eitaa logo
فضائل‌ امیرالمومنین‌ علیه‌السلام
523 دنبال‌کننده
513 عکس
100 ویدیو
11 فایل
«ـ﷽ـ» 🚩السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین روحی لک الفداء 🔸قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ذكرُ عليٍّ عبادة 📚 فضائل امیرالمومنین علیه‌السلام از منابع معتبر شیعی Admin: @ad_fazaael110
مشاهده در ایتا
دانلود
«ـ﷽ـ» ▫️شرط قبول شدن اعتقاد به توحید و نبوت... ✨ شیخ طوسی رحمه الله‌ در کتاب امالی از حضرت علیه السلام از اجداد طاهرینش از حضرت علیه السلام نقل می‌کند که حضرت فرمودند: جابر بن عبدالله گفت: 🔹 کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَا مِنْ جَانِبٍ وَ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صلوات الله علیه مِنْ جَانِبٍ إِذْ أَقْبَلَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَ مَعَهُ رَجُلٌ قَدْ تَلَبَّبَ بِهِ ✨ در محضر صلی الله علیه و آله بودم. من یک طرف آن جناب بودم و علیه السلام سوی دیگرش. ناگاه عمر بن خطاب با مردی که لباس او را در دست گرفته و می‌کشید، وارد شد. 🔹 فَقَالَ صلی الله علیه و آله: مَا بَالُهُ؟ قَالَ: حَکَی عَنْکَ یَا رَسُولَ الله أَنَّکَ قُلْتَ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا الله مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ هَذَا إِذَا سَمِعَتْهُ النَّاسُ فَرَّطُوا فِی الْأَعْمَالِ أَ فَأَنْتَ قُلْتَ ذَلِکَ یَا رَسُولَ الله؟ ✨ حضرت فرمودند: «چه کرده است؟» عمر گفت: «یا رسول الله! این از شما نقل می‌کند که فرموده اید هر کس بگوید «لا اله الّا الله، محمد رسول الله» داخل بهشت می‌شود. مردم چون این را بشنوند، در اعمال خود کوتاهی ورزند. آیا شما چنین چیزی را فرموده اید یا رسول الله؟ 🔹قَالَ صلی الله علیه و آله: نَعَمْ إِذَا تَمَسَّکَ بِمَحَبَّةِ هَذَا وَ وَلَایَتِهِ ✨ حضرت فرمودند: «آری، اگر بچسبد به دوستی این شخص (یعنی حضرت امیرالمومنین علیه السلام) و متمسک به ولایتش باشد [داخل بهشت می‌شود].» 📚 بحارالانوار ج۶۵ ص۱۰۱ (بنقل از امالی طوسی ج۱ ص۲۸۸) @fazaael110
«ـ﷽ـ» ✨ خداوند ما را به محبت علیه السلام می‌بخشد... 🔸عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله: 🔸 یَا عَلِی إِنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ غَفَرَ لَکَ وَ لِشِیعَتِکَ وَ لِمُحِبِّی شِیعَتِکَ وَ مُحِبِّی مُحِبِّی شِیعَتِکَ 🔸فَأَبْشِرْ فَإِنَّکَ الْأَنْزَعُ الْبَطِینُ مَنْزُوعٌ مِنَ الشِّرْکِ بَطِینٌ مِنَ الْعِلْمِ 🔹 علیه‌السلام از پدران بزرگوارش علیهم‌السلام از صلی الله علیه و آله نقل می‌کند که آن حضرت به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: 🔹«یا علی! خداوند عزوجل تو و شیعیانت، دوستان شیعیانت و دوستان دوستان شیعیان تو را آمرزیده است. 🔹پس مژده باد تو را! تویی «الأنزع البطین»، یعنی برکنده از شرک و پر از دانش» 📚 بحارالانوار ج۶۵ ص۱۰۱ به نقل از امالی شیخ طوسی @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️ عالِمی که علیه السلام قرضش را ادا کرد!👇👇👇 💠 عالم متقى مرحوم ميرزا محمد صدر بوشهرى نقل فرموده است: 💠 جدّ من مرحوم آخوند ملا عبدالله بهبهانى، شاگرد شيخ اعظم مرتضى انصارى "اعلى الله مقامه" بود و در اثر حوادث روزگار مبتلا به قرض زيادى شد تا آنكه مبلغ پانصد تومان در آن زمان مقروض گرديد كه عادتا اداء چنين قرضى در آن عصر محال بود. 💠 پس حال خود را به خدمت استاد خود شيخ مرتضى انصارى خبر داد، شيخ پس از لحظه اى فكر، فرمود: سفرى به تبريز كن ان شاءالله فرج مى شود. 💠 پس ايشان حركت مى كند و وارد تبريز مى شود و در منزل مرحوم امام جمعه تبريز وارد مى گردد و مرحوم امام جمعه هم چندانى اعتنائى به ايشان نمى كند و شب را در قسمت بيرونى منزل ايشان مى ماند. 💠 بعد از اذان صبح در خانه را مى كوبند، خادم در را باز كرده مى بيند رئيس ‍ التجار تبريز است. مى گويد: با آقاى امام جمعه كارى دارم، خادم خبر مى دهد، امام جمعه تشريف مى آورند رئيس التجار مى گويد: آيا شب گذشته كسى از اهل علم از نجف آمده؟ 💠 امام جمعه میگوید: هنوز با او صحبت نكرده ام كه بدانم كيست و براى چه آمده؟ رئيس التجار مى گويد: از شما خواهش مى كنم مهمان خود را به من واگذار كنيد. امام مى گويد: مانعى ندارد. 💠 رئيس التجار مى آيد با كمال احترام، شيخ را به منزل خود مى برد و در آن روز قريب پنجاه نفر از تجار بازار را براى صرف نهار دعوت مى كند و پس از صرف نهار مى گويد: آقايان من ديشب در خانه ام خوابيده بودم، در خواب ديدم بيرون شهر هستم. 💠 ناگاه جمال مبارك حضرت اميرالمومنين عليه السلام را ديدم كه سوار بر اسب رو به شهر تشريف مى آورند. دويدم ركاب حضرت را بوسيدم و عرض كردم: يا مولای، چه شده است كه تبريز ما را به قدوم مبارك مزين فرموده ايد؟! 💠 حضرت فرمودند: قرض زيادى داشتم آمدم تا در شهر شما قرضم ادا شود! از خواب بيدار شدم در فكر فرو رفتم پس خوابم را چنين تعبير كردم كه لابد يك نفرى كه در نزد آن حضرت قربى دارد، آن قرض دار است و به شهر تبريز آمده است که در درجه اول از سادات و يا اهل علم است. 💠 فكر كردم كه اگر اهل علم است به منزل يكى از علماء وارد مى شود، بعد از نماز صبح براى جستجو و تحقيق، اول رفتم به منزل امام جمعه، اتفاقا اين جناب شيخ را آنجا يافتم كه ديشب از نجف اشرف تشريف آورده اند و معلوم شده است كه ايشان مقروض مى باشند و به شهر ما آمده اند كه قروضشان ادا شود و بيش از پانصد تومان قرض دارند. 💠 من خودم يك صد تومان مى دهم پس تجار هر يك مبلغى پرداختند و تمام دِيْن ايشان ادا گرديد. 💠 تتمه آن پول را دادند و براى او يك خانه در نجف خريدند. مرحوم صدر مى فرمود: آن خانه فعلا موجود است و به ارث به من منتقل شده است. 📚 داستان هاى شگفت مرحوم دستغيب، شماره ۱۶ @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️خلقت فرشتگانی برای درود فرستادن بر علیه السلام... @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️علی علیه السلام و شیعیانش...👇👇 💠 عليه السلام از طريق پدرانش - كه درود خدا بر آنها باد - نقل كرده اند كه صلى الله عليه و آله به عليه السلام فرمودند: 💠 اى على ؛ امّتم در عالم ذرّ به من نشان داده شدند و برايم آشكار گرديدند به طورى كه كوچك و بزرگ آنها را ديدم در حالي كه روح بودند و اجساد آنها هنوز آفريده نشده بود، در آنجا من از کنار تو و شيعيانت عبور كردم و براى شما طلب مغفرت كردم. 💠 على عليه السلام عرض كردند: اى رسول خدا! در مورد شيعيانم بيشتر برايم بگو. 💠 فرمودند: «يا عليّ ؛ تخرج أنت وشيعتك من قبوركم و وجوهكم كالقمر ليلة البدر، قد فرّجت عنكم الشدائد، و ذهبت عنكم الأحزان، تستظلّون تحت العرش، يخاف الناس و لاتخافون، و يحزن الناس و لاتحزنون، و توضع لكم مائدة، و الناس في المحاسبة» 💠 اى على ؛ تو و شيعيانت از ميان قبرهاى خود بيرون مى آئيد در حاليكه چهره هايتان مثل ماه شب چهارده مى درخشد، سختى‌ها از شما برطرف شده و غم‌ها و غصّه‌ها از شما زايل گشته است، عرش الهى بر شما سايه مى افكند، مردمان ديگر مى ترسند و شما نمى ترسيد، آنها غمناكند و شما هيچگونه غمى نداريد، و براى شما سفره بگسترانند در حاليكه مردم مشغول حساب هستند. 📚 فضائل الشيعة (شیخ صدوق)، حدیث ۲۷ @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️چشم اهل محشر کور می شود... @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️هفت ناقه سرخ موی... 💠 روزی یکی از علمای به خدمت صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: 💠 ای رسول خدا ! قوم من، من را به سوی شما فرستاده است. پیغمبرمان حضرت بن عمران علیه السلام از ما (یهودیان) پیمان گرفته و فرموده: هروقت بعد از من پیامبری از اعراب مبعوث شد که نامش محمد بود او را تایید کنید و از او درخواست کنید که برایتان هفت ناقه (شتر) سرخ موی و سیاه چشم را از کوه خارج کند. 💠 اگر چنین کرد نسبت به او تسلیم شوید و به او ایمان بیاورید، و از نوری که همراه او نازل می شود پیروی کنید[۱]، که او آقا و سید پیامبران است و وصیّش سید اوصیاء، جایگاه او نسبت به ، مانند جایگاه برادرم نسبت به من است. 💠 در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله تکبیر گفتند و فرمودند ای برادر یهودی برخیز و با من بیا. 💠 پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان پیرامونش از مدینه خارج شدند و به کنار کوهی آمدند 💠 حضرت جانمازشان را پهن کردند و دو رکعت نماز خواندند و کلامی پنهانی فرمودند. 💠 ناگهان کوه صدای غرش عظیمی کرد و شکافته شد و مردم بانگ شتران را شنیدند. 💠 یهودی گفت: من شهادت میدهم كه خدايي جز خداي يگانه نيست و اينكه تو فرستاده خدايي و تمام آنچه (از نزد خدا) آورده اي راست و عادلانه است. اي رسول خدا به من مهلت بده به سوي قومم بروم و به آنها خبر اين واقعه را بدهم و بگويم كه وعده آنها نسبت به شما انجام شده، تا آنها هم به تو ايمان آورند. 💠 عالم يهودي به سوي قومش رفت و به مردمش آن واقعه را خبر داد. تمام قومش با او حركت كرده بار سفر بسته و به سوي مدينه رهسپار شدند تا وعده اي كه به آنها داد شده بود را ببينند. 💠 وقتي به مدينه رسيدند، شهر را تاريك و سياهپوش ديدند، به خاطر اينكه رسول خدا صلي الله عليه و آله رحلت كرده بودند و وحي از آسمان قطع شده بود. 💠 ابوبكر را ديدند كه بر جاي رسول خدا نشسته! به او گفتند: تو خليفه رسول خدايي! گفت آري، گغتند: وعده اي كه رسول خدا به ما داده را عطا كن. گفت: وعده تان چيست؟ گفتند اگر خليفه واقعي رسول خدايي وعده ما را بهتر ميداني! اگر هم خليفه نيستي چگونه در جايگاه پيامبرت به ناحق نشسته اي در صورتي كه اهليت اين كار را نداري؟! 💠 اولي بلند شد و نشست، در حالي كه متحير بود و نمي دانست چكار كند. در اين وقت يكي از مسلمانان بلند شد و به آنها گفت دنبال من بياييد تا رسول خدا صلي الله عليه و آله را به شما معرفي كنم. 💠 آنها دنبال آن مرد رفتند تا اينكه به منزل زهرا سلام الله عليها رسيدند، در زدند، در باز شد و عليه السلام با چهره اي بسيار غمبار از مصيبت رسول خدا صلي الله عليه و آله خارج شد. وقتي كه حضرت آنها را ديدند، فرمودند: اي قوم يهود! به دنبال وعده تان آمده ايد؟ عرض كردند: بله 💠 حضرت با آنها حركت كردند و از مدينه خارج شدند و به همان كوهي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در كنارش نماز خوانده بودند رسيدند؛ عليه السلام تا جاي نماز پيامبر خدا را ديدند آهي كشيدند و فرمودند: پدر و مادرم فداي كسي باد كه دقايقي اينجا بوده. 💠 سپس حضرت دور كعت نماز خواندند، در اين هنگام كوه شكافته شد و هفت ناقه از آن خارج شدند. 💠 يهوديان وقتي اين صحنه را ديدند به يك صدا گفتند: شهادت مي دهيم كه خدايي جز خداي يگانه نيست و اينكه محمد رسول خداست و تو خليفه بعد از او هستي، و شهادت مي دهيم آنچه پيامبر از نزد پروردگارمان آورده حق است و تو خليفه واقعي و حقيقي و وصي و وارث علم او هستي. 💠 سپس به سمت شهرشان برگشتند در حالي كه همگي مسلمان و موحد بودند. 📚 مدينةالمعاجز ج ۱ ص ۵۲۱ منقبت ۲۲۰ [۱] منظور امیرالمومنین علیه السلام است. @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️در امنیت کامل... @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️چرا رسول خدا صلی الله علیه و آله همه ی درب های خانه هایی که به مسجد باز میشد، را بستند جز درِ خانه ی علی علیه السلام؟؟👇👇 🔻وَ سَدَّ ألْاَبْوَابَ إلَّا بَابَه🔻 💠 وقتى صلّى اللَّه عليه و آله تمام درب هايى كه به مسجد باز مى شد را بستند و تنها درب منزل عليه السّلام را باز گذاردند اصحاب از اين عمل ناراحت شده و ضجه زدند و گفتند: ♦️ يا رسول اللَّه! براى چه درب منازل ما را مسدود كردى و درب منزل اين جوان را باز گذاردى؟! 💠 حضرت فرمودند: خداوند تبارك و تعالى به من فرمان داد درب منازل شما را بسته و درب منزل على را باز بگذارم و من تابع وحيى هستم كه از جانب پروردگارم به من مى شود. 🔹🔸🔹 🔘 در روایت دیگری در همین باب میخوانیم:👇 💠 حذيفة مى گويد: اكرم صلّى اللَّه عليه و آله خطبه ای خواندند و فرمودند: 💠 کسانى كه راضى نيستند و خوششان نیامده از اين كه من على را در مسجد ساكن نموده و آنها را اخراج كرده‌ام بدانند: 💠 به خدا سوگند من آنها را از مسجد بيرون نكرده و على را ساكن ننموده‌ام بلكه خداوند آنها را بيرون نموده و على عليه السّلام را در مسجد اسكان داده، 💠 خداوند عزّ و جلّ به جناب و برادرش علیهماالسلام وحى فرمود كه براى قومشان در مصر خانه هايى بسازند و اين خانه‌ها را قبله قرار داده و نماز بخوانند (قسمتی از خانه را تبدیل به مسجد کنند)، 💠 سپس به موسى امر فرمود كه كسى در مسجدش ساكن نشده و عمل زناشویی در آن انجام نداده و جُنُب در آن داخل نشود مگر هارون و فرزندان او، 💠 و آگاه باشيد كه على عليه السّلام نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى است، او برادر من است، جايز نيست احدى در مسجد من نكاح كند مگر على و ذريّه او، 💠 حال بدانيد هر كسى كه از اين مساله بدش می آید و اين حكم حال او را بد نموده است پس به آنجا برود!.(با دست به طرف شام اشاره فرمودند) 📚 علل الشرایع ج ۱ ص ۲۰۱ باب ۱۵۴ ح ۱ و ۳ ‼️ در روایتی آمده است که بعد از این واقعه از رسول خدا صلی الله علیه و آله درخواست کرد چون دلم برای شما تنگ میشود!! اجازه دهید روزنه ای از خانه من به مسجد باز باشد تا شما را ببینم، حضرت فرمودند: خیر؛ گفت: سوراخی به اندازه صورتم؟؟ فرمودند: خیر؛ گفت: فقط سوراخ کوچکی به اندازه چشمم؟؟ حضرت فرمودند: به هیچ وجه امکان ندارد و این دستور پروردگار است... @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️حسنه ای که چیزی به آن ضرر نمیزند... @fazaael110
«ـ﷽ـ» ▫️امیر فقط تویی... @fazaael110
«ـ﷽ـ» ‼️ عليه السلام از طرف خداوند ولايت دارند؛ چه مردم بپذيرند چه نپذيرند!! ⁉️ چرا و انتصابي است نه انتخابي؟؟ امام زمان عليه السلام پاسخ مي دهند...👇👇 💠 در جريان ملاقات احمد بن اسحاق قمي و سعد بن عبدالله اشعري قمي با عليه السلام و تشرف خدمت عجل الله تعالي فرجه الشريف، عليه السلام به سعد امر مي كنند که سوالاتش را از حضرت مهدي عليه السلام بپرسد... 🔹از جمله سوالات سعد اين بود👇 سعد مي گويد، عرض كردم: آقا! چه مانع دارد كه مردم خودشان امامى براى خود انتخاب كنند؟ 🔸حضرت عليه السلام فرمودند: امام مُصلح يا مُفسِد؟ 🔹عرض كردم: البته امام مصلح! 🔸فرمودند: امكان دارد كه مردم به نظر خود امام مصلحى انتخاب نمايند. ولى در واقع مفسد باشد؟ 🔹گفتم: آرى! 🔸فرمودند: به همين علت است كه مردم نميتوانند انتخاب كنند! 🔸سپس فرمودند: اكنون با دليلى كه عقلت وثوق به آن پيدا كند، براى تو شرح مى‏ دهم: آيا پيغمبرانى كه خداوند آنها را از ميان خلق برگزيد و كتاب‏هاى آسمانى بر آنها نازل فرمود و با وحى و عصمت تأييد كرد، مانند و كه سرآمد مردم عصر خود بودند و در انتخاب (نماينده خدا) از آنها داناترند، همه با وفور عقل و كمال (دانشى كه داشتند) امكان دارد كه منافقى را به گمان اينكه مؤمن است انتخاب كنند؟؟ 🔹عرض كردم: نه، ممكن نيست! 🔸فرمودند: اين موسى كليم الله است كه با همه وفور عقل و كمال و علم و نزول وحى بر او، هفتاد مرد را از ميان اعيان قوم و بزرگان امتش انتخاب كرد تا آنها را به ميقات پروردگارش ببرد، با اينكه شكى در ايمان و اخلاص آنها نداشت؛ مع هذا آنها منافق از كار درآمدند!! 🔸قال اللَّه تعالى: وَ اخْتارَ مُوسى‏ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقاتِنا تا آنجا كه ميفرمايد: قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى‏ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ‏ (اعراف ۱۵۵) (يعنى: موسى از ميان قوم خود هفتاد مرد را براى ميقات ما انتخاب كرد- آنها گفتند ما بتو ايمان نمى ‏آوريم مگر اينكه علنا خدا را ببينيم. پس صاعقه ‏اى آمد و آنها را بكيفر ظلم خود گرفت) 🔸وقتى ما مى‏ بينيم كسى كه خداوند او را براى پيغمبرى برگزيده، اشخاص مُفسِد انتخاب كرد؛ در حالى كه گمان ميكرده افراد صالح انتخاب نموده است، يقين ميكنيم كه انتخاب نماينده خدا، حق ذات اقدس الهى است كه از آنچه در سينه‏ ها نهفته و در دلها جاى گرفته است، اطلاع دارد. 🔸وقتى پيغمبر برگزيده خدا در مقام انتخاب، افراد فاسد را انتخاب كند، بطور حتم مهاجرين و انصار هم از اين خطر بركنار نبودند. 📚 كمال الدين و تمام النعمة (شيخ صدوق) ج ۲ ص ۴۶۱ @fazaael110