فرقه های عجیب و جهان ماوراء
فرقه كليساي مار مقدس 🐍⛪️✝👆 #فرقه_سازی_درمسیحیت #تحریف_مسیحیت #پرستش_جن_شیطان #خودآزاری_دینی #فرقه_ها
فرقه كليساي مار مقدس 🐍⛪️✝ (قسمت اول)
کلیسای خدا – دست زدن به مار ، دست زدن به ابلیس يا كليساي مار مقدس (Holy Snake) در سال (1910) تاسیس شد ، این فرقه جزو كليساهاي (پنطیکاستی و کاریزماتیک غير فرقه اي) میباشد. موسس این فرقه جورج ونت هنسلی (George Went Hensley) ادعا مینمود خدا با او صحبت کرده و به وی گفته که حکم خدا در انجیل مرقس باب 16 آیه 17 و 18 را به انجام برساند. جنبش او اولين جنبش تقدس كليسا به نام دست زدن به مار با عنوان شواهدي از نجات مشهور شد. هنسلي قبل از اين كه خدا با وي صحبت كند ، فروشنده مشروبات الكلي قاچاق بود. ابتدا ، جرقه هاي تشكيل اين فرقه در سال (1909) در جنوب شرقي ايالت تنسي آمريكا زده شد. در آن سال هنسلي ، مرقس باب 16 آيه 17 و 18 را موعظه ميكند (و اين آيات همراه ايمانداران خواهد بود كه به نام من ديوها را بيرون كنند و به زبانهاي تازه حرف زنند ، و مارها را بردارند و اگر زهر قاتلي بخورند، ضرري بديشان نرساند و هرگاه دستها بر مريضان گذارند، شفا خواهند يافت) و سپس شخصي يك جعبه مار سمي را در ميان جمعيت كليسا رها ميكند (در تاريخ اين كليسا دليل اين كار ذكر نشده برخي ميگويند خصومت شخصي و از روي عصبانيت بوده و برخي آن را صحنه سازي ميدانند) ، در همين حين هنسلي يكي از مارهاي سمي را كه 3 فوت طولش بود در دست ميگيرد و سر مار را نوازش ميكند و آيات ذكر شده در بالا را تكرار مينمايد ، مردم مشاهده مينمايند كه مار به وي آسيبي نميرساند ، جمعيت حاضر او را با هللويا گفتن و آمين گفتن و برخي از دعاها تشويق و همراهي مينمايند ، اين عمل چندين سال مداوم در جلسات كليسايي آن منطقه بارها و بارها تكرار مي شود. مردم براي ديدن معجزه و شفا از گوشه و كنار اينديانا ، آلاباما ، جورجیا ، غرب ويرجينيا ، اوهايو ، تنسي ، پنسیلوانیا ، كنتاكي ، آپالاچي و ايالتهاي هم جوار به سمت اين كليسا سرازير ميشوند ، شعبه هايي از اين كليسا در (آلبرتا و بریتیش کلمبیا) كانادا نيز به همين سبك تاسيس شد. در سال (1910) رسما اين كليسا به رهبري جورج ونت هنسلي به ثبت ميرسد. از تاريخ (1910) تا تاريخ (1955) يكصدو بيست نفر در كليساهاي مار مقدس بر اثر گزيدگي فوت ميكنند. هر جلسه كليسايي بطور متوسط بين 4 الي 5 ساعت بطول مي انجامد. مار از نظر اين فرقه نماد شيطان و شر مي باشد. مار حوا را فريب داد ، آدم و حوا به خاطر مار از باغ عدن رانده شدند. به خاطر مار بود كه نه فقط نسل انسان بلكه تمام زمين لعنت شده است (پيدايش). هنگامي كه قوم اسرائيل بعد از نجات از مصر در بيابان سرگردان بودند شروع به شكايت و نافرماني كردند كه خداوند مارهاي آتشين (سمي) را فرستاد و بسياري از قوم را هلاك ساختند ، اعداد باب 21 آيه 5 الي 9 ، قوم بني اسرائيل توبه كردند و دلهاي خود را از شكايت به خدا پاك نمودند. يوحنا باب 3 آيه 14 ، و همچنان كه موسي مار را در بيابان بلند نمود، همچنين پسر انسان نيز بايد بلند كرده شود، تا هر كه به او ايمان آرد هلاك نگردد. چطور بسياري از بني اسرائيل جان خود را از دست دادند؟ براي اين كه حاضر نشدند به مار نگاه كنند ، در اينجا هر كه به عيسي مسيح نگاه نكند هلاك گردد (مرگ روحاني و جسماني). لوقا باب 10 آيه 9 ، و مريضان آنجا را شفا دهيد و بديشان گوييد ملكوت خدا به شما نزديك شده است ، اعمال رسولان باب 28 آيه 6 ، پس منتظر بودند كه او آماس كند يا بغتهً افتاده، بميرد. ولي چون انتظار بسيار كشيدند و ديدند كه هيچ ضرري بدو نرسيد برگشته گفتند كه خدايي است ، مكاشفه باب 12 آيه 9 ، و اژدهاي بزرگ انداخته شد، يعني آن مار قديمي كه به ابليس و شيطان مسمي است كه تمام ربع مسكون را مي فريبد ، او بر زمين انداخته شد و فرشتگانش با وي انداخته شدند. جمع اين آيات از نظر اين فرقه به معناي اين است كه مار همان شيطان است كه اگر شما به كوبنده سر مار (عيسي مسيح خداوند) ايمان داشته باشيد هرگز آسيب نميبينيد.
#فرقه_سازی_درمسیحیت
#تحریف_مسیحیت
#پرستش_جن_شیطان
#خودآزاری_دینی
#فرقه_های_عجیب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
ادامه دارد..... 👇👇👇
فرقه كليساي مار مقدس 🐍⛪️✝ (قسمت پایانی)
این فرقه با رقصیدن با مارها ، خوردن انواع سم مار و يك نوع سم ديگر به نام استرکنین ، گرفتن آتش در دست و بر روي صورت خود ، بر روي آتش راه رفتن ، خوردن (شيشه ، سنگ ، تيغ) و راه رفتن بر روي (ذغال داغ ، آتش ، خرده شيشه) و ديگر اعمال خطرناک در حالت خلصه روحانی و (صحبت به زبانها ، برگزاري و شركت در مجالس روحاني ايمان و شفا) ، میخواستند قدرت روح القدس را به مردم یادآور شوند ، جماعت حاضر در كليسا هر زمان كه خادمين درب جعبه هاي حاوي مار را باز مينمايند دسته دسته مارهاي سمي را در دست ميگيرند و به بالا و پايين ميپرند و به مارها اجازه ميدهند كه به دور بازوان و بدن آنها بپيچند در آن هنگام است كه احساس ميكنند كه روح القدس بر آنها ريخته و ايشان را پر ميسازد و هر يك ادعاي شفا دهي و شفا يافتن مينمايند بطوري كه در آن لحظات احساس خوشبختي و شعف ميكنند ، اين افراد معتقدند كه هر زمان با مارها در كليسا پرستش ميكنند ، خدا با آنها صحبت مينمايد و آنها صداي حقيقي خداوند را ميشنوند ، اين فرقه بر اساس اعمال رسولان باب 2 آيه 38 تعميد ميدهد و فقط تعميد در نام عيسي مسيح را قبول دارد. هنسلی بنیانگذار و رهبر این فرقه به دلیل مارگزیدگی در سال (1955) درگذشت. هنسلي بسياري را با ايجاد مراكز خدمات شفا در اين گونه كليساها ، با وعده شفا از هر درد و رنجي فريب داد بطوري كه اكثر قريب به اتفاق مردم نا اميدانه بر ميگشتند در حالي كه تمامي پولهاي خود را از دست داده بودند ، او به آنها ميگفت: شما به اندازه كافي ايمان نداشتيد تا شفا يابيد! بعضي ادعا ميكردند كه شفا يافته اند ولي آزمايش پزشكان اين را رد مينمود ، بعد از مدتي شخص مورد ادعا فوت ميكرد و هنسلي ميگفت : او گناه كرد و در دل خود دچار شك گرديد به همين علت شفا در وي كارگر نيافتاد. در اين فرقه نوشيدن مشروبات الكلي ، استفاده از تتون ، تنباكو ، دخانيات ممنوع ميباشد ، زنان بايد موي بلند داشته باشند و اجازه ندارند موهاي خود را كوتاه كنند ، زنان بايد دامنهاي بلند تا مچ پا و پيراهنهاي آستين دار تا مچ دست بپوشند و پوشيدن شلوار ممنوع است ، زنان حق آرايش كردن ندارند و استفاده از لوازم آرايشي ممنوع است ، زن و شوهري كه به عقد هم درآمده باشند تا لحظه مرگ بدون هيچ عذري حتي موجه (بيماري ، نازايي و …) بايد با يكديگر زندگي كنند و طلاق ممنوع است. در سال (1991) كشيش ارشد كليسا به نام (geln Summerford) همسر خود را با تعداد زيادي مار سمي به قتل رساند ، وي دستگير و به 99 سال زندان محكوم شد. در جولای 2008، تعداد 10 نفر دستگیر شدند و تعداد 125 مار سمی به عنوان بخشی از یک عملیات مخفي به عنوان (نيش) كشف و ظبط گرديد. در همان سال از خانه كشيش ارشد كليسا به نام (جيمز گرگوري كوتس) تعداد 75 مار سمي كشف و ظبط گرديد ، دوباره در سال 2013 برای در اختیار داشتن 5 مار به صورت غير قانوني مجددا دستگير و مارها توقيف و ظبط گرديدند. كشيش ارشد اين كليسا به نام مك والفورد (Mack Wolford) در سال (2012) در ويرجينيا در جلوي چشم جمعيت جمع شده در پارك بر اثر گزيدگي ماري كه در دست داشت درگذشت. او مي توانست به بيمارستان مراجعه كند و بهبودي حاصل نمايد ولي بر طبق عقايد اين فرقه كسي كه بر اثر مار گزيدگي در حين پرستش زخمي شده اجازه ندارد به بيمارستان برود و بايد كليسا براي وي دعا كند و خداوند او را شفا دهد ، در صورتي كه شفا نيافت مرگ را حق خود ميداند. تا كنون افراد زيادي در اين كليسا جان خود را به همين صورت از دست داده اند. مك والفورد پدر خود را كه همانند او واعظ همين گروه كليسايي بود به سال (1983) هنگامي كه 15 سال داشت بر اثر مار گزيدگي از دست داد. مك والفورد پس از اين كه مار وي را نيش زد بر روي زمين نشست و سرش را روي ران مادرش گذاشت و كمي بعد با كمك دو دوست خود از كليسا به خانه فاميل خود رفت و (ده و نيم) ساعت بعد فوت نمود. بعد از نيش زدگي بلافاصله در سراسر فيس بوك دوستانش درخواست متحد شدن در دعا براي بهبودي وي نمودند ولي دعا كارساز نگرديد و او با درد و رنجي طاقت فرسا ديده از جهان بربست. بيمارستان با محلي كه مار او را گزيده بود نيم ساعت فاصله داشت اگر او توهمات مذهبي خود و گروه كليسايي اش را كنار ميگذاشت هم اكنون زنده بود. هم اكنون اين فرقه داراي 75 كليسا در آمريكا و كانادا ميباشد.
#فرقه_سازی_درمسیحیت
#تحریف_مسیحیت
#پرستش_جن_شیطان
#خودآزاری_دینی
#فرقه_های_عجیب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ویدیو منتشرشده توسط ناسا از پرواز اشیای پرنده (یوفوها) بر سطح ماه🚀👽👆
#یوفو
#فرازمینیها
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
فرقه های عجیب و جهان ماوراء
گریگوری راسپوتین یکی ازبحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن 👆 #عجیب_غریب 📝 اینجا بخوانید👇 👇 کانال فر
گریگوری راسپوتین
یکی ازبحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن
(قسمت اول)
گریگوری یفیموویچ راسپوتین یکی از مرموزترین، برجستهترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن است. به راستی این مرد که ظاهراً صاحب قدرتهای غریب و تاثیری اسرارآمیز بر دیگران بود، با دیدگانی که به ادعای بسیاری هنگام صحبت با راهب رنگ عوض میکرد، که بود؟ آیا راسپوتین به راستی نوعی ارتباط فراطبیعی داشت، آنچنان که خود ادعا میکرد؟ یا شارلاتانی خبره در هیپنوتیزم، بود؟
راسپوتین به عنوان شفابخش مرموز سیبریایی معروف است که داستان زندگی او بینهایت بار در طول تاریخ بازگو شده است. مشکل عمده، هویت مرموز و اختلاف در ترسیم زندگی راسپوتین است. از آنجا که در جهانی دور از دسترس کلمات مکتوب زندگی میکرد، از 40 سال نخست زندگی او اطلاع چندانی در دسترس نیست. یافتن منابع معتبر اطلاعات در مورد شخصیت راسپوتین کار دشواری است. ماخذ اغلب حکایتهای مربوط به او دخترش، تزار بیاراده یا دهاتیهای ساده لوح بوده اند. با این همه، مورخان بر بعضی حقایق صحه گذاشته اند. بنا بر اتفاق نظری عمومی، راسپوتین بین سالهای 1864 و 1865 چشم به جهان گشود. محل تولد و زندگی او (پیش از سیر و سفر و آوارگی اش) روستای پکروفزکو یا تیومن اوبلاست کنونی در سیبری بود.
یکی از مهارتهای راسپوتین که هر که در جست وجوی قدرت شفابخش او بود، به آن اشاره میکرد مهارت شگرف او در تسکین افراد غم زده و ناآرام بود. بنا به گفته مردم، آنها در حضور او خود را وادار به انجام کاری ناخواسته دیدهاند؛ اتفاقی که اغلب شکاکان آن را ناشی از هیپنوتیزم میدانند. هرچند حکایتهایی موجود است که بنابر آن دشمنان راسپوتین درصدد حمایت از او برآمده بودند، در حالی که او صدها مایل دورتر از آنها بوده است. این داستانها مورد تایید همگان نیست، چون ثابت نشده اند و تعدادشان انگشت شمار است.
حدود سال 1900، در مدتی که با همسرش زندگی میکرد، در زیرزمین منزلش مجالس عیش و نوش برپا میکرد. بعدها که راسپوتین به شهرت رسید، زنان بسیاری را شیفته خود کرد. تصاویر زیادی از راسپوتین با زنانی در اطرافش موجود است. این عیاشیها مغایرتی با عقاید مذهبی راسپوتین نداشت. راسپوتین عضو فرقه مرتد کلیستی بود و اهمیتی به مذهب ارتدوکس نمیداد. پیروان مجموعه عقاید کلیستی بر این باور بودند که همه هوا و هوسهای آدمی باید برآورده شود و اغلب با این هدف عیاشی میکردند.
گفته میشود روزی حین شخم زدن، ناگهان شبحی راسپوتین را بهت زده کرد. ماجرا از این قرار بود که مادر مقدس بر او ظاهر شده و لمسش کرده بود. در مورد الکسی پسر تزار با او صحبت کرده و به او امر کرده بود به کنار بستر پسرک برود و خونریزی اش را- در اثر هموفیلی- بند بیاورد. اولین بار راسپوتین در سال 1902 راهی سن پترزبورگ شد، زمانی که از شهر کازان در مجاورت رود ولگا دیدن کرد. او نخستین درسهایش را در مورد فرهنگ و سنن اروپایی زمانی آموخت که برای اولین بار در خانهیی اروپایی سکونت گزید. در اولین سفرش، به سرعت مریدان و آشنایان روزافزونی از طبقات بالای جامعه به گرد خود جمع کرد. این جمع، «جامعه فرهیخته» «او را مرد خدا و پیشوای دینی میپنداشتند.»
اختلاف نظر زیادی در مورد زندگی راسپوتین وجود دارد، از معشوقههایش تا قدرتهای مرموز شفابخش او، اما آنچه مسلم است تاثیر انکارناشدنی او بر خانواده رومانف و امپراتوری روسیه بود. راسپوتین زمان مناسبی وارد سن پترزبورگ شد. هنگامی که رهبران کلیسا به دنبال افرادی از جنس او بودند. آنها در پی کسانی با نفوذ مذهبی و قدرت مهار مردم بودند. راسپوتین از سویی دهقانی عامی، ساده، بانفوذ و رک بود و از سوی دیگر با قدرتهای شفابخش و پیشگویی خود مردم را افسون میکرد. رفتار و اعمال راسپوتین جنبههای متفاوتی داشت. اما همه نظر مثبتی به او نداشتند؛ «دشمنانش متهمش میکردند که او چیزی جز کلبی مسلکی که از مذهب برای پنهان کردن میلش به ثروت و قدرت استفاده میکرد، نبود.»
راسپوتین در سال 1905 قدم به سن پترزبورگ گذاشت. به گزارش دایره المعارف Great Soviet او تا سال 1907 به کاخ سزار دعوت نشد. سرانجام زمانی راسپوتین تزارو تزارینا (لقب همسر تزار) را ملاقات کرد که به او به عنوان شفابخش برای درمان الکسی جوان مبتلا به هموفیلی نیاز داشتند. نیکلاس و الکساندرا وضع و حال پسرشان را از همه پنهان میکردند، میترسیدند چنانچه موضوع علنی شود تزار شدن الکسی برای همیشه منتفی شود. با وجود بی میلی به دعوت از راسپوتین، عاقبت پی به شدت مصیبت پسرشان و ناتوانی طبیبان بردند.
#عجیب_غریب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2
ادامه دارد..... 👇👇👇
گریگوری راسپوتین
یکی ازبحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ مدرن
(قسمت پایانی)
بیماری تزارویچ (لقب پسر تزار)، هموفیلی، در خاندان سلطنتی اروپا رایج بود و او نیز این مرض را از مادرش به ارث برده بود. زمانی که راسپوتین به کنار بستر تزارویچ رفت، با تکان دستش روی پسرک او را تبرک کرد و کمی با او صحبت کرد. سپس گفت بهتر شده. به گفته بسیاری از طبیبان و شکاکان علمی که شاهد این صحنه بودند، پسرک شفا یافت. امروزه بسیاری حدس میزنند راسپوتین نوعی هیپنوتیزم قدرتمند را برای کند کردن ضربان قلب پسرک به کار برده بود. پس ازفراغت از درمان پسرک و علاج موقتی الکسی، راسپوتین به آنها هشدار داد سرنوشت تزارویچ و همین طور خاندان رومانف برای همیشه به سرنوشت او گره خورده است. زندگی راسپوتین در سن پترزبورگ گرچه براساس نیاز تزارویچ بود، اما در مجموع منحصر به خانواده رومانف نمیشد. او همچنان راهبی مقدس و شفابخشی مردمی بود.
صبحها با خانواده و دوستان نزدیکش با فراغ بال صبحانه صرف میکرد و بین 10 صبح تا یک بعدازظهر وقت ملاقتش بود، در به روی همه اهالی سن پترزبورگ باز بود. غروب سری به کاخ الکساندرا محل مورد علاقه خانواده میزد. تنها زمانی به کاخ میرفت که به درمان یا حمایت روحی او نیاز بود.
سرانجام در اواخر سال 1916، ولادیمیر پوریشکویچ، عضو دوما، راسپوتین را مقابل همکارانش محکوم کرد. به زودی مشخص شد پوریشکویچ در توطئه اشراف برای قتل راسپوتین دست دارد. در ماه دسامبر، گروهی از اشراف، از جمله گرند دوک دیمیتری پاولوویچ (خویشاوند نیکلاس) به این نتیجه رسیدند که تاثیر راسپوتین بر حکومت امپراتوری بیش از پیش شده و برای نجات سلطنت و روسیه چارهیی جز قتل او نیست. به بهانه آشنایی راسپوتین با همسر زیبای پرنس فلیکس یوسوپوف (خویشاوند دیگر تزار) او را فریب داده و به کاخ یوسوپوف کشاندند. راسپوتین را به سردابه هدایت کردند و به او کیک و شراب سمی خوراندند اما اثر نکرد. بنابراین یوسوپوف از فاصله نزدیک به راسپوتین شلیک کرد و راسپوتین نقش زمین شد.
وقتی یوسوپوف نزد همدستانش رفت تا خبر مرگ راسپوتین را به آنها بدهد، دوباره او را برگرداندند تا از مرگ راسپوتین مطمئن شوند. هنگامیکه برای معاینه جسد راسپوتین رفت دید او به هوش آمده. پرنس فریادکشان بیرون دوید تا کمک بطلبد. اما وقتی یوسوپوف و گرند دوک دیمیتری رسیدند راسپوتین نبود. او را در حیاط در حالی که سینه خیز به سمت دروازه میرفت، یافتند، دوباره به او شلیک کردند و با چوب و چماق به جانش افتادند. طناب به دورش بستند و او را در رودخانه انداختند. فردای آن روز، وقتی جسدش را پیدا کردند، طنابها باز شده و ریههایش پر از آب بودند که این مساله ثابت میکرد قبل از اینکه او را در آبهای یخ زده بیندازند، هنوز زنده بوده است.
#عجیب_غریب
به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2