عَـنْ اَميـرِالْمُـؤْمِنيـنَ عليه السلام قـالَ: ... فَكَيْفَ بِمَنْ تَكَفَّلَ عَدَدا مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ وَأَنَا ضَمينُهُ عَلَى اللّه ِ تَعَالى الاَْمانَ مِنَ الْكُفْرِ وَالْفَقْرِ اميرالمؤمنان (عليه السلام) فرمودند : ... چگونه خواهد بود حال كسى كه عهده دار هزينه زندگى تعدادى از مردان و زنان مؤمن (در روز غدير) باشد، در صورتى كه من پيش خدا ضامنم كه از كفر و تنگدستى در امان باشد. 📚 وسائل الشیعه ج 7 ص 327

علی‌جان مگر جز این است که سفره ما گوشه‌ای از خوان با کرامت توست!؟ علی‌جان ما اگر بخشیده‌ایم از کیسه کرم تو بوده است... کجاست خیری که از غیر تو باشد!؟ مولای ما سید ما سرور ما... شیاطین انس و جن، طمع به امت تو کرده‌اند و هرروز از میان ما عده زیادی به گناه و معصیت زخمی و آلوده می‌شوند علی‌جان، پای ایمان‌مان می‌لغزد و دل‌هامان آماج تیرهای شیطان شده است... ابلیس با اولیائش اسباب خارق عادت تدارک دیده‌اند و شهر و خانه ما را به هزار مکر و شعبده به آشوب فتنه و معصیت کشانده‌اند... و اگر نبود محبتی که تو به ما داری تا به حال هزار بار از دست رفته بودیم اگر نبود که تو پدری ما را پذیرفته‌ای یتیمانی اسیر و از دست‌رفته می‌شدیم علی جان دل ما دارد رونق دوباره می‌گیرد گو که به فرزندت به حجت زمان عج اذن و ماموریت داده‌ای تا در دل و جان‌ها تصرف کند و خرابی‌ها را آباد سازد و به ذکر و نیت تو شهرهامان را از لوث مکاید و شعبده‌ها پاک سازد... گو اینکه بعد از کاروان اربعین که برایمان پهن کرده‌اید حالا نوبت کاروان غدیر است آری، این‌همه شور نه از فکر و خرد ماست، تویی که می‌کشانی و می‌پرورانی و کاروان می‌سازی...

خوشا به پرچمداران این کاروان! خوشا به حال آنان که پیش از دیگران به جریان این کاروان وارد شدند خوشا به حال آنانکه پیش از دیگران طرح خدا را دیدند و گوشه‌ای از آن را به دوش گرفتند یاران بشتابید که کاروان در راه است...

با دقت چندين بار گوش بديد و بعدش متن پايين رو بخونيد و دوباره به ويس گوش بديد

اشعار ناقوسیه حضرت امیر آخوند ملاحسینقلى همدانى در یکى از سفرهاى خود، با جمعى از شاگردان به عتبات عالیات مى رفت. در بین راه، به قهوه خانه اى رسیدند که جمعى از اهل هوى و هوس در آن جا مى خواندند و پایکوبى مى کردند. آخوند به شاگردانش فرمود: یکى برود و آنان را نهى از منکر کند. بعضى از شاگردان گفتند: این ها به نهى از منکر توجه نخواهند کرد. فرمود: من خودم مى روم. وقتى که نزدیک شد، به رئیسشان گفت: اجازه مى فرمایید من هم بخوانم، شما بنوازید؟ رئیس گفت: مگر شما بلدى بخوانى؟ فرمود: بلى. گفت: بخوان. آخوند شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیرمؤمنان کرد: لا اِلهَ اِلاّ الله * حقاً حقاً صِدقاً صِدْقاً اِنَّ الدُّنْیا قَد غَرَّتْنا * وَ اشتَغَلَتْنا وَ استَهْوَتْنا یابْنَ الدُّنْیا مَهْلاً مَهْلاً * یابْنَ الدُّنْیا دَقَّاً دَقَّاً یابْنَ الدُّنْیا جَمْعاً جَمْعاً * تَفْنى الدُّنْیا قَرْناً قَرْناً ما مِنْ یَوم یُمضْى عَنّا * اِلا اَوْهى رُکُناً مِنّا قَدْ ضَیَّعْنا داراً تَبْقى * وَ اسْتَوْطَنّا داراً تَفْنى لَسْنا ندرى ما فَرَّطْنا *** فیها اِلاّ لَوْ قَدْ مِتْنا ✅آن جمعِ سر مست از لذت هاى زود گذر دنیوى، وقتى این اشعار را از زبان کیمیا اثر آن عارف هدایتگر شنیدند، به گریه در آمده و به دست ایشان توبه کردند. یکى از شاگردان مى گوید: وقتى که ما از آن جا دور مى شدیم، هنوز صداى گریه آن ها به گوش مى رسید.

#فقط_عشق_علی #عید_غدیر #غدیر 🍉 به همت سبزواریهای مقیم مشیریه بیش از ۴ تن هندوانه در محله توزیع شد ╭@imamhasan_com ╰─┅─•🍃🌸🍃•─┅─