داداش بزرگتر هم رفت،با جگر پاره رفت.. اما خدا رو شكر تو این یكی زینب خیلی ندید چه جوری رفت..
اما از خرابه ی شام،برای دختر سه ساله سنگ تموم گذاشت،چرا؟هر جایی رقیه رو زدن ،خودشو انداخت رو این دختر،آخه تو امانت حسینمی💔..
اون جایی كه دید دارن با چوب خیزران می زنن،هی جلو چشای رقیه رو گرفت،این بچه چیزی نبینه💔..