هدایت شده از 🇮🇷•| محبان مهدے|•🇵🇸
امام علی علیهالسلام:
«کَفی بالرجُلِ غَفلَهً أن یُضَیِّعَ عُمُرَهُ فیما لا یُنجِیهِ»
در غفلت آدمی همین بس که عمر خود را در راه چیزهایی که او را نجات نمیدهد هدر کند.
.
حدیث نوشته
@mohebanmahdi
| فضائل مولـٰا
(سنگی که با گفتن نام مبارک امام علی علیه السلام به طلا تبدیل شد)
شیخ برسی با استناد از عمار بن یاسر روایت کرده است:
روزی نزد مولایم امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام مشرف شدم،
در حالی که غمگین و ناراحت بودم،
حضرت علی علیه السلام به من فرمودند: ای عمار! چرا تو را نگران و غمگین میبینم؟
عرض کرد: مولای من! قرض زیادی دارم و طلب کاران طلب شان را از من میخواهند و چیزی ندارم به آنها بدهم،
آن گاه ایشان به سنگی اشاره کردند و فرمودند:
برو آن سنگ را بردار و قرضت را بده، عرض کرد: مولای من! این سنگ است، چطور ممکن است؟
✨ایشان فرمودند: اسمم را به حق بخوان، آن سنگ طلا خواهد شد،
عمار میگوید: اسم مبارک شان را به حق خواندم و آن سنگ، طلا شد،
آن گاه به من فرمودند: حاجت خود را از آن بردار و قرضت را بده،
عرض کرد: چطور از آن بردارم؟
به من فرمودند: ای ضعیف! خدا را به حق اسمم بخوان، آن گاه آن سنگ نرم میشود،
به درستی که خدا به حق اسم من آهن را برای داوود نرم کرد،
✨پس به حق اسم مبارک شان از خدا خواستم و آن سنگ نرم شد و حاجتم را برداشتم،
سپس به من فرمودند: ای عمار! به حق اسمم از خدا بخواه تا باقی مانده آن به سنگ تبدیل شود،
من نیز به حق اسم مبارک شان از خدا خواستم و دوباره آن طلا به سنگ تبدیل شد.
---------
|مدینة المعاجز ج۱
| فضائل مولـٰا
در كتاب «اختصاص» منسوب به شيخ مفيد قدس سره و كتاب «بصائر الدرجات» آمده است:
ابان بن تغلب گويد:
در محضر باسعادت امام صادق عليه السلام شرف حضور داشتم كه شخصى از علماى يمن وارد شد،
امام صادق عليه السلام فرمود:
اى يمنى! آيا در ميان شما علما و دانشمندانى هستند؟ گفت: آرى.
حضرت فرمود: دانش علماى شما تا كجا مى رسد؟
گفت: در يك شب مسافت يك ماه راه را [۱] طى مى كند، و از پرنده فال مى گيرد واز آثار و علايم پى زنى مى كند.
حضرت فرمود: پس عالم و دانشمند مدينه از عالم شما داناترست.
گفت: دانش عالم شما به كجا منتهى مى شود؟
حضرت فرمود:
إنّه يسير في ]كلّ[ صباح واحد مسيرة سنة كالشمس إذا اُمرت، إنّها اليوم غير مأمورة، ولكن إذا اُمرت تقطع إثني عشر شمساً، وإثني عشر قمراً، وإثني عشر مشرقاً، وإثني عشر مغرباً، وإثني عشر برّاً، وإثني عشربحراً، وإثني عشر عالماً.او هر بامداد مسافت يك سال راه را طى مى كند، مانند خورشيد اگر مأموريّت پيداكند، همانا امروز بيش از آن مأموريّت ندارد، اگر مأموريّت پيدا كند، مسافت دوازده خورشيد، دوازده ماه، دوازده مشرق، دوازده مغرب، دوازده خشكى، دوازده دريا و دوازده جهان را طى مى كند. راوى گويد: چيزى در دست يمنى نماند و ندانست چه بگويد، به همين جهت، امام صادق عليه السلام سخن خود را ادامه ندادند. ---------- [۱]: در «بصائر» و «بحار الأنوار» آمده: در يك شب مسافت دو ماه راه. | الإختصاص: ۳۱۲ (با اندكى تفاوت)، بصائر الدرجات: ۴۰۱ ح ۱۴، بحار الأنوار: ۳۴۲/۵۷ ح ۳۲ و ۲۲۷/۵۸ ح ۹.
در كتاب «البصائر» مينويسد:
علىّ بن جعفر گويد:
از امام كاظم عليه السلام شنيدم كه فرمود:
لو اُذن لنا لأخبرنا بفضلنا.
اگر به ما اجازه داده شود مردم را از فضايل خودمان آگاه مى نماييم.
گفتم: آيا علم و دانش شما نيز شامل آن فضايل است؟
فرمود: العلم أيسر من ذلك؛
علم كمترين فضايل ماست.
----------
| القطره ج۲
| فضائل مولـٰا
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در چهار سالگی، هنگام بازی با کودکان،
حضرت خضر علیه السلام را در کوچه میبینند.
ایشان به حضرت خضر علیهما السلام
سلام میکنند.
حضرت خضر ع شگفت زده میشوند
و با خطاب کردن آن حضرت به "کودک"
از ایشان میپرسند که چطور توانسته اند او را ببینند، در حالی که از دیده ها پوشیده هستند
امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت خضر ع میفرمایند:
مرا کودک مخوان!
چرا که اسرارِ جهان را میدانم و راهنمای حضرت آدم ع و همه پیامبران هستم.
حضرت خضر علیه السلام میگویند:
چشمانت را ببند تا از نظرت پنهان شوم،
سپس مرا پیدا کن.
حضرت میفرمایند که
۹ فلک و طبقه های زمین از نظرِ من پوشیده نیست!
حضرت خضر ع به مشرق و مغرب میروند
و آن حضرت همان لحظه
در برابرِ حضرت خضر ع حاضر میشوند!
این عمل چند بار تکرار میشود
و هربار اقا امیرالمؤمنین ع
در برابر حضرت خضر ع حاضر میشوند.
دفعه بعد نوبت حضرت خضر ع است
تا چشمانش را ببندد
و حضرت از نظرش پنهان شوند.
🌸اما حضرت خضر حتی با کمک حضرت الیاس علیهما السلام و طی کردن دریا نیز نمیتوانند حضرت را بيابند!
✨تا اینکه در بهشت و در کنارِ حوض کوثر،
دستی از حوض بیرون میاید
و به حضرت خضر ع آب میدهند
در آن هنگام،
حضرت خضر ع صاحب دست را میشناسند
و حضرت آقا امیرالمؤمنین ع
بر ایشان آشکار میشوند و میفرمایند:
پس از این،
شاه کؤنین(صاحب دنیا و اخرت) را
کودک مخوان!✨
(مضمون حدیث ذکر شده است)
🌸https://eitaa.com/fazael_mowla
| فضائل مولـٰا
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در چهار سالگی، هنگام بازی با کودکان، حضرت خضر علیه السلام را در کوچه م
بعضی احادیث فضیلت بسیار زیبا هستند
به همین دلیل چند بار در کانال ارسال میشوند🌱
طلبهای که به لوسترهای حرم امیرالمومنین(ع) اعتراض داشت
فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعی روایت کرده:
یکى از طلبههاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیرقابل تحملى بود.
روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) عرضه مىدارد:
شما این لوسترهاى قیمتى و قندیلهاى بىبدیل را به چه سبب در حرم خود گذاردهاید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟!
شب امیرالمؤمنین (ع) را در خواب مىبیند که آن حضرت به او مىفرماید:
اگر مىخواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل (نوعی سبزی) و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى مىخواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحبخانه در را باز کرد به او بگو:
به آسمان رود و کار آفتاب کند.
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهر مشرف مىشود و عرضه مىدارد:
زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مىدهید؟!
بار دیگر حضرت را خواب مىبیند که مىفرماید:
سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مىتوانى استقامتورزى اقامت کن، اگر نمىتوانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى:
به آسمان رود و کار آفتاب کند.
| فضائل مولـٰا
طلبهای که به لوسترهای حرم امیرالمومنین(ع) اعتراض داشت فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعی روایت کرده: یک
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتابها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مىرساند و اهل خیر هم با او مساعدت مىکنند تا خود را به هندوستان مىرساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مىگیرد.
مردم از اینکه طلبهاى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مىکنند.
وقتى به در خانه آن راجه مىرسد در مىزند، چون در را باز مىکنند، مىبیند شخصى از پلههاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مىشود، مىگوید:
به آسمان رود و کار آفتاب کند.
فوراً راجه پیشخدمتهایش را صدا مىزند و مىگوید:
این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگىاش وى را به حمام ببرید و او را با لباسهاى فاخر و گران قیمت بپوشانید.
مراسم به صورتى نیکو انجام مىگیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مىشود.
| فضائل مولـٰا
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتابها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مىرساند و اهل خیر هم
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف، چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پرزینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند. از شخصى که کنار دستش بود، پرسید:
چه خبر است؟
گفت:
مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است.
پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است.
هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد.
همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست.
او نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مىشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مىدانید که اولاد من منحصر به دو دختر است؛ یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مىبندم و شما اى عالمان دین، هماکنون صیغه عقد را جارى کنید.
چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟