#سیاستهای_رفتاری
#خانمها_بدانند!
یکنواختی در زندگی را تغییر دهید❌
مردان از #یکنواختی خسته میشوند...
ظاهر خود ؛ مثل لباس و آرایش و یا
حتی محیط اطرافتان را تغییر دهید.👌❤️
#خانواده
@khanoomonlin
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهه هاى عشق و شهادت و شرف و عزتْ سرمایه زوال ناپذیر آن گونه هنرى است که باید، به تناسب عظمت و زیبایى انقلاب اسلامى، همیشه مشام جان زیبا پسندِ طالبانِ جمال حق را معطر کند. تنها هنرى مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- اسلام ائمه هدى- علیهم السلام- اسلام فقراى دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرم آور محرومیت ها باشد. هنرى زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه دارى مدرن و کمونیسم خون آشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگى، اسلام مرفهین بى درد، و در یک کلمه «اسلام امریکایى» باشد.
هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، نظامى است. هنر در عرفان اسلامى ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامى گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول است.
هنر در جایگاه واقعى خود تصویر زالوصفتانى است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامى، فرهنگ عدالت و صفا، لذت مى برند. تنها به هنرى باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب، و در رأس آنان امریکا و شوروى، را بیاموزد.
هنرمندان ما تنها زمانى مى توانند بى دغدغه کوله بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده اند.
و هنرمندان ما در جبهه هاى دفاع مقدسمان این گونه بودند، تا به ملأ اعلا شتافتند. و براى خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند؛ و در راه پیروزى اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بى درد را رسوا نمودند.
خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند.
۶۷/۰۶/۳۰
روح الله الموسوی الخمینى
(صحیفه امام، ج۲۱، ص: ۱۴۵ و ۱۴۶)
#هنر
#هنرمند
#نوستالوژیهای_انقلابی
11.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅لوئیس فراخان شخصيت مشهور آمریکایی:
📍ما در عراق چه غلطی میکنیم...؟!/قاسم سليمانی مقابل یک ارتش اشغالگر ایستاد....
@Khanoomonlin
محرم 10.mp3
4.8M
🏴📕عنوان کتاب: احیای ارزشها در نهضت عاشورا
🖊️مولف: محرم و صفر در فرهنگ مردم ایران
🖨️ انتشارات سروش
#عزاداری_و_آیینها
#گروه_تبلیغی_یارمهربان
@khanoomonlin
🔴سردار نقدی: یک ارتش غیرقابل شناسایی در سراسر دنیا با ما همکاری میکند
معاون هماهنگ کننده سپاه:
🔹در طول تاریخ، ایران هیچوقت چنین نفوذی را در قلوب مردم دنیا نداشته است.
🔹در صورت وقوع جنگ همپیمان نظامی کم نداریم.
🔹این ارتش خیلی بزرگ و غیرقابل شناسایی است که در زمان ضربه زدن دشمن نمیداند از کجا خواهد خورد و اگر بخواهد غلطی بکند نمیداند از کجا میخورد چراکه از همه طرف دچار ضربه شده و هرلحظه از یک جایی از دنیا خبری برایش خواهد آمد.
🔹ما در دفاعمان حسابی روی همکاریهای دفاعی ارتش هیچ کشوری باز نمیکنیم، رزمایشهای مشترک و همکاری با آنها داریم منتهی اینکه یک ائتلاف، قرارداد و یا حمایت متقابل داشته باشیم نداشتیم.
@khanoomonlin
دیدین بعضی وقتها یه اتفاقی میوفته میگین عه من اینو کجا دیده بودم قبلا همچین اتفاقی افتاده بود و دیدم همچین صحنه های رو...
یعنی قشنگ دوران جنگ تحمیلی رو داریم دوباره تجربه میکنیم فقط اونموقع سیاه سفید بود الان رنگی با کیفیت فول اچ دی!
به عقب برنمیگردیم😅
@khanoomonlin
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید...
🔰 #معرفت #بصیرت و #اخلاقِ_انقلابی در محضر مادر شهید مدافع حرم، محمود رادمهر و فرزند گرامی اش
🔸 انتظار بازگشت، نقض پیمانِ با خداست.
💡 انشاءالله برگشت شهدا چشم مسئولین را باز و بازتر کند!
#مادر_شهید
#مدافع_حرم
#محمود_رادمهر
#نقش_بانوان
@khanoomonlin
کـتاب سـه دقـیقه در قیامت، چاپ و با یاری
خـدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم
از ایـن کتاب خیلی خوب بود و افراد بسیاری
خبر میدادند که این کتاب تأثیر فراوانی روی
آنها داشته.
بـارها در جـلسات و یـا در بـرخورد بـا برخی
دوســتان، ایـن کـتاب بـه مـن هـدیه داده
مـیشد! آنهـا مـن را کـه راوی کـتاب بودم
نــمیشناختند، و مـن از ایـنکه ایـن کـتاب
در زنـدگی مـعنوی مـردم مـوثر بـوده بسیار
خوشحال بودم.
یـک روز صـبح، طـبق روال همیشه از مسیر
بــزرگراه بــه ســوی مــحل کــار مـیرفتم.
یـک خـانم خـیلی بـد حـجاب کـنار بـزرگراه
ایـستاده و مـنتظر تـاکسی بـود. از دور او را
دیدم که دست تکان میداد، بزرگراه خلوت و
هـوا مـساعد نبود، برای همین توقف کردم و
این خانم سوار شد.
بــیمقدمه سـلام کـرد و گـفت: مـیخواهم
بـروم بـیمارستان ... مـن پـزشک بیمارستان
هستم. امروز صبح ماشینم روشن نشد. شما
مسیرتان کجاست؟
گـفتم: محل کار من نزدیک همان بیمارستان
است. شما را میرسانم. آن روز تعدادی کتاب
سـه دقیقه در قیامت روی صندلی عقب بود.
ایــن خــانمیکی از کـتابها را بـرداشت و
مـشغول خـواندن شـد. بعد گفت: ببخشید
اجـازه نگرفتم، میتونم این کتاب را بخوانم؟
گـفتم: کتاب را بردارید. هدیه برای شماست.
بـه شـرطی که بخوانید. تشکر کرد و دقایقی
بـعد، در مـقابل درب بیمارستان توقف کردم.
خـــیلی تـــشکر کـــرد و پـــیاده شـــد.
مـن هـم هـمینطور مـراقب اطـراف بودم که
هـمکاران مـن، مـرا در ایـن وضعیت نبینند!
کـافی بود این خانم را با این تیپ و قیافه در
ماشین من ببینند و...
چـند مـاه گـذشت و مـن هـم ایـن ماجرا را
فـراموش کـردم. تا اینکه یک روز عصر، وقتی
سـاعت کـاری تـمام شد، طبق روال همیشه،
ســوار مـاشین شـدم و از درب اصـلی اداره
بیرون آمدم.
هـمین کـه خواستم وارد خیابان اصلی شوم،
دیــدمیک خــانم چـادری از پـیاده رو وارد
خــــیابان شــــد و دســـت تـــکان داد!
تـوقف کـردم. ایشان را نشناختم، ولی ظاهراً
او خـوب مـرا مـیشناخت! شـیشه را پایین
کـشیدم. جـلوتر آمـد و سلام کرد وگفت: مرا
شناختید؟
خــانم جـوانی بـود. سـرم را پـایین گـرفتم
وگفتم: شرمنده، خیر.
گفت: خانم دکتری هستم که چند ماه پیش،
یک روز صبح لطف کردید و مرا به بیمارستان
رسـاندید. چـند دقـیقهای بـا شـما کار دارم.
گفتم: بله، حال شما خوبه؟
رسـم ادب نـبود، از طـرفی شـاید خـیلی هم
خـوب نـبود کـه یـک خانم غریبه، آن هم در
جـــــلوی اداره وارد مـــــاشین شــــود.
مــاشین را پـارک کـردم و پـیاده شـدم و در
کـنار پیاده رو، در حالی که سرم پایین بود به
سخنانش گوش کردم.
گـفت: اول از هـمه بـاید سـؤال کنم که شما
راوی کـتاب سه دقیقه هستید؟ همان کتابی
کـه آن روز بـه مـن هـدیه دادیـد؟ درسـته؟
مـیخواستم جـواب نـدهم ولی خیلی اصرار
کرد.
گــــفتم: بـــله بـــفرمایید، در خـــدمتم.
گـفت: خـدا رو شکر، خیلی جستجو کردم. از
مـطالب کتاب و از مسیری که آن روز آمدید،
حـدس زدم کـه شـما ایـنجا کـار میکنید. از
هـمکارانتان پـیگیری کردم، الان همیکی دو
سـاعته تـوی خـیابان ایـستاده و منتظر شما
هستم.
گفتم: با من چه کار دارید؟
گـفت: ایـن کـتاب، روال زنـدگیام را به هم
ریخت. خیلی مرا در موضوع معاد به فکر فرو
بـرد. ایـنکه یک روزی این دوران جوانی من
هم تمام خواهد شد و من هم پیر میشوم و
خـواهم رفـت. جـواب خداوند را چه بدهم؟!
درسـته که مسائل دینی رو رعایت نمیکردم،
امـا در یـک خـانواده مـعتقد بـزرگ شدهام.
یـک هـفته بعد از خواندن این کتاب، خیلی در تـنهایی خـودم فـکر کـردم. تصمیم جدی گرفتم که توبه کامل کنم.
مـن نـمیتوانم گـناهانم را بـگویم، اما واقعاًتـصمیم گـرفتم کـه تمام کارهای گذشتهام راترک کنم. درست همان روز که تصمیم گرفتم،تصادف وحشتناکی صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود دیدم!
مـن کـاملاً مـشاهده کـردم کـه روح از بدنم خـارج شد، اما مثل شما، ملک الموت مهربان و بـــــهشت و زیـــــباییها را نــــدیدم!
دو مـلک مـرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند،هـیچکس بـا مـن مـهربان نـبود. من آتش
را دیـدم. حـتی دسـتبندی بـه من زدند که شعلهور بود.
امـا یـکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم.
مـن واقـعاً نـیت کـردم که کارهای گذشته راتکرار نکنم.
یـکی از دو مـأموری کـه در کـنارم بود گفت:
بـله، از شـما قـبول مـیکنیم، شما واقعاً توبه کـردی و خـدا تـوبه پذیر است. تمام کارهای زشـت شـما پـاک شـده، اما حقالناس را چه
میکنی؟
گـفتم: من با تمام بدیها خیلی مراقب بودم کــه حـق کـسی را در زنـدگیام وارد نـکنم.حــتی در مــحل کـار، بـیشتر مـیماندم تـامـشکلی نـباشد. تـمام بـیماران از من راضی هستند و...
آن فـرشته گـفت: بـله، درست میگویی، اماهـزار و صد نفر از مردان هستند که به آنهادر زمـــینه حـــقالناس بــدهکار هــستی!
وقـتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به
شـما قد و قامت و
چهرهای زیبا عطا کرد، اما
در مـــدت زنـــدگی، شــما چــه کــردی؟!
بـا لـباسهای تـنگ و نـامناسب و آرایش و
مـوهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از
خانه بیرون میآمدی، این تعداد از مردان، با
دیـدن شـما دچـار مـشکلات مختلف شدند.
بـسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما
نـبودند و زمـینه اخـتلاف بین زن و شوهرها
شـدی. بـرخی از مـردان جـوان که همکار یا
بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه
افتادند و...
گــفتم: خُب آنهــا چــشمانشان را حـفظ
میکردند و نگاه نمیکردند.
بــه مــن جـواب داد: شـما اگـر پـوشش و
حـریمها و حجاب را رعایت میکردی و آنها
به شما نگاه میکردند، دیگر گناهی برای شما
نـبود. چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد
در قـرآن دسـتور داده که چشمانتان را حفظ
کنید.
امــا اکـنون بـه دلـیل عـدم رعـایت دسـتور
خــداوند در زمـینه حـجاب، در گـناه آنهـا
شریک هستی.
تـو بـاعث ایـن مشکلات شدی و این کار، از
بـین بـردن حـق مردم در داشتن زندگی آرام
است. تو آرامش زندگی آنها را گرفتی و این
حـقالناس اسـت. پـس به واسطه حقالناس
ایـن هـزار و صـد نـفر، در گـرفتاری و عذاب
خواهی بود تا تکتک آنها به برزخ بیایند و
بــــتوانی از آنهــــا رضـــایت بـــگیری.
ایـــن خـــانم ادامــه داد: هــیچ دفــاعی
نـمیتوانستم از خـودم انـجام دهـم. هـرچه
گفتند قبول کردم.
بـعد مـرا بـه سـمت مـحل عذاب بردند. من
آنچه که از آتش و عذاب جهنم توصیف شده
را کامل مشاهده کردم.
درست در زمانی که قرار بود وارد آتش شوم،
یکباره یاد کتاب شما و توسل به حضرت زهرا
(سلاماللهعلیه) افتادم.
هـمانجا فـریاد زدم و گـفتم: خـدایا بـه حق
مـادرم حـضرت زهـرا (سـلاماللهعلیه) به من
فرصت جبران بده. خدا...
تـا ایـن جـمله را گفتم، گویی به داخل بدنم
پـرتاب شدم! با بازگشت علائم حیاتی، مرا به
بـیمارستان منتقل کردند و اکنون بعد از چند
مــــاه بـــهبودی کـــامل پـــیدا کـــردم.
امـا فقط یک نشانه از آن چند لحظه بر روی
بـدنم بـاقی مـانده. دسـتبندی از آتـش بر
دسـتان مـن زده بـودند، وقتی من به هوش
آمـدم، مـچ دسـتانم مـیسوخت، هـنوز این
مشکل من برطرف نشده!
دسـتان مـن بـا حـلقهای از آتـش سوخته و
هـنوز جـای تـاولهای آن روی مچ من باقی
است! فکر میکنم خدا میخواست که من آن
لحظات را فراموش نکنم.
مــن بــه تــوبهام وفـادار مـاندم. گـناهان
گـذشتهام را ترک کردم. نمازها را شروع کردم
و حـــتی نـــمازهای قـــضا را مــیخوانم.
ولــی آنــچه مـرا در بـه در بـه دنـبال شـما
کـشانده، ایـن اسـت کـه مرا یاری کنید. من
چـطور این هزار و صد نفر را پیدا کنم؟ چطور
از آنها حلالیت بطلبم؟
ایـن خـانم حـرفهای آخـرش را بـا بغض و
گریه تکرار کرد.
مـن هـم هـیچ راه حلی به ذهنم نرسید. جز
اینکه یکی از علمای ربانی را به ایشان معرفی
کنم.
@Khanoomonlin
____________________________
متن بالا از نرمافزار کتاب سه دقیقه در قیامت ارسال شده است شما میتوانید از لینک زیر این کتاب را دانلود کنید 👇
https://cafebazaar.ir/app/com.threedaghighe.book/?l=fa
3daghighe.apk
7.25M
📱اپلیکیشن سه دقیقه در قیامت منتشر شد. شامل:
🔸آخرین نسخه ویرایش شده کتاب سه دقیقه در قیامت
🔹صوت جلسات شرح و بررسی دو کتاب آنسوی مرگ و سه دقیقه در قیامت حجتالاسلام مصطفی امینی خواه
#اپلیکیشن
@khanoomonlin
آسیب های خانواده سخت گیر یا مستبد:
خصوصیات فرزندان این خانواده👇
خلاقیت کم
متکی به دیگران
اعتماد بنفس پایین
این کودکان معمولاً در کارهای گروهی شرکت نمی کنند چون اعتماد بنفس ندارند. از قبول مسئولیت خودداری می کنند چون خلاقیت ندارند.
این نوع از تربیت خودمهارگری را در این کودکان کاهش می دهد. یعنی همیشه باید یک عامل بیرونی باشد تا اینها را کنترل کند. کودکان این خانواده از اراده قوی برخوردار نبوده و نمی توانند در برخورد با محرکهای تحریک کننده بیرونی خود را کنترل کنند و به راحتی دچار آسیب های اجتماعی می گردند.
#خانواده
#تربیت
@Khanoomonlin
در حالیکه شهرداریهای اصلاحطلبان در ایران در حال حذف نمادهای انقلابی و ضد امپریالیستی هستند و گاهی هم موش دوانده و نمادهای ضد دینی یا صهیونیستی زده اند، در لبنان دیوار نگاره بزرگی با شعار مرگ بر آمریکا رسم شد.
@khanoomonlin