مسعود فتوت والفجر هشت خارک کربلای چهار برگ های زرین یک زندگی پربار پرتکاپو و از مجاهدت سرشار و کربلای پنج و بازگشتی محزون اما پرافتخار! همه ی آنچیزی که سخت است، برای آدمهای این روزگار! عجب آسان است و بدون رنج برای "رنجبرها"! سهل الوصول برای عباس های آن دیار ! گویی امام شان دو انگشتش را بالا آورده شبیه پیروزها و بعد عباس ها را ندا داده تا از میان آن دو انگشت لذت های واقعی را ببینند... نه که از لذت های دنیا دل بریدند! نه که چون ناتوان بودند یا محروم از آنها خود را به دامن جنگ و مرگ کشیدند بلکه لذت های بالاتری را چشیدند و برای رسیدن به آنها عهدی بستند با خدا "که هم اینها و هم آنها" و می دانستند که اگر انتخاب شوند همه چیز را یک جا دارند و شهدا لذت جوی ترین آدم هایند لذت وصل به محبوبی ابدی و ازلی از مسیری سراسر عشقبازی چه لذتی بالاتر از آن می شناسی؟! https://eitaa.com/g_ravayat

آزاده دکتر علی حقیقی اصل حرف که میزد به بعضی جاها که می رسید نفسش بالا نمیومد وقتی می گفت آب خنک نخورده بودیم وقتی می گفت معده مون از خوردن غذای خوب بیمار شد خنده اش گرفته بود می بینی کجا اشک ریخت؟ کجا کلمه کم آورد؟ کجا دیگه نفسش گرفت؟ اونجا که گفت یارانمون جا موندن و بار سنگین روی دوشمون موند که جواب خانواده هاشون و چی بدیم؟ قصه بازگشت پرستوها و سجده بر خاک وطن از این غصه های بزرگ هم داشت که کسی نمی دید.... https://eitaa.com/g_ravayat

دکتر محمد علی تورنگی وقتی داری حرف می زنی "دلتنگی" و "شرمندگی" نمی تونن خودشونو لای واژه هات پنهان کنن "لحظه بغضت" قله دماوند توست قلب فشرده توست که با بغض بیرون میزنه تشنه ی چشمه ی اخلاص یک رفیقی؟ نه! اقیانوسی از چشمه های اخلاص رفقا چقدر سخته حمل کردن بار سنگینه یک دل تنگ وزن سنگین احساس تعهد و شرم اما سر تو بالاست قهرمان! تردید نداشته باش عکس تو به اشتباه در چشمه ی اخلاص رفیق شهیدت نقش نبسته بود .... تردید نداشته باش بی دلیل سینشو سپر نکرد! تو که خودت سینه سپر کرده ایران بودی سپری بر روی یک سپر نگاه کن! "ایران حرم است" سپرهایی از نسل مردانگی این روزها بیشتر لازم نیست؟ رفیق شهیدت کجارو میدید؟ https://eitaa.com/g_ravayat

برادر ایرج حقیقی فرماندهی یعنی دقت یعنی توجه به کوچکترین چیزها اگر یه فرمانده در قواره حاج احمد متوسلیان می بینی حتما پشت این قامت و هیبت آنقدر ظرافت هست که حواسش حتی به این باشه که نون رزمنده خط و نون من فرمانده یکی باشه حتی اگه بیات باشه! به مرام مولا اقامه کنه تا بر قلبها فرماندهی کنه اینه راز جاودانی جنگ ما که رزمندگانش با دست خالی در مکتب عاشقانه امامشون طوری بجنگند که تئوریسین های جنگ در دنیا سالها دنبال کشف دلیل پیروزیشون باشند https://eitaa.com/g_ravayat

#عباس_رفاهیت حالا همه دنیا بیان هزار تئوری تربیتی ارائه بدن این مادره که با مادرانگی تربیت می کنه با عشق با محبت با ایمان با مزه مزه کردن خدا و مهربانیش در دل کودکش مادرانگی در کدام کتاب نوشته شده؟ به گمانم وقتی امام گفت سربازهای من در گهواره ها خوابیدند، نگاه امیدش به مادرهایی بود که قرار بود این سربازها رو تربیت کنند تا بزرگ مردانی بشن که در جوانی، هشت سال جنگ رو اداره کنند از زیر قرآن ردشون کنند راهی میدان جنگ کنند شهید بدن یکی، دوتا، سه تا ... اسیر و جانباز بدن و‌ با افتخار بگن فرزندانم فدای امام https://eitaa.com/g_ravayat

#عباس_رفاهیت https://eitaa.com/g_ravayat

آزاده ابراهیم ایجادی https://eitaa.com/g_ravayat

مهدی علوی . به هر زبون و قلم، وصف مادر شنیدیم به کنار؛ مادرانِ مردانِ رزم رو، اشک چشمشون توصیف میکنه. خودمونیم، دیگه اینو خوب بلد شدیم که وقتی برای صحبت از شرافت مادر، جمله کم بیاری، معلومه که جاده خاکی میشه مسیرت. تو دنیا هیشکی ندونه، امام و این ملت میدونن، که از دامن زن مرد به معراج میرسه. امام میگفت: «شهدا امامزادگان عشقند». و شاهدِ دنیا به عینه نشونمون داد که این میراث حضرت زهرا سلام‌الله علیها، یعنی پَرِ چادرِ مادره که معجزه میکنه؛ عارف و عاشق و آزاده، تربیت میکنه؛ و یا امامزاده تحویل میده... https://eitaa.com/g_ravayat

مهندس مهدی علوی . صبر کن! اینبار قبل از نگاه وضو بگیر و لبخند بزن و اقتدا کن به رزمنده ها! قراره بیای در "مکتب جنگ عارف ها" پای حرف استادی بشینی فارغ التحصیل "مکتب جنگ" و "دانشگاه" مسلط به دو زبان زنده و رقیب دنیا حالا معلوم شده رزمنده همون دانشجویی بوده که در طبیعت جبهه و با لباس خاکی به دور از ارزش پول و تعلقات واهی در کلاس درس نه! بلکه میدان رزم به استادی یک عارف عامل زبان جدیدی مشق می کرده زبان "عرفان عملی" و در آزمایشگاهی به وسعت جبهه ها طی هشت سال، با رزم و عزم پایان نامه ای مستند نگاشته که اهل دانش و دانشگاه رو به بازنگری کشانده بازنگری بر روی خیلی از دانش ها چه تکنیک ها و چه تاکتیک ها و چه انسان شناسی و جامعه سازی! حالا معلوم شد چرا تابلوی "لبخند بزن رزمنده ✌️" تابلویی محبوب بوده در اون روزها! فیلم رو تا آخر با وضو دیدی؟ در مسیر مکتب خانه ی عرفان مثل اون رزمنده جوان خرامیدی؟! قربه الی الله https://eitaa.com/g_ravayat

..دکتر حمید صالحی خوب گوش کن! قصه، قصه درده از اون اول اولش شروع کرده از وقتی که فهمید، ش م ر  یعنی چی؟! چشمهاش نمی دید، تنش پر از تاول شد، عطش چشید، پوست تنش کنده شده و... مگه این قصه تموم شد؟ نه قصه شیمیایی ها هنوز ادامه داره دلت خواست زل بزنی تو چشم یه شهید قشنگ نگاه کن به چشمهای راوی این قصه که سو نداره برات از چندماه زندگیش میگه چندماهی که تا امروز هزار بار تکرار شده قصهٔ غصهٔ شیمیایی ها، رنج مکرره درد مدام اندازه ۴۰ سال که هر روزش برای شیمیایی ها یه سال گذشته ذره ذره جان دادند تا ذره ای از خاک وطنشون رو دست دشمن ندهند. https://eitaa.com/g_ravayat

سعید صداقت دوست . گفتم: ترسیدی؟ گفت: مگه میشه نترسید؟! گفتم: چه می کنی؟ گفت: به دل ترس می زنم! گوشتو بیار تا بگم "من از همه ترسوترم! " گفتم: تو تافته جدابافته ی فرماندهی هستی همه تو رو به شجاعت می شناسن دشمن به تو لقبِ ... حرفمو قطع کرد و گفت: رمزشو بهت گفتم هم ابراهیم وسط زبانه های آتش ترسید و هم موسی از دیدن آتش طور اما هسته ای از رمزها رو گشود! رمز آزادگی و شجاعت ... باید به دل ترس و خطر زد حرف من همون حرف رفقاست "باید به خود جرات داد" https://eitaa.com/g_ravayat