eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3هزار دنبال‌کننده
33 عکس
30 ویدیو
32 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
با تو برای من غم عالم نماندنی‌ست با من بمان که با من و تو غم نماندنی‌ست این غم کجا برم که برایم میان شهر یک یار مانده است که آن هم نماندنی‌ست گفتم طبیب آمد و تا دید وضعِ در برگشت و رفت و گفت مریضم نماندنی‌ست پهلو و سینه، صورت و بازو، عزیز من، با این همه جراحت مبهم نماندنی‌ست مرهم گذاشت زینب و دادت بلند شد با گریه گفت این تن درهم نماندنی‌ست مثل خیال گشته‌ای و گفت بسترت بیهوده است افاقه‌ی مرهم..‌. نماندنی‌ست تا فرصت است بوسه بگیر از حسین که، بر روی نیزه ماه محرم نماندنی‌ست بوسه بگیر از بدنش که همین بدن زیر هزار ضربه‌ی محکم نماندنی‌ست ✍ *ميسوزم از غمی كه ميان هزار خصم يک يار مانده بهر تو ، آن هم نماندی‌است (استاد حاج علی انسانی) ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
اُمید خاک و خورشید تا ابر و باد، زهراست حاجاتِ هیچْ ما و، لطفِ زیادْ زهراست تنها نه دست ما را پُر کرده است امروز چشم امید ما در روزِ معاد زهراست ما همچو برگ ریزان، چون ابرها گریزان آورد آنکه ما را در اتحاد، زهراست ارث از مکارمِ او  برده است هر امامی آری کریمْ زهرا، آری جوادْ زهراست آن‌کس که وقت فتنه، بازیِ خصم روکرد آن‌کس که فرصتی بر دشمن نداد، زهراست وقت مصافْ مولا می‌رفت با دل قرص می‌دید آنکه پشتش می‌ایستاد زهراست ای شهرِ سرد و سنگی! بی مهری و دو رنگی آنکه تو را درآورد از انجماد، زهراست :: ما را یتیم کرده آن کس که زد به رویش یک عمرْ گریه زهرا، یک عمر دادْ زهراست هیزم به روی هیزم تا دید گفت مقداد اینکه به پشت در هست ای قومِ‌ عاد! زهراست "گردیده بود قنفذ همدست با مغیره" آنکه میان این دو، در خون فتاد زهراست ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب تو از طفلی امیرالمؤمنین را یاوری زینب به دست کوچک خود پاک کن اشک از رخ بابا عزیزم هرچه باشد تو علی را دختری زینب مبادا تشنه بر بالش گذارد سر، حسین من تو از امشب بر او هم مادری، هم خواهری زینب ببخش این روزها گر در بغل نگرفتمت مادر تو بهتر از همه واقف ز حال مادری زینب من ار تنها شدم بودی تو تنها یاورم اما تو بعد از مادرت از مادرت تنهاتری زینب مدینه سنگر فریاد من گردید و می‌بینم تو در دروازه‌ی کوفه مرا هم‌سنگری زینب حسینم روز عاشورا شود تنها و می‌دانم تو تنها در دل دشمن بر او یک لشکری زینب اگر من خطبه خواندم چون رسول‌الله می‌بینم تو در روز خطابه ذوالفقار حیدری زینب مرا دخت نبوت‌پرور ار گفتند در عالم تو در کرب و بلا دخت ولایت‌پروری زینب اگر با سوز نظمش راه پیدا کرده در دل‌ها تو "میثم" را به هنگام سرودن رهبری زینب ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
حالا میان خانه اش کوثر ندارد تنهاست مولایم علی، یاور ندارد بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد ادامه https://eitaa.com/fatemi222/735
دارد زمان آمدنت دیر می شود دارد جوان سینه زنت پیر می شود وقتی به نامه عملم خیره می شوی اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار در دام چشم های تو تسخیر می شود؟ این کشتی شکسته ی طوفان معصیت با ذوق دست توست که تعمیر می شود حس می کنم که پای دلم لحظه ی گناه با حلقه های زلف تو درگیر می شود در قطره های اشک قنوت شب شما عکس ضریح تکثیر می شود ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
قرار من! چه کسی بعد تو قرار علی‌ست؟! پس از تو بانوی خانه! که خانه‌دار علی‌ست؟! تو جسم و جان منی، بین قبر خوابیدی و این مزار، مزار تو نه، مزار علی‌ست دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط کمی هم از عرق رویِ شرمسار علی‌ست تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند عجیب نیست اسیر خزان، بهار علی‌ست... پس از تو آنچه سپید است، گیسوی حسن است پس از تو آنچه سیاه است، روزگار علی‌ست غذای دیشب‌مان دست‌پخت زینب بود چنان تو و پدرت، دخترت کنار علی‌ست دری که سوخته، دارد هنوز می‌سوزد چرا که مستمع روضه‌های یار علی‌ست ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
تقدیم به حضرت ام البنین علیه السلام روضه ی کربلاست تقدیرش https://eitaa.com/fatemi8/278 می گویَم از رودی کَز او یَم می شود تامین https://eitaa.com/fatemi8/280 ای که بر دامان مهرت ماه را می پروری https://eitaa.com/fatemi8/281 بــاغ گــل یــاس سـلام علیک https://eitaa.com/fatemi8/282 بی گمان امّ البنین با عشق نسبت داشته https://eitaa.com/fatemi8/272 عباس جان! کنار حسینم بمان و بس https://eitaa.com/fatemi8/273 اي دلت بند امير المومنين https://eitaa.com/fatemi8/274 قربان بانویی که ذات اقدسی دارد https://eitaa.com/fatemi8/275 اول به زینبش دَمِ دَر احترام کرد https://eitaa.com/fatemi8/1006
منم که سایه نشین وجود مولایم کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم منم که خانـــه به دوش غــم علی منم که همدم محنت ولی هستم منم که شاهد زخم شکسته ابرویم انیس گریه به یاس شکسته پهلویم منم که در همه جا در تب حسن بودم منم که شاهد خون لب حسن بودم منم که جلوه حق را به عین می دیدم خدای را به جمال حسین می دیددم منم که بوده دلم صبح و شام با زینب منم میان همه ؛ هم کلام با زینب منم که سوگ گلستان و باغبان دارم به سینه زخم غم کربلائیان دارم منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد https://eitaa.com/fatemi8/1730
خوب است بانوان جهان این‌چنین شوند چون خاک پای فاطمه بالانشین شوند چون فاطمه‌ست حجت کبرای اهل بیت خوب است خاک مقدم امّ‌البنین شوند یعنی ادب کنند به زهرا و مرتضی یعنی که در مصیبت آنان حزین شوند آه از حرم نداشتنش، از غریبی‌اش باید که خلق در غم او شرمگین شوند می‌خواستم دخیل ببندم برای او دیدم که او ضریح ندارد، فدای او آئینه‌ی مزارش اگر چه مکدر است از آسمان پریدن بالش فراتر است دنیا کنیز آنکه به کرّات گفته بود عمرم تمام وقف کنیزی حیدر است خواندش به نام فاطمه او گفت: یا علی امّ‌البنین بگو به من اینگونه بهتر است در وصف او بس است بگوییم با غرور او شیر بانویی‌ست که عباس‌پرور است روزی که پا گذاشته در خانه‌ی علی جز غم ندیده در دل ویرانه‌ی علی گاهی به دور حیدر کرّار گشته است گاهی به دور یک در و دیوار گشته است هی پشت در به سینه زده گریه کرده است با چشم خیس خیره به مسمار گشته است هر روز صبح گردش دستاس شاهد است دستش به یاد فاطمه هر بار گشته است زهرا نبود، زینب او حال خوش نداشت امّ‌البنین همیشه پرستار گشته است این زن که بی‌قرار علی بود و دخترش با این سخن فدای غم یار گشته است: مولا! فدای دست به ناچار بسته‌ات زینب! فدای مادر پهلو شکسته‌ات ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
با نور استجابت و ایمان عجین شدی وقتی که با ولی خدا همنشین شدی عطر بهشت در نفست موج می‌زند حالا دگر تو بانوی خُلدبرین شدی زهرا که رفت دلخوشی از خانه رفته بود تو آمدی و این همه شورآفرین شدی بی‌شک برای مادری زینب و حسین شایسته‌ای که فاطمهٔ دومین شدی... با خود دوباره خاطره‌ها را مرور کن از روزهای خوب مدینه عبور کن این روزها که خاطره‌ها همدمت شدند تنها انیس قلب پر از ماتمت شدند چندی‌ست پاره‌های دلت رفته‌اند آه تو مانده‌ای و نم‌نم این اشک گاه‌گاه با قلب تو حکایت هجران چه‌ها نکرد یک لحظه هم تو را غم و غربت رها نکرد تنگ غروب بود و دلت ناگهان گرفت مانند چشم ابری تو آسمان گرفت پر شد ز عطر سیب غریبی هوای شهر پیچید بوی پیرهنی در فضای شهر مثل نسیم کوچه به کوچه خبر وزید: مادر بیا که قافلهٔ کربلا رسید یک شهر چشم منتظر و اشک بی‌امان برگشته است از سفر عشق کاروان برگشته با تلاطم اشک و خروش آه دارد هزار خاطره از دشت و خیمه‌گاه تو می‌رسی و روضه هم آغاز می‌شود بغض از گلوی خاطره‌ها باز می‌شود هرکس نشسته گوشه‌ای و روضه‌خوان شده اما سکینه با دل تو همزبان شده هم‌ناله با دو چشم ترت، حرف می‌زند از جای خالی پسرت حرف می‌زند: یادش بخیر لحظهٔ شیرین گفتگو یادش بخیر زمزمه‌های عمو عمو یادش بخیر دیدهٔ بیدار کربلا شب‌ها صدای پای علمدار کربلا یادش بخیر مشک و علم در دو دست او آرامش تمام حرم در دو دست او سقای عشق و آب و ادب بود ماه تو نام‌آور تمام عرب بود ماه تو داغ تو تازه‌تر شده با حرف‌های او وقتش شده تو روضه بخوانی برای او رو می‌کنی به او که فدایت سکینه جان جانم فدای حُجب و حیایت سکینه جان شاید نگاه توست به قدّ خمیده‌ام یا این‌که شرم می‌کنی از اشک دیده‌ام دیگر شکسته قامت ام‌البنین، بخوان از روضه‌های ماه من ای نازنین، بخوان نام‌آوران به شوکت او بُرده‌اند رشک در علقمه چه شد که به دندان گرفت مشک؟ از چشم خون گرفته برایم سخن بگو از ماجرای تیر سه‌ شعبه به من بگو آخر چگونه بر سر ماهم عمود؟... آه دستی مگر به پیکر سقا نبود؟... آه شرمنده‌ام ز روی تو و مادرت رباب شرمنده‌ام اگر نرسیده به خیمه آب قلب مرا بیا تو رها از ملال کن آرام جان من! پسرم را حلال کن ✍ ✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi8/100
🌹السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور السَّواطع چه بانویى که کوه صبر را در آستین دارد به پاى مکتب حیدر، ظهورى اینچنین دارد چه بانویى که در صدر تمام افتخاراتش همین بس در کنار خود، امیرالمونین دارد ادب آموز این مکتب، خودش عین الیقین باشد که عباسش نشان از حضرت حق الیقین دارد سرش بر صخره مى‌کوبد، ببین آهسته آهسته شبیه علقمه انگار زخمى بر جبین دارد به یاد آورده مقتل را، میان خون چه مى‌بیند؟ عَلم افتاد و ماهى ارباً اربا بر زمین دارد غم ماه خود از یکسو، غم خورشید از سویى چه داغ خانمان سوزى مگر ام البنین دارد!؟ فرات اشک جارى شد میان موج چشمانش ولى از داغ آن گودال، آهى آتشین دارد نماز صبر مى‌خواند شکسته با دلى خسته حُسیناً وا حُسینا در قنوت آخرین دارد پس از کوچ پرستوها، زیارتنامه مى‌خواند بقیع غربتش برجاست، آوایى حزین دارد 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi222/6620