16.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برادر سعید فتحی
خون بود
خمپاره بود
بدنهای تکه پاره بود
مجروح بود
یکی فرزند ندیده داشت
یکی مادر چشم به راه داشت
اما جنگ بود
مقاومت بود
ایثار بود
ماندند تا بمانیم
جان دادند تا نفس بکشیم
دست و پا دادند تا دست و پامون صرف خدا بشه
حالا خمپاره نیست
خون نیست
تیر و تفنگ نیست
اما هنوز دستهای دراز شده هستند
ما چطور ماندیم و چه می کنیم
چطور قراره چشم در چشم صاحب دستها بشیم؟
https://eitaa.com/g_ravayat
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برادر سعید فتحی
پهلوان احمد!
علی علی گویان
از گود زورخانه شوش درآمد،
متواضع و ورزیده
با برادری مفقود و برادری اسیر
سرد و گرم روزگار را چشیده
کم صحبت است و با لبخندی دلنشین
از میان تحسین و غبطه هم محلی ها
و نگاه بزرگان زورخانه
با همه ی آن امیدها و آرزوها
می گذرد، سر به زیر و افتاده!
پهلوان، آدرس زورخانه اش را تغییر داده
کجاست؟!
زورخانه ای در کنار یک قنات!
رمضان 50 درجه جبهه ها
و گودی اینبار برای نفسانیات
"من" را همینجا جاگذاشته و سربریده
یک گردان، دید ناگهان
پهلوان احمد از گود قنات خارج شد
ورزیده تر از ورزیده!
و با سکوت و لبخند همیشگی
آدرس گودش را باز تغییر داده!
گود جدید، "کربلای 1"
قناسه را دور سرش چرخاند
و در آخرین ردیف
بازهم چرخید و چرخید
و اینبار سوی قبله ایستاد
و همانجا برای همیشه ماند
پهلوان احمد نعمتی 16 ساله
ورزش باستانی ایران را
تحولی بزرگ بخشید
از گود زورخانه تا گود جهاد
عملیاتی پشت عملیات.
https://eitaa.com/g_ravayat
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سعید فتحی
روشنفکر و مقدس و لوتی
در کنارهم!
چه ترکیب جذاب و باشکوهی!
هرکدوم بر اساس ظرف و توانشون
گوشه ای از کار رو گرفتن
زیر چتری نورانی
وسط یه فضای ملکوتی!
"خوشبینی" حرف اولو می زنه
نه "اتهام" و "بدبینی"!
"همکاری و رفاقت" اولویته
نه "حسادت و رقابت"
نه مقدس یقه ی روشنفکر رو می گیره
نه روشنفکر یقه ی مقدسو
و نه جفتشون گردن لوتیارو!
یه هندسه و نظم نانوشته،
که آخر شبشم با نماز شب و دعا
خدا برای خیلیهاشون شهادتو نوشته.
با همه ی تفاوت ها اما
"هدف" واضح و روشنه
و از همه بالاتر "اطاعت پذیری" همراه با " تفکر"،
روشنفکر و مقدس، اهل فکر و تحلیل اند
اما مطیع اند.
این سه گروه هنوز هم هستند اما،
حال اطاعت پذیری و اندیشه شون چطوره؟ حال همکاری و خوشبینی شون چطور؟
حال هدف شون چی؟ حتما که راه رو گُم نکردن!
نرم افزار جبهه همینه. هرچه زودتر اگر نصبش کنیم، خسارت ها کمتر و پیروزی ها بیشتر میشه و امید به فرج هم بالاتر ...
https://eitaa.com/g_ravayat
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برادر علیرضا مسرتی
سالها پیش همایشی توی دانشگاه شهید چمران اهواز برگزار شد. مربیان تربیتی سراسر کشور رو دعوت کرده بودن. بنده هم حضور داشتم.
تمام برنامهها یه طرف، خوش و بش با قدیمیهای اهوازی که عمرشون رو توی کار تربیتی سپری کردن، طرف دیگه.
شبها مینشستم کنارشون و بدون اینکه حتی یه کلمه از دهانم بیرون بیاد سر تا پا گوش میشدم. میگفتن. از برنامههای فرهنگی مساجد در دوران جنگ میگفتن.
خوب خاطرم هست اکثر اسامی که نام میبردن یک پیشوند شهید داشت و این من رو متعجب میکرد. یکجا ازشون پرسیدم این همه شهید؟! گفتن: بله. مسجد کارش پرورش نیرو برای میدان رزم بود.
اونجا بود که معنی این فرمایش امام خمینی رو به خوبی درک کردم:
"جمله مساجد سنگر است، سنگرها را پر کنید."
دوران دفاع مقدس، مساجد شاهد جمع انسانهای آزادهای بود که بدون هیچ چشمداشتی در کنار هم رسم مبارزه و جانسپاری رو میآموختن.
مساجد محفل السابقون السابقون بود.
هرکس هرکاری از دستش برمیآمد دریغ نمیکرد.
ای کاش مساجد به دوران شکوفایی خودشون برمیگشت. میشه، این دور از انتظار نیست. البته اگه همان خلوص و دغدغههای شهدا و رزمندگان، احیا بشه.
https://eitaa.com/g_ravayat
13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج عباس عبادی کلهری
https://eitaa.com/g_ravayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برادر عبدالحسین ارجمند فر
https://eitaa.com/g_ravayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برادر سید محمد حسینی پور
https://eitaa.com/g_ravayat
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دکتر ابوالقاسم عیسی مراد
https://eitaa.com/g_ravayat
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برادر علیرضا زرگریان
https://eitaa.com/g_ravayat
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معمولاً قبل از مصاحبه، فقط یه اسم از طرف دارم، مثل امروز که میدونستم قراره با یه تخریبچی به نام مرتضی میرزایی مصاحبه کنم.
زنگ که خورد، مثل همیشه با شوق رفتم در رو باز کردم. تا چشمم بهش افتاد، تو دلم گفتم: نکنه... نکنه...؟!
همین که سلام و علیک کردیم و روبهروی هم نشستیم، بیمقدمه گفتم:
شما مربی تخریب تو دانشکده فرماندهی بودید، درسته؟
با یه مکث و تعجب گفت: آره، چطور؟
لبخند زدم و گفتم:
بعد از سیوچند سال... سلام استاد!
من افتخار شاگردی شما رو داشتم!
با همین آشنایی و چند دقیقه گپ، مصاحبه رنگ و بوی دیگهای گرفت. سه ساعت فقط گوش میکردم و غرق خاطرات نابش بودم. طبق معمول، از کودکی و دوران قبل از جنگ شروع کردیم.
حالا دو نکته براتون بگم:
اول اینکه، خاطرات قبل از جنگ هم شنیدنیان، البته اگه اجازه بدن به اون بخش از زندگیشون وارد بشیم... که معمولاً راه میدن!
و دوم، چقدر صداقت و سادگی این آدمها دلنشینه... همین صداقت باعث میشه کلامشون به دل بشینه.
حالا موندم این خاطراتو در حد یه قطعه کوتاه پنجدقیقهای منتشر کنم، یا اگه استقبال باشه، همهشون رو منتشر کنم.
شما چی میگید؟
https://eitaa.com/g_ravayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در پس هر موفقیتی
یه عقبه محرومیت و سختی است
هیچ کس به اندازه امام ره
این قشر را باور نداشت
انقلاب مدیون همین قشر محروم بوده
https://eitaa.com/g_ravayat
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر از من سوال کنن
که خدا رو کجا دیدی
میگم خدا رو در دست های به شانه زده دیده ام
دست هایی که مامور به برگرداندن
دست هایی که مامور به راهنمایی
بودند و هستند
گاهی لازمه
دست هایی که شانه هامان زده شده
دست هایی که به شانه ها زده ایم رو
بشماریم و ببینیم با خدا
چند چند هستیم
https://eitaa.com/g_ravayat