eitaa logo
قدم قدم تا بندگی
589 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا این کانال در جهت لبیک به فرمان#جهاد_تبیین مقام معظم#رهبری تشکیل شده است. مباحث کانا( سیاسی،مذهبی،فرهنگی) لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/100728839C53d3f8b669
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ اے آفتاب بے سایه  ما عشیره ے انتظاریم بے نصیب از تماشایت ما اسیران غربتیم ڪه جان به دیدار تو یک روز فدا خواهیم ڪرد... 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج @gadamgadamtabandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢تفسیر ایه 56. عنکبوت💢 وسوسه هایی که گاهی مانع هجرت انسان می شود 👇👇 ✅ خطر مرگ. انسان مى‌گويد: اگر هجرت كنم، ممكن است مرگ به سراغم بيايد. آيه‌ى بعد مى‌گويد: هر كجا باشيد مرگ را مى‌چشيد. ✅ دل كندن از مسكن؛ كه براى انسان سخت است و وسوسه مى‌شود كه هجرت نكند، آيه 58 پاسخ مى‌دهد كه به‌جاى مسكن دنيا به هجرت‌كنندگان، غرفه‌هاى بهشتى پاداش مى‌دهيم. ✅ سختى‌هاى هجرت؛ كه گاهى مانع هجرت اهل ايمان است. در آيه‌ى 59 مى‌فرمايد: اين وسوسه را بايد با صبر و توكّل بر خداوند از بين برد. ✅ تأمين معاش. كسى‌كه به فكر هجرت است، ممكن است بگويد: هجرت، مرا از درآمد و روزى محروم مى‌كند. در آيه 60 پاسخ مى‌دهد: روزى‌دهنده خداست وحتّى به موجوداتى كه قدرت حمل روزى خود را ندارند روزى مى‌دهد، چه رسد به مهاجرانى كه اهل كار و تلاشند. @gadamgadamtabandegi
✅ ریشه خشونت این روزها تکرار استراتژی روسری قرمزهای دهه ۶۰ است. 🔸دخترک 18 سال بیشتر نداشت. اما شدیدا تحت تاثیر مجاهدین خلق بود . 🔹 تصمیم گرفت با یک عملیات انتحاری آیت الله دستغیب را به شهادت برساند. 20 آذر 1360 با کمربند انفجاری و در پوشش یک زن باردار ، خود را به آیت الله نزدیک کرد. 🔰 آیت الله سید عبدالحسین دستغیب و 12 نفر از همراهانشان در این واقعه به شهادت رسیدند . 🔹 به مناسبت بیست آذرماه سالروز شهادت آیت الله دستغیب سومین شهید محراب فاتحه مع الصوات @gadamgadamtabandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قدم قدم تا بندگی
#بصیرت_افزایی #اتاق_فکر_امریکا #اتاق_های_فکر_یا_انجمن_های_جنگ #قسمت_سوم 💢فصل اول💢 🌐بررسی روند شکل
💢فصل اول💢 🌐بررسی روند شکل گیری، رشد و گسترش اتاق های فکر 🔸بخش اول) تاریخچه: ب)زمینه های تشکیل اتاق های فکر در : 1⃣ فرهنگ و تفکر : 🔻اتاق های فکر را می توان محصول تحول و دگرگونی در ساختارهای فکری و اجتماعی جهان غرب دانست. 2⃣ نیازهای : 🔻چالش های بوجود آمده در روابط بازرگانی و سیاست خارجی میان کشورها و نیز تحولات سریع در عرصه روابط بین الملل که بیشتر متاثر از لابی های سیاسی و محافل قدرت و ثروت آن کشورها بود؛ روند تاسیس مراکز پژوهشی_دانشگاهی یا مراکز مطالعات راهبردی به منظور تهیه راهکارهای تخصصی برای حل مسائل را شدت داد. 3⃣ آغاز عصر : 🔻پژوهشگران عرصه تاریخ روابط بین الملل، سال ۱۹۰۰ و آغاز قرن بیستم را سال آغاز در عصر جدید دانسته اند، در چنان فضایی مقارن با وقوع ، هر کشوری درصدد بود بر دیگری سبقت بگیرد و برای عقب نماندن از دیگری، آمادگی شروع حمله را داشته باشد و چون در چنین شرایطی وقوع جنگ اجتناب ناپذیر بود، هر کشور ترجیح می داد حمله کننده باشد تا اینکه خود مورد حمله قرار بگیرد. 4⃣ تجربه (الهام بخش ایده ) : 🔻دولت ایالات متحده در ۲ آوریل ۱۹۱۷ و در زمان ریاست جمهوری 《》 با داعیه {صلح برای اروپا} ، ولی مشخصاً به دلیل کاهش منافع تجاری و نیز تحت فشار صهیونیست های آمریکایی وارد شد و یک سال بعد، گروهی از کارشناسان (که می توان این گروه را اتاق فکر تلقی کرد) با مدیریت سرهنگ { } با لحنی آمرانه، در اعلامیه ای ۱۴ ماده ای، ( ) را اعلام کردند که به دلیل تعارضات پیش آمده در عرصه مسائل داخلی آن کشور و نیز وقوع ، در عمل آن را به فراموشی سپردند؛ این تجربه تاریخی، بعدها در طراحی سیاست خارجی انعکاس مستقیمی داشت و موسسات مطالعاتی آن کشور پس از سقراط اتحاد جماهیر شوروی، ایده را برای جرج بوش (پدر) طراحی و تدوین کردند. ... @gadamgadamtabandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قدم قدم تا بندگی
💢سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!! دختر خیلی سرد گفت میدونم گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون ‏پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم! هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!! دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما 💢‏چی میدونید از زندگی من؟! صبح تاشب دوشیفت مثل سگ کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم. ۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم! ‏به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن. دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم. 💢همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست. دختر گفت همون اطراف حرم ‏دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم. 💢گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟ منم مشغول بستن ‏شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت. شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟ ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه ✅گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟ دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی ‏تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟ دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم. همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال. من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست. ‏من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود. دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟ عکس گرفتیم و ‏شماره منو گرفت و پیاده شدم... دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت جایی ننوشته است گنهکار نیاید💔😭😭 🔰خاطره زیبایِ یکی از خادمان حرم امام رضا @gadamgadamtabandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا