eitaa logo
| فضائل مولـٰا
455 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
35 ویدیو
42 فایل
.﷽. آن مايه اميدى كه به بقاى او دنيا باقى مانده و به بركت او خلق روزى خورند و به وجود او زمين و آسمان پابرجا مانده و بدست او خداوند زمين را پر از عدل و داد كند.✨️ #بقیه‌الله‌عج🌸 @shams_hoda :شمس هدی| ناشناس: https://daigo.ir/secret/71655673
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا عدیل الخیر،یا صاحب الزمان اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظاً و قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً
قَالَ رسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله): يَا عَلِيُّ ‏ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ فِي اللَّهِ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ، وَ إِنَّ مُحِبَّكَ وَ شِيعَتَكَ وَ مُحِبِّي أَوْلَادِكَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَكَ يُحْشَرُونَ مَعَكَ وَ أَنْتَ مَعِي فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى، وَ أَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ، تُدْخِلُ مُحِبِّيكَ الْجَنَّةَ وَ مُبْغِضِيكَ النَّار ای علی (ع) اگر شخصی سنگی را در راه خدا دوست بدارد، قطعا خداوند او را با آن سنگ محشور می‎کند، و همانا دوستدار و شيعۀ تو و دوستدار فرزندانت امامان پس از تو، با تو محشور می‎شوند در حالی که تو با من در درجات بالا هستی ، و تو قسمت کنندۀ بهشت و آتش هستی، دوستانت را داخل بهشت و دشمنانت را به جهنم وارد می‎سازی بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الأطهار عليهم السلام، مجلد ٣۶
929_6362351572144.mp3
10.07M
• زیارت‌حضرت‌‌سیدالشهدا 'ع ‌ " السَلامُ عَلَی الحُسَین " وَ عَلیٰ عَلیِّ ابنِ الحُسَین " وَ عَلیٰ اَولادِ الحُسَین " وَ عَلیٰ اَصحابِ الحُسَین‌ ‌
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: جبرییل نزد من آمد و گفت : ای محمد! خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: نماز را واجب کردم ولی این تکلیف را از معذور و مجنون و طفل برداشتم. روزه را واجب کردم ولی آن را برای مسافر الزامی نکردم. حج را واجب کردم ولی آن را از بیمار نخواستم. زکات را واجب کردم ولی آن را از گردن نیازمند ساقط کردم. اما دوست داشتن علی بن ابیطالب علیه السلام را واجب کردم و محبتش را بر تمام اهل آسمان و زمین الزام نمودم بدون آنکه رخصتی در آن باشد. بحارالانوار، ج۴۰، ص۴۶ الفضایل، ص۱۵۴
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا میثٰاقَ اللّٰهِ الَّذیٓ اَخَذَهُ وَ وَکَّدَه اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظاً و قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرٰحِمین
امام صادق علیه السلام: هرکس فاطمه (س) را به واقع بشناسد،لیله القدر را درك کرده است و همانا او را فاطمه نامیدند چون مردمان از کسب معرفت واقعی نسبت به وی دور هستند. بحارالأنوار جلد ۴۳ ، ص ۶۵
هدایت شده از حیدر علی مولا
💔آه یٰازَهْــࢪاء🩸 بخشی ازنامه🔥عمربه معاویه علیهمااللعنه والعذاب🔥 خواستم لگدبه در نزنم اما کینه هایی که از علی علیه السلام داشتم، به خاطرم آمد... در نامه ای که عمر به معاویه نوشت، خودش اعتراف به ظلم و جنایت هایی که در حق صدیقه کبری علیها السلام روا داشت، حکایت کرد که : ... به سمت خانه علی علیه السلام رفتم و می‌خواستم اوراباگفتگو ازخانه اش بیرون بیاورم. کنیزشان فضه آمد،من به او گفتم: به علی بگو:برای بیعت با ابوبکر خارج شود، زیرا مسلمانان با او بیعت کرده اند. فضه گفت: امیر مؤمنان علیه السلام مشغول اند. من گفتم: این سخنان را رها کن و به علی بگو: خارج شود وگرنه خود داخل شده و او را به زور خارج می‌کنم، در این هنگام فاطمه علیهاالسلام جلو آمد و پشت در ایستاد و گفت: ای گمراهان دروغ گوچه می‌گویید؟ و چه می‌خواهید؟ من گفتم: ای فاطمه! فاطمه گفت: ای 🔥عمر چه می‌خواهی؟ من گفتم: پسرعمویت را چه شده است که تو را برای جواب دادن فرستاده و خود پشت پرده نشسته است؟ فاطمه به من گفت: سرکشی تو ای بدبخت، مرا جلو فرستاد تا حجت را بر تو و هر شخص گمراه تمام کند. گفتم: سخنان یاوه و دروغ‌های زنان را رها کن و به علی بگو خارج شود. او گفت: نه دوستی است و نه کرامتی، آیا مرا با حزب شیطان می‌ترسانی ای عمر؟! و حال آنکه حزب شیطان ضعیف است. من گفتم: اگر خارج نشود هیزم زیادی می‌آورم و اهل خانه و هر کس را که داخل آن هست به آتش می‌کشم، یا اینکه علی برای بیعت آورده شود. و تازیانه🔥قنفد راگرفتم و زدم و به🔥خالد بن ولید گفتم: تو و مردان ما به سرعت هیزم جمع کنید. و گفتم: من آتش را روشن می‌کنم.فاطمه گفت:ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا و امیرمؤمنان. 💔فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ یَدَیْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِی مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَیَّ فَضَرَبْتُ کَفَّیْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِیراً وَ بُکَاءً 💔و فاطمة علیها السلام دستش را بر در گذاشته و نمی گذاشت در را باز کنم. با تازیانه بر دستان او زدم و او درد کشید، و شنیدم که گریه و ناله می‌کرد، 😭فَکِدتُ أَنْ أَلِینَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَکَرْتُ أَحْقَادَ عَلِیٍّ وَ وُلُوعَهُ فِی دِمَاءِ صَنَادِیدِ الْعَرَبِ، وَ کَیْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَکَلْتُ الْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ، و نزدیک بود که دلم برایش بسوزد و از در برگردم، در این هنگام کینه‌های علی و ولع او در ریختن خون قهرمانان عرب و نیرنگ محمد (صلی الله علیه و آله) وجادوی او یادم افتاد، و با لگد بر در زدم، درحالی که فاطمه بر در تکیه کرده و اجازه نمی داد باز شود 💔وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَی الْمَدِینَةِ أَسْفَلَهَا، وَ قَالَتْ: یَا أَبَتَاهْ! یَا رَسُولَ اللَّهِ! هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ وَ ابْنَتِکَ، آهِ یَا فِضَّةُ! إِلَیْکِ فَخُذِینِی فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِی أَحْشَائِی مِنْ حَمْلٍ🩸 و شنیدم که چنان فریادی زد که گمان کردم مدینه زیر و رو شد، و گفت: پدرجان، ای رسول خدا، این گونه با دخترت و حبیبه ات رفتار می‌کند، آه ای فضه، مرا دریاب، به خدا قسم، بچه‌ام در شکمم کشته شد😫🩸 👈🏻 وَسَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَ هِیَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَی الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَیَّ بِوَجْهٍ أَغْشَی بَصَرِی، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَی خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَی الْأَرْضِ 😫و شنیدم که از درد زایمان می‌نالد و او به دیوار تکیه کرده بود، من در را باز کردم و داخل خانه شدم و فاطمه با چهره ای که جلوی چشمانم را گرفت جلو آمد، من از روی روبند او😫 سیلی بر دو گونه او زدم که گوشواره اش پاره شد😫وبرزمین افتاد😫 منبع📚بحارالانوار ج٣٠ص٢٨٧ @Heydar_ali_moola
جانسوزترین وداع تاریخ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهيِنَةُ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إلَى أَنْ يَخْتَارَ اللّهُ لِي دَارَکَ الَّتي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ اى رسول خدا امانتى را که به من سپرده بودى هم اکنون باز پس داده شد و گروگانى که نزد من بود گرفته شد; ولى اندوهم جاودانى است و شبهايم همراه بيدارى و بى قرارى; تا آن زمان که خداوند منزلگاهى را که تو در آن اقامت گزيده اى برايم برگزيند و به تو ملحق شوم نهج البلاغه خطبه۲۰۲
حضرت فاطمه(س): اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ خدایا مرا خرج کاری کن که مرا برای آن آفریدی .مهج الدعوات، ج۱، ص۱۳۹.
حضرت فاطمه زهرا (س): الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّةَ. همیشه در خدمت مادر و پای بند او باش، چون بهشت زیر پای مادران است؛ و نتیجه آن نعمت های بهشتی خواهد بود. کنزل العمال جلد ۱۶ صفحه۴۶۲
| فضائل مولـٰا
حضرت فاطمه زهرا (س): الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَم
حضرت فاطمه (س): ابَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلیُّ، یُقْیمانِ اءَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ نْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما. حضرت محمد(ص) و علی(ع)، والدین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروی کنند آن ها را از انحرافات دنیوی و عذاب همیشگی آخرت نجات می دهند؛ و از نعمت های متنوّع و وافر بهشتی بهره مندشان می سازند. بحارالأنوار جلد ۲۳ ص۲۵۹
امیرالمومنین علی (ع) : من ردای" خلافت را رها ساختم دامن خود را از آن در پیچیدم کنار رفتم در حالی که در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها بدون (یاور به پاخیزم و حق خود و مردم را بگیرم و یا در این محیط پر خفقان و ظلمتی که پدید آورده اند صبر کنم؟ محیطی که پیران را فرسوده جوانان را پیر و مردان با ایمان را مانند واپسین دم زندگی به رنج وا میدارد عاقبت دیدم بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیکتر است، شکیبایی ورزیدم ولی به کسی میماندم که خار در چشم و استخوان در گلو دارد با چشم خود میدیدم میراثم را به غارت میبرند نهج البلاغه، خطبه شقشقیه
رسولِ خدا صلّي‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: آگاه باشید که هرکس علی علیه السلام را دوست داشته باشد، خداوندِ متعال تاجِ کرامت بر سرش نهاده و به وی لباسِ عزّت می‌پوشاند.. بحار الأنوار، ج ۲۷، ص ۱۱۴
| فضائل مولـٰا
(ساکن کردن زلزله) ابن بابویه با استناد از فاطمه زهرا علیها السلام روایت کرده است: در زمان ابی بکر زلزله ای رخ داد، پس مردم از این حادثه ترسیده بودند و به سوی امام علی علیه السلام می‌رفتند تا وقتی که نزد ایشان رسیدند، در را کوبیدند و ایشان بیرون آمدند؛ در حالی که از اتفاقی که افتاده بود ترسی نداشتند، سپس حرکت کردند و مردم نیز دنبال ایشان حرکت کردند تا وقتی که به یک تپه رسیدند، روی آن تپه نشستند و مردم دور ایشان حلقه زدند و با تعجب به دیوار خانه‌های مدینه نگاه می‌کردند که چگونه به این طرف و آن طرف می‌رفتند، پس به آن‌ها فرمودند: چرا ترسیده اید؟ چه چیزی می‌بینید؟ عرض کردند: چطور نترسیم در حالی که تاکنون چنین زلزله ای ندیده بودیم، امام علی علیه السلام زیر لب‌های مبارک شان زمزمه کردند، سپس دست مبارک شان را بر زمین زدند و فرمودند: ساکن شو و در همان لحظه زمین ساکن شد، پس مردم از کار امام علی علیه السلام بیشتر تعجب کردند، امام علی علیه السلام به آن‌ها فرمودند: من همان مردی هستم که خدای تبارک و تعالی در مورد او فرموده: ﴿إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا، وَ أَخْرَجَتِ الأرْض أَنْقَالَهَا، وَ قَالَ الإِنسَانُ مَا لَهَا﴾. ---------- |مدینة المعاجز ص ۱۰۱- سوره زلزلت آیه اول تا سوم
امیرالمؤمنین(ع): زیاده‌روی در سرزنش کردن، آتش لجاجت را شعله‌ور می‌سازد! تحف العقول، ص ۸۴
امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): خداوند تعالی فرمود: ای فرزند آدم! تورا نیافریدم تا خودم سود ببرم تو را آفریدم تا از من سود ببری پس به جای هر چیزی مرا انتخاب کن زیرا من به جای هر چیز یاور تو هستم. شرح‌نهج‌البلاغه،ج۲۰،ص۳۱۹
| فضائل مولـٰا
(رفتن در چاه عمیق و سبک شدن سنگ) در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام آمده است: روزی رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: چه کسی از شما دیشب نفس خود را فدای مرد مؤمنی کرده است؟ امام علی علیه السلام برخاستند و فرمودند: یا رسول الله صلی الله علیه و اله من همان شخص هستم که نفسم را فدای نفس ثابت بن قیس انصاری کردم، سپس رسول خدا صلی الله علیه و اله به ایشان فرمودند: ای علی علیه السلام! اتفاقی را که دیشب برای تو افتاده است برای برادران مؤمنت تعریف كن بدون این که اسم‌های آن منافقان را بگویی، همانا خدای تبارک و تعالی تو را از آن‌ها محافظت می‌کند تا آن‌ها توبه کنند، سپس امام علی علیه السلام فرمودند: دیشب وقتی از قبیله بنی فلان در حومه شهر مدینه می‌گذشتم ثابت را دیدم که نزدیک چاه عمیقی ایستاده و می‌خواهد از آن آب بیرون بیاورد و چند نفر از منافقان را دیدم که نمی گذاشتند او آب پر کند و او را هل می‌دادند تا داخل چاه بیفتد؛ ولی ثابت مقاومت می‌کرد تا داخل چاه نیفتد، یکباره مردی او را هل داد و ثابت داخل چاه افتاد. پس من به سوی آن‌ها رفتم و با آن‌ها مشاجره کردم، از مشاجره کردن با آن‌ها دست کشیدم و ترسیدم که ثابت از بین برود، پس آهسته آهسته وارد چاه شدم و خواستم ثابت را نجات دهم یکباره خودم را دیدم که جلوتر از آن به ته چاه رسیده ام، پیامبر صلی الله علیه و اله به ایشان فرمودند: چطور ممکن است که تو جلوتر از آن نباشی در حالی که همۀ خلق از اولین و آخرین در عقل تو جا افتاده بود و رسول خدا صلی الله علیه و اله نزد خدا برای تو دعا کرده که تو جلوتر از همه باشی ..
سپس فرمودند: حال تو و ثابت در چاه چگونه بود؟ ایشان فرمودند: به ته چاه رسیدم و در آن جا ایستادم، پس ثابت پایین آمد و روی دست هایم قرار گرفت؛ زیرا دست هایم را برای گرفتن ثابت باز کرده بودم از ترس این که با سر به ته چاه بیفتد، پس به بالای چاه نگاه کردم و آن مرد منافق و دوستانش را دیدم در حالی که می‌گفتند ما می‌خواستیم یک نفر را بکشیم؛ اما دو نفر شدند، پس سنگی آوردند که وزن آن صد من بود و آن را پرتاب کردند و من از ترس این که آن سنگ بر سر ثابت بخورد سر ثابت را زیر بغلم گذاشتم و روی سر او خم شدم، یکباره آن سنگ آمد و به سرم خورد؛ اما وزن آن سنگ مانند پری بود که باد آن را به این طرف و آن طرف می‌برد، سپس سنگ دیگری آوردند که وزن آن سی صد من بود، آن را نیز داخل چاه انداختند و بار دیگر خم شدم و آن سنگ به سرم خورد و آن مانند آب سردی بود که در روزهای گرم بر سرم می‌ریختم، سپس سنگ دیگری آوردند که وزنش پانصد من بود و نمی توانستند آن را بلند کنند و به خاطر همین آن را می‌غلطاندند و آن را داخل چاه انداختند و آن نیز روی سرم افتاد و آن مانند لباسی بود که از تن خارج می‌کردم یا آن را می‌پوشیدم، سپس شنیدم آن‌ها با خود می‌گفتند: اگر علی بن ابی طالب علیه السلام و ثابت صد هزار روح داشتند تاکنون هیچ یک از آن‌ها باقی نمانده است، سپس از چاه دور شدند، همانا خدای تبارک و تعالی شر آن‌ها را از ما دفع کرد، پس به اذن خدای تبارک و تعالی ته چاه و سر چاه مساوی شدند و ما از آن چاه خارج شدیم، ..