#پیام
شهرداری تهران یکهو اعلام کرده بود همه شوراهای محل ظرف یک هفته آینده برای #سوم_خرداد #یادواره_شهدا بگیرن!
خبر که به #صباغیان رسید گفت: مشخصه این کار تبلیغاتی است نه برای زنده نگه داشتن یاد شهدا ...
محکم وایساد که حداقل در مسجدی که او فرمانده بسیج اش است این اتفاق نیافتد
اما فشارها خیلی زیاد بود و بعد از چند روز کوتاه آمد فقط به شرطی که اسمی از شهرداری یا شورایاری در مراسم عنوان نشود
پیشنهاد شده بود در مراسم از حاج محمد تقدیر شود بخاطر نزدیک به ۲۰ دوره برگزاری یادواره شهدای محل اما بخاطر همین پافشاری هایش این پیشنهاد بخاطر کج سلیقگی دوستان رد شد
مراسم برگزار شد اما جالب بود او با همه این اختلاف ها خودش هم مهمان مجلس شهدا شد و در کنار خانواده شهدا نشست
و جالب تر اینکه بدون هیچ دلخوری آخر مجلس با دست اندرکاران مراسم هم عکس یادگاری انداخت و نشان داد که اهل قهر کردن و تفرقه افکنی به هیچ عنوان نیست.
🍃🍃🍃🍃🍃
شادی روحش صلوات.🌷
اینجا قبرستان ابوطالب مرقد مطهر حضرت #خدیجه_سلام_الله_عليها
سفر حج، زیارت مزارشان رفتیم، مدام نقشه میکشیدی چطور میشه رفت داخل و از نزدیک زیارت کرد.
عکس های زیادی انداختی از آنجا از خودمان و این تصویر، امروز در روز وفات همسر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله برایمان به یادگار ماند تا یادت کنیم.
#مردی_که_ارادت_به_خاندان_رسالت_داشت
چه جنگ باشد و چه نباشد، راه من و تو از کربلا می گذرد. باب جهاد اصغر بسته شد. باب #جهاد_اکبر که بسته نیست.
شهید #آوینی
🍃🍃🍃🍃🍃
یادمان باشد در جهاد اکبر، حرف اول را اخلاص می زند وگرنه به جای زندگی، روز مره گی خواهیم داشت.
به راستی ما را از اهل کدام جهاد می نامند!؟
اگر می خواهی رزمنده جهادگر تاریخ خود باشی به ندای حسینی درونت لبیک بگو تا تو را کربلایی عاشورایی آسمانی کند.
لبیک یا حسبن
#پیام
امان از این #مسافر_اربعین
گویا قرار همیشگی همه بالا نشین های آسمان این است که یادمان کنند زمانی که در پی قراری هستیم ، پس از بی قراری چه باک؟!
وقتی خداوند در لیل و نهارش شرح صدر می دهد.
مبهوت شدیم از رفتن تان اما قصه به اینجا ختم نشد، دلتنگی عجیبی داشت این سفر آخرتان.چون دیگر آن همه مردانگی و خوش غیرتی کم پیدا میشود ،انچه از شما به یاد دارم انگشت شمار است چون همیشه پرهیز داشتید از مکالمه و مواجه با نامحرم و هر آنچه یادم هست نگاه بر زمین و لحن جدی و قاطع است با این حال محبوب بودید برای خیلی ها .
روز تدفین تان نتوانستم فقط آرام اشک بریزم. دورتر از جمع ایستاده بودم تا جلب توجه نکنم ،گوشه چادرم را به دهان گرفتم و بلند بلند اشک می ریختم .با هر قطره اشک بالا می آمدم درست مثل اشک در عزای ارباب
چقدر ان روز بوی سیب می آمد
بوی حرم
بوی چفیه
تمام توانم را در چشم هایم و دست هایم جمع کرده بودم تا تابوت تان را از همان فاصله نه چندان دور ببینم و با بلند کردن دست سلامی دهم و سلام رسانم باشید به حضرت بی سر
شب قبل که در معراج شهدا آمدید باورم نبود که اینقدر طوفان به راه می اندازید در دل ها!؟
رفتن تان ابدیتی عجیب از شما در وجودم ایجاد کرد
نمیدانم در کدام قنوت ،آسمان طلب کردید ؟
در کدام خاک ،دست شستید از تمام تبعیدگاه های جسم و روح زمینی ؟
و نمی دانم در کدام اربعین ،رویای رفتن را دیدید؟
ولی آنچه هست این است که غافلگیرمان کردید
آن روز را #فراموش_نخواهم_کرد
#قبرها_گردان_تخریب
از عروج حاجی بیخبر بودم. شبی که به خاک سپرده شده بود خواب دیدم در گردان تخریب هستم و ایشان در سن جوانی داخل قبر داراز کشیده. بلند شد. گفتم شما اينحا چکار می کنید؟گفت: ما سه نفر بودیم. در باز شد من وارد شدم. آن دو نفر دیگر که خواستند بیایند گفتند اجازه ندارند و فقط من رفتم. من اینجا نیستم. من امامزاده محمد سامراء هستم.
#صباغیان به سامراء نرسید ولی برای همیشه در #اربعین ماند.