eitaa logo
قدم قدم تا بندگی
587 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا این کانال در جهت لبیک به فرمان#جهاد_تبیین مقام معظم#رهبری تشکیل شده است. مباحث کانا( سیاسی،مذهبی،فرهنگی) لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
مشاهده در ایتا
دانلود
چه می‌شود که یار من به عهد خود وفا کند و این دل شکسته را دوباره با صفا کند گذشت ماه روزه و در انتظارم ای خدا که دل، نماز عید را به مهدی (عج) اقتدا کند فرا رسیدن عید سعید فطر بر شما و خانواده محترم مبارک باد.
وداع با ماه مبارک رمضان گرچه تلخ است و باورش سخت اما به شکرانه یک ماه روزه عشق و نماز دلدادگی چه مطبوع است چشیدن طعم عیدی به شیرینی فطر فرا رسیدن عید سعید فطر و حلول ماه شوال🌙 بر شما دوست عزیز و بزرگوارمبارک باد
بخوان! به شکرانه این عید ؛ بخوان به پاس سرافرازیت در بندگی و خاکساری حضرت‌حق اَللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبرِیآءِ وَ الْعَظَمَةِ وَ اَهْلَ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ… https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ خَیْرَ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُون دست‌هایی که خالی بَرنمی‌گردند یا زیارت یا شهادت ... https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | آقایی دلار را بشکنید... ▫️نمازجمعه چهاردانگه | ۲۵ فروردین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا جان !! در این دنیای وانفسا ، دور و برمان پر است از امان نامه های شیطان ! امان نامه هایی دلفریب که هرکدام به ترفندی میخواهند ما را از دامن شما جدا کنند ! آقاجانم ما نه عباسیم که ریشه ی ایمانمان قوی باشد ، نه زهیریم ، نه حبیب ابن مظاهر ، نه ..... !! ما تمام دلخوشی مان به دستان دعاگوی شماست ، تو اگر بخواهی تو اگر دعا کنی تقدیرمان به حریت میرسد ، حر شدن دل دریایی میخواهد و دعای مولایی... العجل یابن الزهرا..... « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
خود را به خدا بسپار، وقتی که تَنَت سرد است وقتی دلت از دنیا، آمیخته ی درد است خود را به خدا بسپار، داروی دلت با اوست سردی ز تَنَت شوید، گرمای وجودت اوست @gadamgadamtabandegi
✍ دلم می لرزد خدا.... ♻️دلم می لرزد خدا.... از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است... از دنیای شلوغی، که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در هیاهوی روزهايش، گم کنم.. از نفس خبیثی، که آرامش امروزش را، حاصل عبادت هایش می داند...نه حاصل عنایت هايت!!! ♻️خدا..... دلم، تو را برای همیشه می خواهد... آغوش گرم و بی همتای تو را... که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام... من....از دنیای بدون تو... می ترسم... از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند... از روزهای سپيدي.. که بدون هم نفسی با تو...تاریک ترین لحظه های عمر من هستند... ♻️قلبم... بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است.. و دستانم... لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند... ♻️چه کنم...؟ بی سحرهای روشن...؟ بی زمزمه های ابوحمزه...؟ بی اشکهای افتتاح.... ؟ 😭 ♻️من بی تو...از پر کاهی سبک ترم...که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود... بمان....همین جا....در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است... ♻️بمان..... من....بی تو.... فقیرترين انسان عالم،،،،،خدا❣😭 @gadamgadamtabandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم طاعات و عبادات قبول درگاه حق آن شاالله عید همگی مبارک ♻️همسنگران بزرگوار همانطور که مستحضرید فصل پذیرش حوزه های علمیه شروع شده است .امروز می‌خوام یکی از حوزه های ناب خواهران را معرفی کنم... 👇👇👇
🔴 پذیرش حوزه علمیه الزهـــۜــرا ارومیه 🔻ثبت نام در مقاطع ⬅️سطح۲ (کارشناسی) ⬅️ سطح ۳ (کارشناسی ارشد) 🔺جهت دریافت دفترچه راهنمای پذیرش، به آدرس های زیر مراجعه نمائید. 👇👇👇👇 paziresh.whc.ir 🔺داوطلبین میتوانندبا مراجعه به آدرس داده شده اقدام به ثبت نام نمایند 🔻و یا جهت ثبت نام حضوری به آدرس : خ شهید دستغیب( مافی سابق) _ خ مدیریت _ حوزه علمیه الزهراء سلام الله علیها مراجعه کنند. 💢 برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید همه روزه 📞 با شماره تلفن های 32233446 و 32233445 🔹داخلی ۵ برای ثبت نام سطح ۲ 🔸و داخلی ۱ جهت ثبت نام سطح ۳ تماس حاصل فرمائید. ┏━━━🍃💐🍃━━━┓ @azzahraa_urmi ┗━━━💐━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♻️ذُنوُبُنا بَينَ يدَیکَ ... گناهان ما پیش روی تو است. عذاب بیشتر از این، که تو ببینی گناهانم را ؟! @gadamgadamtabandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♻️دزدی شیاطین در عید فطر! آیت‌الله خوشوقت می‌فرمود: شياطين رها نمی‌کنند و منتظرند وقتی ماه رمضان تمام شد، جيب بعضی را همان روز عيد فطر می‌زنند. او را به گناهی مبتلا می‌کنند و همه از بين می‌رود. بعضی يک هفته‌ی ديگر؛ بعضی دو هفته‌ی ديگر و بالاخره کم هستند کسانی که بتوانند تا ماه رمضان آينده، آن نتايج مثبت و مفيد را در خود نگه دارند. @gadamgadamtabandegi
قدم قدم تا بندگی
نژاد فرصت هم‌صحبتی‌مان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام امام حسن (علیه‌السلام) می‌روند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند. به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت. آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک می‌پاشید. نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که می‌دانستیم داعش دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیه‌السلام) هستیم. همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس می‌کردیم صاحبی جز صاحب الزمان (روحی‌فداه) نداریم. شیخ مصطفی با همان عمامه‌ای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به امام حسین (علیه‌السلام) می‌گفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما دفاع می‌کردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با اهل بیت (علیهم‌السلام) هستیم و از حرم شون دفاع می‌کنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!» گریه جمعیت به‌وضوح شنیده می‌شد و او بر فراز منبر برایمان عاشقانه می‌سرود :«جایی از اینجا به بهشت نزدیک‌تر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیه‌السلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خون‌مون از این شهر دفاع می‌کنیم!» شور و حال شیعیان حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر می‌کرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرمانده‌ها وارد عراق شد، با خیانت همین خائنین موصل و تکریت رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف آمرلی رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.» اخبار شیخ مصطفی، باید دل‌مان را خالی می‌کرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیه‌السلام) بودیم که قلب‌مان قرص بود و او همچنان می‌گفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل سیدالشهدا (علیه‌السلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا شهید میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدسات‌مون رو تخریب می‌کنه، سر مردها رو می‌بُره و زن‌ها رو به اسارت می‌بَره! حالا باید بین مقاومت و ذلت یکی رو انتخاب کنیم!» و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد هیهات من الذله در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق شهادت بود که از چشمه چشم‌ها می‌جوشید و عهد نانوشته‌ای که با اشک مردم مُهر می‌شد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند. شیخ مصطفی هم گریه‌اش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ می‌کرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! می‌دونید که بعد از اشغال عراق، آمریکایی‌ها دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپی‌جی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.» مردم با هر وسیله‌ای اعلام آمادگی می‌کردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید مدافعان شهر می‌شد و حالا دلش پیش من و جسمش ده‌ها کیلومتر دورتر جا مانده بود. شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راه‌ها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمی‌رسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیره‌بندی کنیم تا بتونیم در شرایط محاصره دووم بیاریم.» صحبت‌های شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد. عدنان بود که با شماره‌ای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که خنجرش را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب عروسی‌ات عزا شده! قسم می‌خورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمی‌ذاریم! همه دخترای آمرلی غنیمت ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»... ادامه دارد..... @gadamgadamtabandegi