eitaa logo
موسسه فرهنگی فاطره🌱
347 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.8هزار ویدیو
36 فایل
•• بسم الله النور ✨ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ خدا را سپاس که پدیدآورندۀ آسمان‌ها و زمین است :)...♡ _موسسه فرهنگی فاطره🌱 @fatere133 ارتباط با ما 👈🏼 @ammatozzeynab @Lmozaffari
مشاهده در ایتا
دانلود
enc_16782058661931466064820.mp3
4.27M
من دارم مولا دارم آقا دارم 👌👌😍 به ظهورش اعتقاد دارم، به اعتقادم اعتماد دارم..🙂🫀 @fatere133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای منتظران گنج نهان می‌آید، آرامش جان عاشقان می‌آید:))🫀 بر بام سحر طلایه داران ظهو، گفتند که صاحب‌الزمان می‌آید:)))🌱 آغاز امامتت مبارک:)"🙂🌒 @fatere133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلاممم و روزتون بخیرررر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(وَاعْلَمُوا أنَّ هذَا الْقُرْانَ هُوَ النّاصِحُ الَّذِى لا یَغُشُّ، وَالْهادِى الَّذِى لا یُضِلُّ؛) «بدانید که این قرآن خیرخواهى است که خیانت نمى کند و رهبرى است که گمراه نمى سازد».🤍^^ 🦋نهج البلاغه : خ ۱۷۶، ص ۱۸۲ @fatere133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حتی فکرشم وحشتناکه 😰 اه اخه تو چرا بیشتر اصرار نکردی که من قبول کنم . 🤦‍♀ مشغول کلنجار رفتن با خودم بودم که دیدم یهو یه اِل نود وایستاده جلوم توشو نگاه کردم دیدم دیدم همونایین که بهم کمک کردن .‌‌🙃 کاش از خدا یه چی دیگه میخواستم..🙄 همون پسره دوباره گف میرسونیمتون..:)🌱 بدون اینکه دیگه چیزی بگه پریدم تو ماشین..🙂👩‍🦯 تنم میلرزید .. خون خشکیده رو لبمو با دستمال پاک کردم .🩸🚶‍♀ چند بار دیگه دست به سر و روم کشیدم که عادی به نظر برسم.🥲 وای حالا نمیدونم اگه مامان اینا رو ببینم چی بگم 😩🤦‍♀ دوباره همون پسره روشو کرد سمت صندلی عقب و ازم ادرس خونمونو پرسید .. اصلا نمیدونم چی گفتم بهش فقط لای حرفام فهمیدم گفتم شریعتی اگه میشه منو پیاده کنین ... با تعجب داشت به من نگاه میکرد که اون دوستش که در حال رانندگی بود یقه لباسشو کشید و روشو کرد سمت خودش. 😞👩‍🦯 کل راه تو سکوت گذشت... وقتی رسیدیم شریعتی تشکر کردمو پیاده شدم ... حتی بدون اینکه چیزی تعارف کنم،اصلا حالم خوب نبود . 😔🚶‍♀ دائم سرم گیج میرفت . . همش حالت تهوع داشتم . . به هر زوری شده بود خودمو رسوندم خونه...🏠 دیگه نایی برام نمونده بود ، کلید انداختم و درو باز کردم .. نبود مامان بابا رو غنیمت دونستم و خیلی تند پریدم تو حموم ، تو آینه یه نگاه ب صورت زخمیم انداختم و آروم روشو با کرم پوشوندم🙂 رفتم‌سمت تخت و خواستم خودمو پرت کنم روش که درد عجیبی رو تو پهلوم حس کردم ..🩸🚶‍♀ @fatere133
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا