eitaa logo
قرارگاه حماسه ثارالله
365 دنبال‌کننده
8 عکس
199 ویدیو
0 فایل
ارتباط با ادمین @Haji201
مشاهده در ایتا
دانلود
18.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
علیرضا بختیاری رزمنده ای همگام با شهادت، همنفس با شهید، و هم مسیر با پیکرهایی خونین که جوانی اش با آنها قَد کشید وقتی از داغ دل پدر می گوید و یاد قامت مادری جوان می کند که با خبر شهادت فرزندش خمید اشک می ریزد و عظمت آن خانواده را می ستاید ...! آنانی که می مانند وامدار داغی ابدی و پنهانند دلهاشان را به خدا دادند و مرهم شان لالایی رباب و اشک دیدگان زینب است و از همین روی شام برایشان مامن و پناه است هرچند پناهگاهی ظاهرا ویران! اما آرامگاهی ابدی برای آزادگان و بازماندگان ... https://eitaa.com/g_ravayat
17.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صیاد زارعی دلدادگان خدا، انتخاب میشن! انتخاب شدن هم آدابی داره زمان و مکانی داره چه وقتی بهتر از ماه رمضان دم غروب با لب تشنه وسط آب... و خدا گاهی حتی نامهاشون رو نشانه راه می کنه! یه سید علی رمضانی بود بچه پدر و مادری بود برادرِخواهری بود دوستی بود... اما همه بودش در مقابل بودن برای خدا، هیچ نبود که با زبان روزه دم اذان مغرب، خدا میبردش تا دیگه فقط و فقط برای خودش باشه! و هر کس مال خدا بشه خدا او رو تا همیشه بودنی می کنه خدا با دستهای او می بخشه خدا حتی با نام او به همه دلها تذکر میده و اینجوریه که همرزمش بعد از ۳۵ سال داغدار یه سید علی رمضانی میشه و هنوز وقتی میگه اسمش رو از بلندگو شنیدن، اشک امونش نمیده... برای خدا باشید. https://eitaa.com/g_ravayat
10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حبیب مرادی پسر دایی که تو رو نجات داد! و خودش از "ناهید" گذشت و آسمانی شد! و تو شاید با تک تک موهایی که سفید کردی تجسم صحنه ای رو با خودت تکرار می کردی به دیداری در قیامت با رسول و شهادتی که انگار با او جا به جا شده بود از دستان فرشته شهادت بیرونت کشیده بود و خودش به آغوش فاو پریده بوده و حسرتی رو تا همیشه برات جا گذاشته بود بین "تشکری سرد" برای پیگیر بودنش از دزفول تا اندیمشک و اهواز تا "گلایه ای آتشین" هر روز رو صفا و مروه می کنی ماندنی که البته به تدبیری بود و حتما که حکمتشو پیدا کردی و بهش مفتخری .... https://eitaa.com/g_ravayat
چه خوب و راحت دعوت ما رو برای مصاحبه پذیرفت و آمد درب رو که باز کردم نگاهی به دستان لرزان و عصا بدستی او کردم خجل شدم! حاج مجید برزگر رو میگم جانباز عملیات فتح المبین رو میگم وسط های گفتگو بودیم که گفت: میدونی ما در جنگ فضیل بن عیاض داشتیم! سید اول دزد بود خونه غارت می کرد درست هم غارت می کرد یعنی جارو می کرد یه شب بعد از دزدی نیمه شب شده بود اومد بخوابه شروع کرد با خودش حرف زدن نهیب زدن که تا کی میخوای مردم رو خونه خراب کنی بسه دیگه داری پید میشی توبه کن اون شب با خدای خوش عهدی بست که از صبح فردا نماز اول وقت بخونه بره پی حلالیت طلبیدن و رفت و رفت هر حلالیت طلبیدن ش حکایتی داره یکیش رو بگم دست پسرش رو میگیره با هم دیگه میرن محله قصر دشت شیراز محله مرفه نشین پسرش تعریف می کرد که: توی یکی کوچه های محله رفتیم یکی یکی خونه ها رو از بیرون می دید دنبال خانه خاصی بود تا اینکه پیدا کرد و گفت همینه! زنگ خونه رو زد جوانی در رو باز کرد جویای صاحب خونه شد گقتن پیر است نمی تونه بیاد داخل خونه رفتن پیرمردی روی ویلچر نشسته رو به او کرد گفت یادته خونه ات رو دزد زد! قالی هاتون رو برد ده سال پیش پیرمرد سر درگم که این چی میگه اول حاشا کرد بعد گفت برو تو پذیرایی خونه ببین خونه رو اشتباه نگرفته ای مطمئنی همین خونه بوده رفت و دید گفت همین خونه بود پیرمرد دست بچه اش رو گرفت گفت حکایت بابات چیه الان چیکاره س گقت قصه توبه اش رو رزمندگی اش رو گفت کار خدا بی حکمت نیس من چند سال هست در حال درد کشیدن انواع مریضی هایم نمی دونم چرا خدا من رو نبرد به گمانم نگه داشت تا او را ببینم و حلال ش کنم پدرت در نزد خدا خیلی مرتبه داره پیرمرد بخشید و دو روز بعد فوت کرد من امروز در محضر یه شاعر و مداح اهلبیت بودم یه جانباز با هر خاطره ای شیشه دلش می شکست اشک رو بدرقه خاطرات ش می کرد امروز خیلی احساس کوچیکی در مقابل بزرگی اش کردم و احساس شعف من هم تو کار خدا مونده بودم تا اینکه امروز علنی تر شد ما مانده ام تا روایت و ثبت کنيم حکایت مردان مرد این سرزمین را ثروت های واقعی این سرزمین را گویی جهاد ما ناقص مانده است الا ممهور به روایت شود.
موسسه حماسه ثارالله افتخار دارد که با فرماندهان و رزمندگان استان ها که ساکن تهران می باشند ارتباط گرفته و زمینه لازم برای انجام مصاحبه و ثبت و ضبط خاطرات آنان اقدام نماید. از همه عزیزان انتظار دارد که در این کار مهم نقشی بعهده گرفته و تنها با معرفی نام و شماره تلفن آنان ما را در این راه همراهی نمایند. مسیر ارتباط و ارائه اطلاعات 👇 @Haji201
تا حالا چهره ای با ترکیب مهربونی و سکوت دیده اید من امروز دیدم چه با هم ست میشه جذاب میشه شاید من بعد این ترکیب رو بیشتر بکار گرفتم😊 روستا زاده کاشانی بود آزاده بود جانباز بود رزمنده بود همین سه مدال برای نصب برای سینه اش کافی و بیشتر از مدال های رایج به چشم می آمد دو ساعت کافی بود که با هم بی تعارف و صریح باشیم سوال پی سوال پاسخ پی پاسخ جنس خاطرات ش به گونه ای بود که تلخی خاطرات رو می گرفت و بهت تحویل میداد به همین خاطر کلی با هم خندیدم دست آخر وقتی فهمیدم که مداح هم هست بهش گفتم تو که تبحر در خنداندن داری دستی هم در گریاندن داری؟ گفت از قضا پر سابقه ام. جلسه رو با ذکر مصیبت ختم کردیم نمی دوم‌ طالب این روضه هستید یا نه؟ https://eitaa.com/g_ravayat
12.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آزاده سعید طایفه نوروز میدونید قصه رفتن ساده نبود هرچند ساده می دیدند امام حسین گفت تاریک کنید هرکی میخواد بره هرکی میخواد بمونه اونایی موندن که انتخاب شده بودند تو کربلای ایران هم همین قصه بود انتخاب شدن راه و رسم داره پورمحمودها انتخاب شدند پای این انتخاب ایستادند خدا هم در حقشون خدایی رو تموم کرد همه جور بلا کشیدند تا وقتی رفتند، خالص و ناب باشن خدا فرصت داد که اون یه ذره حق هم بر گردنشون نباشه وقتی که میرن این قصه شهداست بالاتر از حق خدا، حق مردم بود پورمحمودها با تن تکه تکه موندن تا با شک هم نرن کجان مسئولین که برن قصه پور محمودها رو بخونن تو خون خودشون غوطه ور شدند اما نگفت مادر و فرزند و همسر و ... گفت اونی بیاد که حقش بر گردنمه تا حلالیت بطلبم https://eitaa.com/g_ravayat
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهرام جعفری زیر سنگ و لگد اجداد داعشی ها در سرمای زمستان و با تنی عریان و لرزان و دلی نگران اما ایستاده بر عهد و پیمان جانفشانی کردی و جانفشانی ها دیدی و لای دردها و کمبودها به زیارت خدا رفتی، بارها و بارها و هرگز فکر نمی کردی روزی برگردی یا اگر برگشتی چیزهای عجیبی ببینی حالا اما هم برگشتی و هم دیدی تا خدارو اینجا یه جور دیگه ملاقات کنی و براش بجنگی و سینه سپرکنی بالاتر از اسم ها و صندلی ها همونجا که آدرسشو بارها داد روح الله جایی حتی بالاتر از امام جمارانی ها و پیمانی فرای همه پیمان ها بین یکتاپرست ترین سپاهیان خدا https://eitaa.com/g_ravayat