میشه ی الهی ب رقیه بگین حالم داغونه داغونه🚶‍♂💔

هیییی💔🚶‍♂...

عه اینجا اونجایی ک تا تونستم باهات حرف زدم کلی حرف زدم، اشک ریختم 💔🚶‍♂ اربعین بود بغض کرده بودم ی گوشه نشسته بودم احساس میکردم ی نفر بهم میگف چی شده؟ دوبار گف این حرفو اخرش سفره دلمو جلوش باز کردم🚶‍♂... گفتم آقا جان هیشکی دوسم نداره... هیشکی پشتم نیس... چرا کسی نیس برم تو بغلش تا میتونم گریه کنم زار بزنم؟ آقا هم بغلشو بسته چرا اربعین نرفتم؟ چرا تاحالا من کربلا رو ندیدم؟ بابا این همه زائر دارن میرن خب فقط من اضافیم؟ الان همون موقع رو میخوام اذان صبحش خادمای اقا همرو دعوت میکردن برای نماز :)) حلقه میزدن روضه میخوندن مداحی میخوندنـ💔

تسبیح گرفتم بودم رفتم ب ضریح آقا جان زدم وقتی باهاشون صلوات میفرستم ی حسو حاله عجیبی داره خود ب خود اشک چشمامو پر میکنه درحدی ک هیجا رو نمیتونم ببینم :))) 🚶‍♂... 💔

اره اقا جان بازم حرمتو میخوام :)) حـالـهـ دلـمـ بـدهـ... 🚶‍♂

آقا سلام...:)!♥️🍂

واییییی این چقد بد بود🚶‍♂💔.....

ب دلم میگم ی چند دقیقه اروم باش بابا منم خوشی میخوام نمیخوام فقط تو غم غرق باشم نمیخوام همش گریه کنم دل شوره داشته باشم ی چند دقیقه خاموش شووو🚶‍♂ هییییی ی الهی ب رقیه؟

کسی منو نخواست ولی تو دادی راهم :) 🚶‍♂

کاش ما انسان ها میتونستیم بجای عصبانیت ک بهم بگیم ازت متنفرم... میگفتیم دوست داریم :))

شدیداااااا الان نیاز دارم یکی بم بگه بیا بغلم گریه کنیم🚶‍♂💔

-چشم من خیره بہ عکس حرمت بند شده.. با چہ حالی بنویسم کہ دلم تنگ شده💔!(: