختیم و آب را بستند بر ما هرلحظه از ما می‌رسید اخبار تازه «ِمهمانِ ناخوانده» می‌آمد بی‌اجازه می آمد و در حقّ دنیا ظلم می‌کرد با ادعای صلح، امّا ظلم می‌کرد... می‌آمد و حقی طبیعی نقض می‌شد هر گوشه‌ای خون شهیدی سبز می‌شد صحبت سر جنگ وسیعی بود؛ امّا... «حقّ حیاتِ» ما طبیعی بود امّا_ _با این که زیر چل‌چراغ نور بودند، ما را نمی‌دیدند، آیا کور بودند؟ ما را نمی‌دیدند و می‌کشتند ما را این کار اما خوش نمی‌آمد خدا را شهر از «وداعِ آخرِ» افراد پُر بود از «آن‌که‌ روی‌ خاک‌ می‌افتاد»، پُر بود از مادرانِ پاک، از طفلان معصوم از بی‌گناهانِ بدونِ جرم، محکوم بر شانه مانده کوله‌بارِ داغِ تنها تنها نشسته باغبان در باغ، تنها باغ‌ست و در فصل‌ِ خزان گل‌های‌ پرپر نعش برادر مانده بر دست برادر دستان دختربچه‌ها جای عروسک رنگ‌ِ حنای‌ِ خون گرفت از زخم موشک سهم پسرها نیز جای تیله، سنگ است آیا هنوز ای‌ شاعر! این‌دنیا قشنگ است؟ می‌آید از راهی که تاریک‌ست و تاریک صبحی‌که نزدیک‌ست و نزدیک‌ست و نزدیک... ✍️ https://eitaa.com/fatemi8
روضه یادواره مظلومین غزه.mp3
23.77M
روضه و حدیث کسا به یاد مظلومین شعر میلاد عرفان‌پور برای کودکانِ شهید بیمارستان المعمدانی غزه در خون خویش ‌غلتان است دادگاه بزرگ وجدان است دل من بود زیر بمباران... سوخت جانم، چه جای کتمان است؟ هرطرف نعش طفلی افتاده دل من مثل کودکستان است آی دنیا نگاه کن! دل من مثل این خانه‌هاست ویران است مثل آن مادرِ پسرمرده زلف لالایی اش پریشان است دل من بس‌که خون از او رفته ست زرد مانند برگ‌ریزان است نیست باریکه ای غریب...ببین غزه دیگر برای من جان است پرچمی زنده، باد را لرزاند شک ندارم زمان طوفان است دل من، رنگ انتقام بزرگ رنگ خونخواهی شهیدان است دست و پا می زنند حرمله‌ها عمر این ظلم رو به پایان است هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه دادگاه بزرگ وجدان است https://eitaa.com/rozehayemaktoub
حسین گفتم و دل باز در کمندِ شماست که بند بندِ وجودم به بند بندِ شماست پدر به تربت تو باز کرده کامِ مرا دلم زِ بدوِ تولد، علاقه‌مندِ شماست دو چشمِ هر چه گرفتار بعدِ هر روضه پیِ شفا و تبرک به چای و قندِ شماست کسی که مادرتان فاطمه پسندش کرد به صبحگاه جزا موردِ پسندِ شماست به اهل روضه بگویید روز رستاخیز به زیر سایه‌ای از پرچمِ بلندِ شماست دلم به ساکنِ کرببلا حسودی کرد خوشا به حال محبی که شهروندِ شماست همیشه معتقدم وقت مرگ می‌آیی مبر زِ یاد، کسی را که مستمندِ شماست
؛ با نام و یاد کو مسیحایی که جانِ رفته را باز آورد، در رگ خشک بشر خونی جنون‌ساز آورد؟ مَردهای مُرده بسیارند حرفش را نزن قتلگاهی کو که سرهای سرافراز آورد؟ حاج قاسم کو که با اعجاز نفسی مطمئن، از میان صخره‌های سخت، سرباز آورد؟ در سکوت دردناک و شرمناک منطقه نازم آن حوثی که با خود موشک‌انداز آورد بیشه‌ها از نعره لبریزند و از غُرّش پُرند شیر لبنان حمله بر گرگ دغلباز آورد این همه موشک که در قعر زمین لب بسته‌اند یک نفر باید که آن‌ها را به آواز آورد جرأتی دیوانه از جنس جنونی سرخ کو، تا بدون دکمه موشک را به پرواز آورد؟ کو علمداری که اسرائیل را ذلت دهد پرچم خون فلسطین را به اعزاز آورد؟ کو ابرمردی که پایان شب شیطان شود؟ کو ابالغوثی که دنیا را به آغاز آورد؟ کاش آن دست یداللهی که خیبر را شکست باز با یک ضربه دنیا را به اعجاز آورد... ✍
بی ارزشم و جز تو خریدار ندارم گیرم نخرندم به کسی کار ندارم گیرم دو جهانم نپسندد تو پسندی من جز تو کسی در دو جهان یار ندارم من دست تهی دارم و تو دست نوازش تو باغ گلی من که جز از خار ندارم در باغ جنان هم به هوای تو کنم رو مشتاق گلم کار به گلزار ندارم من مشتری یوسف و در دست کلافی جز رشته ی دل بر سر بازار ندارم بگذار بخندند و مگریند و ببینند دیوانه ام و بیم ز آزار ندارم آرند همه تحفه برای تو و من هم جز دیده ی گریان و دل زار ندارم این قامت خم گشته و این بار معاصی پیش کرمت خوش تر از این بار ندارم من «میثم» و در پیروی از میثم تمار جز دار غم عشق شما دار ندارم غلامرضا سازگار مناجات امام زمان
بی ارزشم و جز تو خریدار ندارم گیرم نخرندم به کسی کار ندارم گیرم دو جهانم نپسندد تو پسندی من جز تو کسی در دو جهان یار ندارم من دست تهی دارم و تو دست نوازش تو باغ گلی من که جز از خار ندارم در باغ جنان هم به هوای تو کنم رو مشتاق گلم کار به گلزار ندارم من مشتری یوسف و در دست کلافی جز رشته ی دل بر سر بازار ندارم بگذار بخندند و مگریند و ببینند دیوانه ام و بیم ز آزار ندارم آرند همه تحفه برای تو و من هم جز دیده ی گریان و دل زار ندارم این قامت خم گشته و این بار معاصی پیش کرمت خوش تر از این بار ندارم من «میثم» و در پیروی از میثم تمار جز دار غم عشق شما دار ندارم غلامرضا سازگار مناجات امام زمان
گفتمش بی من مرومن بی توویران میشوم گفت از ویرانی ات سـر در گـریبان میشوم گفتمش بعــد از تو میسوزم من از داغ فراق گفت از حــال تو من آتش به دامــان میشوم گفتمش یوسـف منم افتـاده ام در قعر چاه گفت اینجــا من زلیخــــا ، بدتر از آن میشوم گفتمش تنهــــا منم تنها تر از من دیده ای ؟ گفت درتنهایی ات من مونس ِجان میشوم گفتمش آرام جــان ، جان را فــدایت میکنم گفت باعشق تو من شاد و خرامان میشوم گفتمش من شهــــریار و تو ثـــریا در غزل گفت من باعشق تومست وغزلخوان میشوم
به رغم زخم زبان‌ها، به غم عنان ندهم ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم اگر چه صورتم از سیلیِ خودی سرخ است چراغ سبز به بیگانگان نشان ندهم به رغم این همه تحریم، پیش چشم عدو ز بیم، پرچم تسلیم را تکان ندهم بس است خوردن نیش از شکاف‌ها یک‌بار دوباره در دهن مار، امتحان ندهم رهینِ باور خویشم! هرآنچه خواهی گو که دل به خشم و خوشایند این و آن ندهم زمین اگر همه دشمن شود، بگو به «امین» که دست زخمی او را به آسمان ندهم ✍️
هستیِ ما هست از عنایت زینب روزیِ ما هست از کرامت زینب ما اگر امروز رو به سوی حسینیم هست دلیلش فقط هدایت زینب زینب کبری نه در اسارت کوفه‌ست کوفه و شام است در اسارت زینب معجری از روی او به خاک نیفتاد دست حرامی کجا و شوکت زینب گرچه نمازش نشسته است و شکسته اصل قیام است در قیامت زینب تازه شده ذره‌ای شبیه به زهرا خم شده باشد اگر که قامت زینب * * کاش بتابی که آفتاب تو هستی حضرتِ خورشیدِ در حجاب تو هستی ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
مدح هرکس که مقرر شده بر لب باشد حق بده بر لب ما صحبت زینب باشد نیست شایسته‌ی هر کس که بَرَد نامش را نام او در خور لب‌های مؤدَب باشد هرکسی مذهب و آئینی و دینی دارد زینبی هرکه شود، صاحب مذهب باشد تیغ حیدر به زبان دارد اگر دم بزند شام گیرم که پر از خیبر و مَرحَب باشد قُرب، همسویی عشق است و جنون در مقصود هرکه با اوست از افراد مقرب باشد او نشان داد که عزت ز مَذلت دور است به اسیری برود، باز مُحَجَّب باشد... ✍ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
هر لحظه با تمام توان در کمین ماست، ماری به نام نَفْس که در آستین ماست بیهوده نیست این عرقِ شرمِ بی‌امان بارِ گناهِ عمر، به دوش جبین ماست باید چگونه رد شد از این عرصه‌ی مجاز؟ حالا که شکّ‌وشبهه عصای یقین ماست آن‌را به نرخ سوزش دل حفظ کرده‌ایم این‌آتشی که در کفِ‌ دست است، دین ماست دنیا همیشه جمع نقیضین بوده است زندانِ مؤمنی که بهشتِ برین ماست وقتی که نامه‌ی عمل ما سیاهه‌ شد دیگر چه جای دستِ یسار و یمین ماست اسرار با گذشتِ زمان فاش می‌شوند نامحرم است هرکه به جز تو امین ماست در دوره‌ی فراقِ تو یا صاحب الزّمان! حبل‌المتینِ یاد تو، حِصنِ حَصین ماست ✍️ فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100
دست در عالم ایجاد تو داری زینب خبر از مبداء و میعاد، تو داری زینب کلماتی که خداوند به قرآن فرمود آن معانی همه را یاد، تو داری زینب چون حسین و حسن و احمد و زهرا و علی خوب‌تر از همه استاد، تو داری زینب طینتی فاطمه‌پرور چوحسین است تو را همّتی عاطفه‌بنیاد، تو داری زینب چون علی منطق کوبنده و علمی سرشار چون حسن صبر خداداد، تو داری زینب همه اجداد تو آقای دو عالم هستند ارث آقایی اجداد، تو داری زینب پُر شد از عطر تو امشب همه عالم گویا باغ گل در گذر باد، تو داری زینب چون گل صبح که شبنم چکد از هر برگش خنده درگریۀ میلاد، تو داری زینب گشتی از گریه تو خاموش در آغوش حسین که به او اُنس خداداد، تو داری زینب پنج معصوم به میلاد تو حاضر بودند این‌چنین لیلۀ میلاد، تو داری زینب ای وفادارترین خواهر عاشورایی مکتب زنده و آزاد، تو داری زینب علم و حلم و ادب و عصمت و ایثار و وفا فضل و بذل و کرم و داد، تو داری زینب سخن عالمۀ غیر معلّم شرفی‌ست که ز فرموده‌ی سجّاد، تو داری زینب ز عبادات چنانی که خدا خواسته است برتری بر همه عبّاد، تو داری زینب شام تسخیر تو شد، ای مه ویرانه‌نشین! تا ابد دولتِ آباد، تو داری زینب در اسارت، طلبِ خون شهیدان کردی در سکوت، این‌همه فریاد، تو داری زینب شعله زد اشک تو در هستی غارتگرِ شام خطبه چون خطبۀ سجّاد، تو داری زینب راز خود را به تو بسپرد چو دانست حسین دل سرکوبی بیداد، تو داری زینب از درا زنگ شترها ز نهیب تو فتاد که به کف رشتۀ اجساد، تو داری زینب ذرّه‌ای کاش ببخشند «مؤید» را هم ز جلالی که به میعاد، تو داری زینب ✍مرحوم استاد فهرست روضه ومداحی https://eitaa.com/fatemi8/100