امشب ای اهل دعا روح دعا می آید
پسر خامس اصحاب کسا می آید
مؤمنین گرد هم آیید به محراب دعا
صف ببندید که مولای شما می آید
🌷میلاد سید الساجدین(ع) مبارک باد
«پایگاه شهید طیبه واعظی»
@shahidvaezi
🌷شعری به مناسبت میلاد علی بن الحسین بن علی حضرت زین العابدین علیه السلام:
باز در بحر ولایت گُهَری پیدا شد
ابر، یک سو شد و قرص قمری پیدا شد
گلشن عشق و امیدِ پسر فاطمه را
اَلَّه الّه! چه مبارک ثمری پیدا شد
یکصدا خنده زنان اهل سماوات و زمین
همه گفتند حسین دگری پیدا شد
یا حسین! ای پسر فاطمه چشمت روشن
ذکر و تسبیح و دعا را پدری پیدا شد
یم توحید به جوش آمد و در دامن آن
صدفی گشت عیان و گهری پیدا شد
همه خوبانِ جهان یکسره کردند اقرار
که ز خوبان جهان خوبتری پیدا شد
روی حق، روی نبی، روی امامان یکسر
همه در صورت زیبا پسری پیدا شد
مژده ای اهل تولّا؛ شب میلاد آمد
جان بگیرید به کف حضرت سجاد آمد
سوره ی نور حسین بن علی سیمای اش
دو جهان شیفته ی حُسن جهان آرای اش
چشم مادر به تماشای جمالش روشن
جای گل بوسه ی بابا بـه همه اعضایش
شجر نور بُوَد؛ آیتی از جلوه ی رخ
ملک العرش بُوَد بنده و او مولایش
این همان سوره ی طور است و کتاب مسطور
که بُوَد قلب حسین بن علی سینایش
پای داود پیمبر بـه زمین می چسبد
گر بـه هنگام تضرع شِنَود آوایش
نور بر عرش کند سر ز مناجات شبش
روح بخشد بر وی با دم روح افزایش
پای تا سر، قد و بالای علی را بیند
چشم بابا به تماشای قد و بالایش
معنی پنج کتاب است نهان در نفسش
چارده سوره ی نور است؛ رخ زیبایش
به جلال و شرف و قدر ندارد همتا
در همه عالم چون خالق بی همتایش
نه عجب عالم اگر گردد فرمانبر او
ابر بارد به مناجاتِ غلامِ درِ او
روی او مصحف قدر و شرفش پیغمبر
گوهر چار یم نور و یم هفت گهر
کَرَم و جود بود سائل پشت در او
شرف و قدر به خاک قدمش آرد سر
اوست آن بنده که چون پای نهد در محراب
در نماز شبش از هوش رَوَد مرغ سحر
«پایگاه شهید طیبه واعظی»
@shahidvaezi
🌷باسلام
عزیزانی که تمایل دارند برای دوخت گان (لباس بیمارستان) به صورت جهادی با پایگاه شهید طیبه واعظی همکاری نمایند، با شماره های زیر جهت هماهنگی تماس بگیرند:
09106377517☎️ خانم محمدپور
09102947649 ☎️ خانم ربانی
🔔خواهران عزیز، لطفا در بین دوستان و مجتمع ها اطلاع رسانی نمایید.
باتشکر🌷
«پایگاه شهید طیبه واعظی»
📚کتاب بخوانیم...
🌷کتابهایی که مقام معظم رهبری مردم را به مطالعه آن توصیه فرمودند:
5⃣آن بیست و سه نفر اثر احمد یوسف زاده
«در روزهای پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی این نوشتهی شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرینکام شدم و لحظهها را با این مردان کم سال و پرهمت گذراندم. به این نویسندهی خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همهی این زیبائیها، پرداختهی سرپنجهی معجزهگر اوست درود میفرستم و جبههی سپاس بر خاک میسایم. یک بار دیگر کرمان را از دریچه این کتاب، آنچنان که از دیرباز دیده و شناختهام، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم.»
امام خامنه ای
«پایگاه شهید طیبه واعظی»
🌷خاطره ای از شهید زین الدین:
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت «می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب.» بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.
«پایگاه شهیدطیبه واعظی»
@shahidvaezi