✳️ راهاندازی گشت مدفوع در آمریکا😳
🔹سانفرانسیسکو یکی از زیباترین و ثروتمندترین شهرهای آمریکاست و پل زیبای گلدن گیت نماد جهانی اون هست. شهردار این شهر برای نخستین بار در دنیا دست به اقدامی عجیب و غیرمنتظره زده؛ ایشون برای اولین بار #گشت_مدفوع رو راهاندازی کرده!
🔸گزارشات مردمی از مشاهدهی مدفوع انسانی اونقدر بالاست که چند نفر از کارکنان خدمات شهری موظف به پاکسازی و جمعآوری اون از سطح پیادهروها هستن.
🔺در این شهر به طور میانگین در هر ۵.۵ متر مربع مساحت، مدفوع انسانی دیده میشه.
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣📣📣آقایون داداشام!
فردا نیاین بگین حکومت ج ا ا داره مبارزین و منتقدین علیه خودش رو زندانی میکنه ها.
ما داریم سعی میکنیم از مهد آزادی جهان یعنی فرانسه رفتار کنیم.
باور ندارین فیلمهای آموزشیش همه جا هست.
فقط مشکل اینه که ج ا ا استعداد و دلشو نداره که مثل اونا با تمام وجود آزادی رو اجرا کنه.😪😪
فقط میبره یه تعهههههههد کتبی ازشون میگیره و میگه دیگه این کار رو نکنیا. باشه عمویی؟🙄🙄
#پلیس_فرانسه
#هتاکان
#خشم_مردمی
#ایرانی
#زینتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگان شیعه اینجوری به همسرانشون علاقهمند بودن و احترام میذاشتن
مقایسه کنید با محمدرضا پهلوی که ۳ تا زن گرفت، تهش هم بر اثر مصرف زیاد داروی تقویت جنسی مُرد!
#زن_در_اسلام
🔴 دریافت گزارشات مردمی کشف حجاب توسط فراجا ایجاد شد/ سامانه ناظر معابر فعال شد
مردم میتوانند عکس کشف حجاب و بدن نمایی در معابر و انظار عمومی را برای تشخیص هویت به این سامانه ارسال کنند.
👉 https://nazerpolice.police.ir
💡 گزارش اماکنی که به بی حجاب ها و هنجارشکنان خدماتدهی میکند را هم به این شناسه بفرستید👇
👉 @Admin_policeAmaken_faraja
🔴نهم مرداد ۱۲۸۸ یکی از عجیب ترین حوادث تاریخ ایران بوقوع پیوست
⏪ پس با هم این حادثه تکان دهنده رو مرور میکنیم تا اگاه شویم و نه عبرت ایندگان
‼️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری (۹ مرداد ۱۲۸۸)، کیفیت غسل و کفن و دفن ...😭😥‼️
در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد
جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد . هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند
به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا .....
▪️تحویل جنازه
عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند . یپرم راضی میشود و می گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشهای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند.
▪️جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد.
بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم.
سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم.
یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند.
صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچکاری کردیم.
♦️دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم.
🏴 کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشتدیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. از گوشه و کنار پیغام میدادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال میافتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان.
🕌حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست.
همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم.
شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبرهای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد
نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت.
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است .
📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید& نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲ -
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
قاضی:«نظم جلسه رو رعایت کنید، دادگاه رسمی است. متهم صحبت کنه»
متهم:«من داعشی هستم. و مسئولیت این عملیات رو داعش به عهده میگیره»
صدای گریه ی خانواده شهید در صحن دادگاه میپیچه.
حضار در جلسه:
_«نه جناب قاضی، گول حرفاشو نخورید، حتما کار هم فکرهای خانواده مقتول هست(انقلابیون) »
_«بله درسته، حتما کار خودشونه»
جلسه دادگاه به هم میریزه
شب، مستخدم در حال جمع کردن پشم های ریخته شده در جایگاه متهم است.
#شاهچراغ