😎« اسلام در خطر است »
بچههای گردان دور یک نفر جمع شده بودند و بر تعداد آنها هم اضافه میشد. مشکوک شدم من هم به طرفشان رفتم تا علت را جویا شوم.
دیدم رزمندهای دارد میگوید: «اگر به من پایانی ندهید بی اجازه به اهواز میروم.»
پرسیدم : «چی شده؟ قضیه چیه؟»
همان رزمنده گفت: «به من گفتند برو جبهه، اسلام در خطر است. آمدم اینجا میبینم جانم در خطر است!!.»
😂😂😂😂
#شکرخند
#طنز
💎 @fotros_dokhtarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🌺🌿🌺
جود و بخشش او زبانزد همه بود
و امروزه نیز #امام_محمد_تقی (علیه السلام) را بدین صفت میشناسند و بدین روی از القاب مشهور ایشان
« #جواد_الائمّه» است.
هر کس نیازی بدو میآورد، حاجت روا بازمیگشت.
🌺🌿🌺
🌟🌟ولادت #امام_جواد(علیه السلام) مبارک باد.🌟
✨@fotros_dokhtarane
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب #قسمت_هفتاد_دو 🌼رویای نیمه شب🌼 امینه بسیار وفادار است اما نسبت به ما به ما خبر داد ک
#رویای_نیمه_شب
#قسمت_هفتاد_سه
🌼رویای نیمه شب🌼
شاید دزد باشد شاید هم جاسوس تنم راست شد میخواستم خود را از پنجره پایین میندازم اگر زنده می ماندم پا به فرار بگذارم الان گفت اجازه بدهید زود قضاوت نکنید این جوان نامش هاشم است پسر وزیر را کشته و بعد قنوا را دزدیده و جایی که تنها خودش میداند قایم کرده امیر گفت حقیقت همین است حالا هم میخواست جواهرات و زینت آلات بانویم قنوا را بردارد و ببرد گیج شده بودم خواستم از آنها فاصله بگیرم که حاکم چشم های پف آلویش را از هم در آن و گفت تکان نخورد کنار حلال نشست و به او گفت می دانستم بی گناهی تو خیلی سختی کشیده ای برای جبران آن چه بر تو رفته حاضرم هر بلایی که بگویید سر این جوانک بگویی بیاورم زن ها و حلال نزدیک شدند اطراف ترس نشستند و به او چشم دوختند به پدر بزرگم فکر کردم که در آن احوال راحت توی مغازه نشسته بود و آنچه بر سر مینامد خبر نداشت حلال از روی خشم نگاهی به من انداخت و گفت بگذارید به عهده خودم می دانم با چه کار کنم صدای یک مرتبه نازک و زنانه شده بود با ناخن تیکه پارچه فتیله شده را از سوراخ های بینی اش بیرون کشید بینی از حالت موتورم درآمد و کوچک و متناسب شد از زیر لب ها چیزهایی را که شبیه تکه های چرم بود بیرون آورد و توی تشت انداخت باورش برایم سخت بود او قنوا بود دستار از از سر برداشت موهایش روی شانه ریخته نگاهم را پایین انداختم امینه پارچه روی سر او انداخت حاکم و زنها از خنده منفجر شده بودند قنوا نمیخندید صورتش را بالا گرفت تا امینه دوده های روی صورتش را پاک کند نتوانستم لبخند بزنم هنوز از وحشت زانوهایم میلرزید از آن همه هوش و شیطنتی که در قنوا بود مبهوت مانده بودم حاکم برخاست و به من نزدیک شد در اطرافم چرخی زد و خوب براندازم کرد.
پایان قسمت هفتاد و سه
📙@fotros_dokhtarane
🌼[فطـࢪس دختࢪانـه]🌼
#رویای_نیمه_شب #قسمت_هفتاد_سه 🌼رویای نیمه شب🌼 شاید دزد باشد شاید هم جاسوس تنم راست شد میخواستم خود
#رویای_نیمه_شب
#قسمت_هفتاد_چهار
🌼رویای نیمه شب🌼
به نشانه رضایت سر تکان داد زنها ایستادند و دورم حلقه زدن حاکم حلقه زن ها را شکافت و به طرف در حرکت کرد حکومت کار سختی نیست احساسات خود در آن جایی ندارد این نمایش کوچک باعث تفریحم شد امیدوارم امروز چیزی خاطرم را مکدر نکند حاکم ایران رفت و در را پشت سرش بست زن ها پس از چند دقیقه به همراه همسر حاکم و خواهران قنوا که هنوز میخندیدند و ادای او را در میآوردند رفتند قنوا روی سکو نشست و دستهایش را به پشت تکیه داد خسته شده بود و امینه مشغول مرتب کردن اتاق شد بلاتکلیف ایستاده بودم بهتر است بروم به اندازه کافی باعث سرگرمی تان شدم از این نمایش خوشتان نیامد به اشاره قنوا امینه رفت جلوی در ایستاده و دستها را در هم انداخت از پنجره بیرون را نگاه کردم همیشه دوست داشتم دارالحکومه را ببینم امروز به اندازه کافی دیدم برای حرف زدم بس است این جشن به افتخار تو بود وگرنه ما برای کسی اینقدر خود را به زحمت نمی اندازیم نمی خواهم با من بازی کنید خمیازه کشید و به خودش کش و قوس داد گاهی کمی تفریح لازم است تو با تفریح و سرگرمی مخالفی برآورده برای تفریح به خاطر تو امروز بعد از نماز خوابیدم و ترتیب این نمایش را دادم سعی قدردان باشی من یک زرگرم نه یک دلقک به هر حال حق الزحمته ات محفوظ است به چنین پولی نیاز ندارم ایستاد و به من نزدیک شد انگار هنوز بازی ادامه داشت بهای جواهراتی که از مغازه ابونعیم خریدیم چی متوجه نمیشوم فکر کردی برای چه به مغازه شما آمدیم و آنقدر خرید کردیم آمد کنارم ایستاد رو به دوردست چشم دوخت
پایان قسمت هفتاد و چهار
📙@fotros_dokhtarane
کتابخونا 📚 باعث رشد جامعهشون میشن!
📺 تلویزیون با طعم کتاب
📗 بیست دقیقه طلایی فرصت مناسبیه برا چشیدن مزه کتاب 😋
یه راهکار خیلی قشنگ و کاربردی 😍
امتحانش کن 😉👆
•••🌨☃☃☃🌨•••
#معرفی_کتاب 📚
#دختران_فطرس
╭━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╮
📙 @fotros_dokhtarane
╰━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━╯
🌰 #کارگاه_مهارت
سلام سلام
خوبین دوستان؟؟
دلم براتون تنگ شده بود💗
امروز یه آموزش خوشمزه آوردم
یک شکلات صبحانه خوشمزه و مقوی☺️
با این شکلات دیگه نیازی به خرید نوتلا و شکلات های دیگه ندارین🙊
بریم برا شروع👈🏻
#رتبه۴ #کنکور_پزشکی
#شهید_مهدی_زین_الدین
#فرمانده_جوان ٢٣ساله
اززبان پدرش..
در چند ساله جنگ که بنده با شهید زین الدین برخورد داشتم، هیچ گاه ندیدم
نیرویی را طرد کند. 😊
جاذبه عجیبی داشت و درساختن افراد،
استعدادی خارق العاده. 🤩
اگر می دید شخصی در مسئولیت خودشاز لحاظ مدیریت ضعیف است،
طردش نمیکرد،. اورا از آن مسئولیت
برمیداشت، می آورد پیش خودش
در فرماندهی 👨💻.
آن وقت هرجا میرفت، او اهم با خودش میبرد به این شکل روحیه مسئولیت پذیری حُسن انجام وظیفه را عملا به او می آموخت 💪
وبعد دوباره از او در جایی دیگر استفاده میکرد.. 😊
باهمین روحیه کریمانه بود که به هر دلی
راهی می گشود.. 😊🤗
#شهید_زین_الدین
#خیبرشکن
🌷@fotros_dokhtarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رتبه۴_کنکور_پزشکی
#شهید_مهدی_زین_الدین
#فرمانده_٢٣ساله
جانشین فرمانده
اومد دید فرمانده لشکر
اومده تو آشپزخونه داره کار میکنه..
#شهید_مهدی_زین_الدین
🌷@fotros_dokhtarane
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهید_مهدی_زین_الدین
#خیبرشکن
اززبان شهید..
چه کسانی ویژگی های امام زمان رو دارند؟
چه کسانی یاران امام حسین میشوند؟
چه کسانی شهید میشوند..؟ 😔
#شهید_مهدی_زین_الدین
#خیبرشکن
🌷@fotros_dokhtarane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری 🌸
💐شکاف آیا دلیلش چیست؟
💐وقتی خانه #در دارد!!
#میلاد_امام_علی(ع) ❤️ مبارک باد🌟
👌بسیار دلنشین
🎤 #صابر_خراسانی
🌴 @fotros_dokhtarane 🌴
#شکرخند
🌸برگ خوردیم
مجید یونسی (شهید )مجروح شده بود
با سید اکبر ریحانی میرفتیم ملاقات ، سر ظهر بود سید اکبر گفت ،موقع خوبی نیست اگر گفتن ناهار بمانید چی بگیم
یک برگ از درخت کندم نصف شو دادم سید گفتم بخور
پرسیدن میگیم برگ خوردیم!!🤠
#طنز
💎 @fotros_dokhtarane