eitaa logo
گاهی با دوستان خدا
34 دنبال‌کننده
878 عکس
332 ویدیو
16 فایل
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب می شود گاهی نمیشودکه نمیشودکه نمی شود گویی به خواب بودجوانیمان گذشت گاهی چه زودفرصتمان دیرمی شود کاری ندارم کجایی چه می کنی بی عشق سرمکن که دلت پیرمی شود/قیصرامین پور ارتباط با ما @rahj00
مشاهده در ایتا
دانلود
✍نکته هایی کوتاه برای آن ها که با سلاح قلم در پی کنشگری انقلابی اند.👇 1⃣دعا کنیم قلم مان خرج سربلندی انقلاب مان شود نه خرج افزایش ممبر و فالوور🎊 2⃣در نقدها حتما خودی بودن🌹 یا نبودن طرف مقابل مان را در نظر بگیریم. 3⃣در گروه ها و هنگام بحث ،برای پاسخ دادن عجله نکنیم و زود دست به قلم نشویم.❌گاهی لازم است تامل کنیم تا عصبانیت 🔥 فرونشیند. 4⃣در هنگام نقدِ اندیشه نیروهای مومن،نقاط قوت شان را ببینیم✅ و در کنارش نقاطی که باید اصلاح شود را هم بگوییم.حواس مان باشد برخی از موضع گیری های مومنین از سرصداقت و دیانت است نه آن چنان که ما می پنداریم از سر نفوذی بودن یا ... ادامه دارد.... @gahneveshtha
🔺 ، اولین شرط رسیدن به 🎙 آیت الله سیدعبدالله فاطمی نیا(رحمت الله علیه): ◻️ تا خودت پاکیزه نباشی، پاکیزه بهت نمی‌دهند. ظرفی که برای آب خوردن انتخاب می‌کنی باید پاک باشد. اگر من ظرف باطنم آلوده باشد، این توقع درستی نیست که از خدا پاکیزه بخواهم. ⁉️ حالا چه کار کنیم در قدم اول، ؟ 🔸 با خودت قرار بگذار به کسی . ما زیارت می‌رویم، نماز جماعت می‌خوانیم، ماه رمضان روزه می‌گیریم، پس چه می‌شود که و ؟ وقتی بررسی کنیم می‌بینیم ریشه تمام مشکلات، است. با حرف، کسی را می‌زنیم یا غضب و پرخاش می‌کنیم. ◻️ آیت الله بهاءالدینی می‎فرمودند: . 🔸 کسی به خواجه نصیر نامه نوشته بود. اول نامه خطاب به خواجه نصیر گفته بود: ایها الکلب یا ایها الکلب ابن کلب، فلان مسئله علمی چه طور است؟ خواجه نصیر هم در جواب نوشته بود كه جواب مسئله، این است و در آخر نامه نوشت: اما صحبت تو درباره سگ؛ سگ حیوانی است که چهاردست و پا راه می‌رود و بدنش از پشم پوشیده است. من دو پا هستم و آن طور نیستم و... والسلام. تمام! نه پرخاشی نه غضبی! ما بودیم حداقل می‌نوشتیم خودتی! ‌‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ منبع: کانال تربیتی جامعه الزهرا
🔻در شرح حال مرحوم صغیر اصفهانی نوشته بود که ایشان گفته بود یک سفری به تهران رفتیم. یک نفر از اولیا بود که می‌گفتند او خیلی ارتباط با ارواح دارد. 🔸 ما به دیدن او رفتیم. تا نشستیم در حالی که بار اول بود من را می‌دید. گفت: اسم پدرت فلان بود؟ گفتم: بله. گفت سی سال است فوت کرده است؟ گفتم باید حساب کنم. صغیر گفته بود من یادم رفته بود سی سال است. وقتی محاسبه کردم دیدم دقیقاً سی سال است. 🔹 گفتم بله سی سال است فوت کردند. گفتم: ببینید مشکلی دارد؟ گفته بود: بله. پدرت می‌گوید بابا! من به قصاب درب خانه‌مان هفده تومن بدهکار شدم و فرصت نشد پرداخت کنم و از آن روز تا حالا من گیر این هفده تومن هستم. قصاب هم برای کارهای خودش گیر است، من هم گیر هستم. تو را خدا یک فکری برای من بکنید. گفتم: خیلی ممنون. 🔸 مرحوم صغیر گفته بود: به اصفهان آمدم. یادم آمد کنار منزل پدریمان یک قصابی بود. رفتم دیدم بله پسرش دارد شغل پدرش را ادامه می‌دهد و قصاب است. رفتم با او صحبت کردم که پدر من به پدر شما هفده تومن بدهکار بوده است. قصاب گفته بود: شما افتخار اصفهانی‌ها هستید. هفده تومن چیزی نیست. گفتم نه شما برو رضایت همه ورثه را بگیر. هرچه هم پول می‌خواهند از طرف من بده، من قبول دارم. گفت باشد. 🔹 بعد از چند روز قصاب آمد و گفت: رفتم صحبت کردم و گفتم شما آمدید. همه گفتند که ما حلال کردیم، به آقای صغیر بگو ناراحت نباشد. گفت آن روز که آمد و رضایت را گرفت، شب خواب پدرم را دیدم. گفت بابا ! دستت درد نکند. سی سال بود من گرفتار این قضیه بودم. بعد از این حلالیت، در برزخ یک باغ به من دادند و یک باغ هم به او، آزاد شدیم. هر دویمان راحت شدیم. او هم برای یک‌سری امور دیگر گیر بود. 🔸 خلاصه اینکه وقتی زمان تاوان برخی کارها سپری می‌شود راه نجاتی پیدا می‌کنند و سختی‌هایشان را می‌کشند؛ تازه وقتی مثل این مورد باغی می‌دهند معنایش این نیست که همه مشکلات برزخ تمام شد؛ بلکه ممکن است باز هم برخی مشکلاتشان ادامه داشته باشد و آینده زندگی برزخی آنها در گرو اعمال دیگرشان است.‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ از کانال حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
16.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماز اول وقت ۳دقیقه می خواد نماز بخونه براش سخته 👤 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری ⏱ دو دقیقه از کانال حجه الاسلام شیخ جعفر ناصری @gahneveshtha
فرصت، همیشگی نیست.
📸 | امام جعفر صادق علیه السلام به شیعیانشان فرمودند: «کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا» یعنی شما باید جوری رفتار کنید که به تعبیر بنده مایه افتخار ما باشید. مبادا طوری رفتار کنید که باعث ننگ و عار بشوید، رفتار خوب شما را می‌بینند می‌گویند این تربیت شده مکتب امام صادق علیه السلام است. 🏴 @mesbahyazdi_ir
.این را در کانال یکی از اساتید دیدم. استاد حجه الاسلام احمد غفاری ✨﷽✨ ▪️ نکته‌ای از عطار نیشابوری به‌مناسبت سالروز شهادت امام صادق علیه‌السلام ▪️ عطار نیشابوری کتاب پرآوازهٔ خود، یعنی تذکرة الأولیاء را با امام صادق علیه‌السلام آغاز کرده است و نکات و تعابیر دلکشی دربارهٔ حضرت آورده که در ذیل، بخش‌هایی از آن آورده می‌شود: ▪️ آن سلطانِ ملّتِ مصطفوى، آن عالِم صدّيق، آن عالَمِ تحقيق، آن ميوهٔ دل اوليا، آن گوشهٔ جگر انبيا، آن ناقلِ على، آن وارثِ نبى، آن عارفِ عاشق، ابو محمّد جعفر صادق... ▪️ گفته بوديم كه اگر ذكر انبيا و صحابه و اهل بيت كنيم، يك كتاب جداگانه می‌بايد، و اين كتاب شرح حال اين قوم خواهد بود، از مشايخ، كه بعد از ايشان بوده‌‏اند. ▪️ امّا به سبب تبرّك، به «صادق» علیه‌السلام ابتدا كنيم ... و چون روايت از او بيش آمده، كلمه‌‏اى چند از آن حضرت بياورم، كه ايشان همه يكی‌اند. چون ذكر او كرده آمد، ذكر همه بود. ▪️ نبينى كه قومى كه مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند؟ يعنى يكى دوازده است و دوازده يكى. اگر تنها صفت او گويم، به زبان عبارت من راست نيايد، كه در جمله علوم، و اشارات و عبارات بی‌تكلف به كمال بود. و قُدوهٔ جملهٔ مشايخ بود، و اعتماد همه بر او بود. و مقتداى مطلق بود و همه الٰهيان را شيخ بود، و همه محمّديان را امام بود. هم اهل ذوق را پيشرو بود و هم اهل عشق را پيشوا. ▪️ هم عبّاد را مقدّم بود و هم زهّاد را مكرّم. هم در تصنيف اسرار حقايق، خطير بود، هم در لطايف اسرار تنزيل و تفسير، بی‌نظير.‏ ⚜ نقل است كه منصور خليفه، شبى وزير را گفت: «برو و «صادق» علیه‌السلام را بياور، تا بكشيم». وزير گفت: «او در گوشه‌ا‏ى نشسته است و عزلت گرفته، و به عبادت مشغول شده و دست از مُلك كوتاه كرده، و اميرالمؤمنين را از وى رنجى نه. در آزار وى چه فايده بود؟». هر چند گفت، سودى نداشت. وزير برفت. منصور غلامان را گفت: «چون «صادق» علیه‌السلام درآيد و من كلاه از سر بردارم، شما او را بكشيد.» وزير «صادق» علیه‌السلام را در آورد. منصور در حال برجست و پيش «صادق» علیه‌السلام باز دويد و در صدرش بنشاند و به دو زانو پيش او بنشست. ⚜ غلامان را عجب آمد. پس منصور گفت: «چه حاجت دارى؟». گفت: «آن كه مرا پيش خود نخوانى و به طاعت خداى-عزّوجلّ-بازگذارى». پس دستورى داد و به اعزازى تمام، او را روانه كرد. ⚜ و در حال، لرزه بر منصور افتاد و سر در كشيد و بیهوش شد، تا سه روز. و به روايتى تا سه نماز از وى فوت شد. چون باز آمد، وزير پرسيد كه: «اين چه حال بود؟». گفت: «چون «صادق» علیه‌السلام از در درآمد، اژدهايى ديدم كه لبى به زير صفّه نهاد، و لبى بر زبر. و مرا گفت: اگر او را بيازارى، تو را با اين صُفّه فروبرم. و من از بيم آن اژدها ندانستم كه چه می‌گويم و از او عذر خواستم و بیهوش شدم».
چشم به راهیِ ماه را دیده ام ؛ روی پرده آسمان سیزده بار آیینه داری تان را تمرین می کند و آخرسر بی طاقت می شود؛همه جا که تاریک شد به قدر یک کف دست نور به صورتش می زند واز لای سیاهی سرک می کشد؛دل خوش است شاید روزی به چشم شما بیاید؛سن دلبستگی اش از هزار و سال هم می گذرد؛هر بار که وقتش تمام می شود با حسرت به تاج خورشید زل می زند؛شنیده که وقتی رد می شوید خورشید از ردّ نعل اسب تان برمی دارد. سلامم را می سپارم به آفتاب؛ حتما به شما می رساند؛خودش حرف دلم را می داند: -" کاش دوباره_کوتاهی، من را از چشم پادشاه نیندازد". ✍ره جو 🔹فتح قلم🔹 @fatheGhalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا