🍃🌸🍃💫🍃🌸🍃💫🍃
#مناجات_عاشقانه
الهی...
دردهایی هست که نمی توان گفت
و گفتنی هایی هست که هیچ قلبی محرم آن نیست!
الهی...
اشک هایی هست که با هیچ دوستی نمی توان ریخت
و زخم هایی هست که هیچ مرحمی آنرا التیام نمی بخشد....
و تنهایی هایی هست که هیچ جمعی آنرا پر نمی کند!
الهی...
پرسش هایی هست که جز تو کسی قادر به پاسخ دادنش نیست؛
درهایی هست که جز تو کسی آنرا نمی گشایدو
قصد هایی هست که جز به توفیق تو میسر نمی شود!
الهی...
تلاش هایی هست که جز به مدد تو ثمر نمی بخشد؛
تغییراتی هست که جز به تقدیر تو ممکن نیست
و دعاهایی هست که جز به آمین تو اجابت نمی شود!
الهی...
قدم های گمشده ای دارم که تنها هدایتگرش تویی
و به آزمون هایی دچارم که اگر دستم نگیری و
مرا به آنها محک بزنی، شرمنده خواهم شد.
الهی...
با این همه باکی نیست
زیرا من همچو تویی دارم!
تویی که همانندی نداری
رحمتت را هیچ مرزی نیست...
ای تو خالق دعا و مالک " آمین"...
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃
🌸
شهیدیکهاهلبیتبراشیههفتهعزاداربودن😳😳👇
یه بنده خدایی میگفت : یه شوهرخاله داشتم مغازه ی خوار و بار داشت خیلی به شهدای مدافع حرم گیر میداد ...😞
همش میگفت رفتن بجنگن واسه بشار اسد و سوریه آباد بشه😒 و به ریش ما بخندن و ... خیلی گیر میداد به مدافعان حرم گاهی وقتا هم میگفت اینا واسه پول میرن ☹️خلاصه هرجا که نشست و برخواست داشت پشت شهدای مدافع حرم بد میگفت تا اینکه خبر شهادت💔 شهید محسن حججی خبرساز شد و همه جا پر شد از عکس و اسم مبارک این شهید👌 شبی که خبر شهادت شهید_حججی رو آوردن خاله اینا مهمون ما بودن شوهرخاله ی منم طبق معمول میگفت واسه پول رفته و کلی حرفای بد و بیراه😐ما خیلی دلگیر میشدیم مخصوصا از حرفایی که در مورد شهید_حججی گفت بغض گلومو فشار میداد😢 و اما هرچی بهش میگفتیم اشتباه میکنی گوشش بدهکار نبود اخرشم عصبی شد و از خونمون به حالت قهر رفت😞یه هفته بعد از جلو مغازش که رد میشدم چشمام گرد شد😳😳 چی میدیدم اصلا برام قابل باور نبود . یه عکس بزرگ از شهیدحججی داخل مغازش بود همون عکسی که شهید دست به سینه ایستاده باورتون نمیشه چشمام داشت از حدقه درمیومد رفتم توی مغازه احوالپرسی کردم یهو دیدم زارزار گریه کرد😭. گفتم : چی شده چه خبره این عکس شهید این رفتارای شما😕شوهرخالم گفت : روم نمیشه حرف بزنم کلی اصرار کردم آخرش با خجالت گفت : اون شبی که از خونتون با قهر اومدم بیرون رفتم خونه ، شبش خواب دیدم روی یه تخت دراز کشیدم یه آقایی اومد خونمون کنار تختم نشست☺️ به اون زیبایی کسی رو توی عمرم ندیده بودم ، هرکاری کردم نتونستم بلند بشم، توی عالم رویا بهم الهام شد که ایشون قمر بنی هاشم حضرت_ابوالفضل علیه السلام هستن😭سلام دادم به آقا،آقا جواب سلاممو دادن و روشونو برگردوندن 😭گفتم آقا چه غلطی کردم من، چه خطای بزرگی از من سر زده😭آقا با حالت غضب و ناراحتی فرمودند : آقای فلانی ما یک هفته هست که برای شهید محسن عزاداریم تو میای به شهید ما توهین میکنی ؟ 😭😭یهو از خواب پریدم تمام بدنم خیس عرق بود ولی میلرزیدم 😞متوجه شدم چه غلطی ازم سر زده شروع کردم توبه کردن و استغاثه توروخدا گول حرفای بیگانگان رو نخورید به خدا شهدا راهشون از اهل بیت جدا نیست😔 تموم بدنم میلرزید و صدای گریه هامون فضای مغازشو پر کرده بود 😭😭بمیرم برای غربت و عزتت محسن جان حالا میفهمم چرا رهبرم گفت حجت بر همگان شدی 😔😭💔
🍃🌸🍃💫🍃🌸🍃💫🍃
💠 کاری که گناه را دو برابر می کند
🔸 گاهی در پی وسوسههای شیطانی، کار انسان به جایی میرسد که به کردار ناشایست خویش نیز میبالد و به آن افتخار میکند
🔸 این دسته از مردم که جاهل و بیخبرند و خود را عالم و مطلع میدانند، بیچارهترین مردم و بدبختترین خلایقاند. اطبّای نفوس از علاج آنها عاجزند و دعوت و نصیحت در آنها اثر نمیکند، بلکه گاهی نتیجه عکس میدهد. اینها به برهان گوش نمیدهند، چشم و گوش خود را از هدایت انبیا و برهان حکما و موعظه علما بسته اند .
🔸 اینها نه تنها مقام کبریایی حضرت حق را نادیده گرفته و به انواع و اقسام فسق و فجور دست زده اند که از کردار خود غرق در شادی و لذتند و ذره ای احساس ندامت و پشیمانی در دل ندارند .
🔸 گناه اینان مضاعف است چرا علاوه بر نتیجه شوم گناه خود با شاد بودن بر آن و بالیدن به آن باعث از بین رفتن قبح گناه در نزد دیگران می شوند و سایرین را هم به تکرار عمل شنیع خود فرا می خوانند .
🍃🌸🍃💫🍃🌸🍃💫🍃
#قرآن_شرمنده_ایم
جملات تکان دهنده ی دکتر علی شریعتی درباره قرآن:
قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.
کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و
بی ایمانان امروز قیاس می کنند ــ بیشتر توجهش به طبیعت است و
زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!
کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و
بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز!
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست …
کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم انسان با قلم…
آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست.
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند،
لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و
از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و
برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت،
از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند،
وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و …
شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند و
بالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و
نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر
وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند” چه کس مرده است؟ “
چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است.
قرآن! من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام.
یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته،
یکی ذوق میکند که تو را فرش کرده، یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته،
یکی به خود می بالد که تو را در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و …
آیا واقعا خدا ترافرستاده تا موزه سازی کنیم؟
قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند،
آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند! …
اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”احسنت …!”
گویی مسابقه نفس است …
قرآن! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای
حفظ کردن تو با شماره صفحه،
خواندن تو از آخر به اول ،
یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟
ای کاش آنانکه ترا حفظ کرده اند، حفظ کنی،
تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند.
خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو.
آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند،
گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.
آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃
🌸
#عاشقانه
فهو حسبه که می خوانم
انگار کسے دستے بـہ قلبم مے کشد
و من آرام مے شوم
انگار کسے مے گوید :
" خیالت راحت ! من هستم "
و من تمام دلشوره هایَم را مے سپارم بـہ باد
انگار همـہ برایم مے شود تو و تو مے شوے همـہ ے من !
🍃🌸🍃💫🍃🌸🍃💫🍃
آیت الله حق شناس (ره):
🔶 شیطان هم دنیا را گرفت و هم #نماز_اول_وقت را
🔷 یک آقای فرش فروش که اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یک کسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد. گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می خواهم بروم. هر چه اصرار کردم، دیدم نمی شود و گول شیطان را خوردم و یک قدری که از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری که خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بکنم! و از خرید منصرف شد!!
شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را.
امیر مومنان (ع) فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می دارد.
پروردگار می فرماید: چرا این شخص نماز را تند می خواند؟! مگر رفع شداید و قضای حاجات او در دست کسی غیر از من است؟!
یک صلوات بفرستید.
#کتاب ز ملک تا ملکوت جلد 1 ص 213
🍃🌸🍃💫🍃🌸🍃💫🍃
💎 یکی از کشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقهها جایزه بهترین غله را به دست میآورد و به عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود.
رقبا و همکارانش، علاقهمند شدند راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند. پس از مدتی جستجو، سرانجام با نکته عجیب و جالبی روبرو شدند. این کشاورز پس از هر نوبت کِشت، بهترین بذرهایش را به همسایگانش میداد و آنان را از این نظر تأمین میکرد. بنابراین، همسایگان او میبایست برنده مسابقهها میشدند نه خود او.
کنجکاویشان بیشتر شد و کوشش علاقهمندان به کشف این موضوع که با تعجب و تحیر نیز آمیخته شده بود، به جایی نرسید.
سرانجام، تصمیم گرفتند ماجرا را از خود او بپرسند و پرده از این راز عجیب بردارند.
کشاورز هوشیار و دانا، در پاسخ به پرسش همکارانش گفت:
چون جریان باد، ذرات بارورکننده غلات را از یک مزرعه به مزرعه دیگر میبرد، من بهترین بذرهایم را به همسایگان میدادم تا باد، ذرات بارورکننده نامرغوب را از مزرعههای آنان به زمین من نیاورد و کیفیت محصولهای مرا خراب نکند!
هرچه كنى به خود كنى
گر همه نيك و بد كنى
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃
🌸
استاد فاطمي نيا:
هركس كه به او چيزي داده اند، درساعات سحر داده اند.
نمازهاي واجب را اگر نخواني خوف كتك خوردن وعقاب است؛ اما در نافله اين حرفها نيست، بنده با تمام رغبت وآزادي آن را انجام ميدهد، نافله اي انسان را ترقي ميدهد كه كاشف از محبت الله باشد.
اگركسي بداند نافله چيست ، بهشت وجهنم را فراموش ميكند!
درحديث داريم كه خداوند ميفرمايد:
"آفرين به بندگان من و زائران من"
كسي كه در دل شب براي مناجات با محبوب ازلي وخواندن نماز شب بيدار ميشود، زائر خداوند است!انسان ميرود به زيارتگاه اكرم الاكرمين! آيا مرتبه اي از اين بالاتر هست كه خداوند به بنده اش كه ازروي عشق ومحبت او در دل شب بيدار شده است ، بگويد:خوش آمدي! مرحبا! تو زائر مني!
🍃🌸🍃💫🍃🌸🍃💫🍃
#احترام به سادات چگونه یک مجوسی را مسلمان کرد
این داستان را «ابن جوزى» نقل مىكند كه: در بلخ مردى علوى زندگى مىكرد تا اينكه بيمار شد و بعد از دنيا رفت.
همسرش گفت: با دخترانم به سمرقند رفتم، تا مردم كمتر ما را سرزنش كنند اتفاقا در سرماى شديد وارد اين شهر شدم و دخترانم را به مسجد بردم و خودم براى تهيّه چيزى بيرون آمدم. ديدم مردم در اطراف شيخى اجتماع كرده اند، پرسيدم: او كيست؟
گفتند: شيخ شهر است. من نيز نزد او رفتم و حال و روزم را شرح دادم، ولى او گفت: دليلى بر سيادتت بياور؟ و توجّهى به من نكرد و من هم به مسجد بازگشتم.
در راه پير مردى را در مغازه اى ديدم كه تعدادى در اطرافش جمع اند، پرسيدم: او كيست؟ گفتند: او شخصى مجوسى است، با خود گفتم: نزد او بروم شايد فرجى شود؟ لذا نزد وى رفته و جريان را شرح دادم.
او خادم را صدا زد و گفت: برو و همسرم را خبر كن، تا به اينجا بيايد، پس از چند لحظه بانويى با چند كنيز بيرون آمد.
شوهرش به او گفت: با اين زن به فلان مسجد برو و دخترانش را به خانه بياور؟
سيده مىگويد: همراه اين زن به منزل او آمديم و جايى را در خانه اش به ما اختصاص داد و به حمام برد و لباسهاى فاخر بر ما پوشاند و انواع خوراكها را به ما داد و آن شب را به راحتى سپرى كرديم.
در نيمه هاى شب شيخ مسلمان شهر در خواب ديد، قيامت برپاست و پرچم پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر بالاى سرش بلند شد.
در آنجا قصرى سبز را ديد و پرسيد: اين قصر از آن كيست؟
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: از آن يك مسلمان است.
شيخ جلو مىرود و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از او روى مىگرداند عرض مىكند: يا رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم من مسلمانم چرا از من اعراض مىكنى؟
فرمود: دليل بياور كه مسلمانى؟
شيخ سرگردان شد، و نتوانست چيزى بگويد.
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: فراموش كردى، آن كلامى را كه به آن زن علوى گفتى؟ و اين قصر از آن آن مردى است كه اين زن در خانه او ساكن شده؟ در اين موقع شيخ از خواب بيدار شد و بر سر و صورت خود مىزد و مىگريست. (1) آنگاه خود و غلامانش براى يافتن زن علوى در سطح شهر به تجسّس پرداختند، تا اينكه فهميدند، او در خانه يك مجوسى است.
شيخ نزد مجوسى رفت و تقاضاى ديدن وى را نمود، مجوسى گفت: نمىگذارم او را ببينى؟ شيخ گفت: مىخواهم اين هزار دينار را به او بدهم.
گفت: نه، اگر صد هزار دينار هم بدهى نمىپذيرم.
وقتى اصرار شيخ را ديد، گفت: همان خوابى را كه ديشب تو ديده اى من هم ديده ام، و سوگند به خدا من و همه اهل خانه به دست او مسلمان شده ايم و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم را در خواب ديدم كه فرمود: اين قصر منزل آينده تو است.
توجه به سادات و ذریه پیامبر اسلام و یاری رساندن به آنها در سختی ها و شداید آثار و برکات بسیاری دارد و حکایات و داستان های بسیاری در این مورد از عالمان و خواص جامعه نقل شده است .
*متن عربی ماجرا
ذَكَرَ ابْنُ الْجَوْزِيِّ :كَانَ بِبَلْخَ رَجُلٌ مِنَ الْعَلَوِيِّينَ نَازِلًا بِهَا وَ لَهُ زَوْجَةٌ وَ بَنَاتٌ فَتُوُفِّيَ الْعَلَوِيُّ قَالَتِ الْمَرْأَةُ فَخَرَجْتُ بِالْبَنَاتِ إِلَى سَمَرْقَنْدَ خَوْفاً مِنْ شَمَاتَةِ الْأَعْدَاءِ وَ اتَّفَقَ وُصُولِي فِي شِدَّةِ الْبَرْدِ فَأَدْخَلْتُ الْبَنَاتِ مَسْجِداً وَ مَضَيْتُ لِأَحْتَالَ ...اگر خواستید متنش موجوده
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃
🌸امام صادق (ع) فرمودند:
حضرت جبرئيل نزد رسول خدا (ص) آمد و دست او را گرفت و به بقيع آورد؛ تا اينكه كنار قبری رسيدند;
جبرئيل صاحب قبر را صدا زد و گفت: به اذن خدا برخيز!
ناگهان مردی كه موهای سر و محاسنش سفيد بود از ميان قبر برخاست، خاك را از صورت خود پاك كرد و گفت:
الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَهُ أَكْبَرُ.
جبرائيل به او گفت: به اذن خدا دو مرتبه به قبر باز گرد!
سپس به كنار قبری ديگر آمدند و جبرائيل صاحبش را صدا زد: به اذن خدا برخيز!
ناگاه از ميان قبر مردی با چهره سياه برخاست و فرياد زد: يَا حَسْرَتَاهُ! يَا ثُبُورَاهُ!
سپس جبرائيل به او گفت: به اذن خدا به مكانی كه بودی بازگرد.
و پس از آن گفت: اي محمّد! در روز قيامت مردم اينگونه محشور ميشوند،
مؤمنان ميگويند: الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَهُ أَكْبَرُ و گنهكارانی كه بخشيده نشدند فرياد ميزنند: يَا حَسْرَتَاهُ، يَا ثُبُورَاهُ
📚تفسير قمي چاپ سنگي
🍃🌸🍃💫🍃🌸🍃💫🍃
#آموزنده
١۵ توصیه حاج میرزا اسماعیل دولابی برای زندگی مومنانه:
١. هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛
زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟
هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
٢. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد،
نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛
کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان.
اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛
دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
٣. اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن،
روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و
با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن،
جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
۴. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست.
غصه ها مال گذشته و آینده است.
حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟
تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
۵. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود.
وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی،
غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است،
نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود.
ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و
آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:
یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
۶. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛
مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
٧. تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود.
مؤمن سرانجام تربت میشود.
اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
٨. هر وقت غصه دار شدید،
برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات
از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد،
استغفار کنید.
غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد
و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
٩. تا می گویم شما آدم خوبی هستید،
شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است.
تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…
خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
١٠. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود.
بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند.
بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
١١. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم،
در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
١٢. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو.
حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود
که به راستی خدا خوب خدایی است
و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی،
فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
١٣. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست.
نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی
که ظلمی بزرگ تر از این نیست.
اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری.
هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن.
بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او.
هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن،
همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دههی اول ذیحجه می فرماید:
به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
١۴. دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است.
وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل اااا است...
شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ،
ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند."
١۵. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن.
در "الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده،
از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
🍃🌸🍃💫🍃🌸🍃💫🍃
#قرآن
سوره ی مریم را که باز میکنی،
دنیایی سراسر شگفتی را میبینی؛
از دعای حضرت زکریا برای
درخواست فرزند در نهایت پیری و نازایی،
تا تولد بدون پدر حضرت عیسی
و سخن گفتن در گهواره ی او؛
اما نکته ی جالب اینجاست
قَالَ كَذَلِك ؛ِقَالَ رَبُّكِ هُوَ
عَلَیَّ هَیِّنٌ ۖ ؛[سورة مریم 21]؛
چنین است؛ پرودگار تو فرموده:
این کار بر من آسان است)
یعنی خداوند ، شگفت انگیزترین
کارها برای ما را آسان ترین
کارها برای خود میداند؛
و جالب اینجاست این جمله را
چندین بار تکرار میکند
تا همواره به تو ، اطمینان دهد
که آنچه تو سخت و دشوار
و محال می پنداری ، نزد خداوند
سختی و دشواریی ندارد
به قدرتش اعتماد کن ، بر او توکل
کن و قدم در مسیرش گذار
بی شک ، او تو را به سر منزل
مقصود خواهد رساند؛