✡️ نقش یهود در شهادت امام علی [۲]
💥 نقش اشعث بن قیس یهودی
1️⃣ #اشعث_بن_قیس که در زمان امام علی (ع) رأس المنافقین بود و میتوان گفت منافقین دیگر تابع وی بودند، بعد از آشکار شدن نفاقش، دشمنی خود با حضرت على (ع) را شدت بخشید.
2️⃣ او حتی در یک مورد به سخنان حضرت اعتراض کرد، ولی آن حضرت پاسخ قاطعی به وی داد. لذا امیرالمؤمنین (ع) را به قتل تهدید کرد!
3️⃣ بهدنبال این تهدید و بهدنبال جایزههایی که در مقابل خوشخدمتی به #معاویه در صفین و حَکَمیت از معاویه گرفته بود، خواست خدمتی دیگر به معاویه نماید، لذا تهدید خود را عملی کرده و زمینه را برای قتل آن حضرت آماده نمود.
4️⃣ #ابنملجم بعد از ورود به کوفه در منزل اشعث ساکن شد و این نشان دیگری از تعامل و هماهنگی بین منافقان و جاسوسان معاویه و عمروعاص بوده و نشان میدهد که ابن ملجم با هدف خاصی به کوفه آمده است، نه برای بیعت با حضرت علی (ع).
5️⃣ در شب قتل امیرالمؤمنین (ع)، ابن ملجم تا صبح در کنار اشعث بود و به دستور اشعث دست به شمشیر برد.
6️⃣ با گزارشات مسلّم تاریخی، نقش اشعت #یهودی بهخوبی روشن و دخالت معاویه در امر قتل امیرالمؤمنین (ع) معلوم میشود.
✡️ متن کامل یادداشت «نقش یهود در شهادت امام علی (ع)»، و منابع و مستندات آن را در آدرس زیر بخوانید:
👉 https://jscenter.ir/judaism-and-islam/jewish-intrigue/19573
⛔️ماجرای کودتای صادق قطب زاده علیه امام خمینی (ره)
#نفوذ_فردی
#نفوذ_جریانی
در پست بعدی بخوانید 👇
⛔️ماجرای کودتای قطبزاده
🔹شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۶۱ بود که اعلامیه دادگاه انقلاب ارتش همه را غافلگیر کرد: عوامل توطئهای برای ترور امام و سران کشور دستگیر شدهاند. آنچه این خبر را مهمتر میکرد، چهره اصلی این توطئه یعنی صادق قطبزاده بود.
🔹کسی که در کارنامهاش عضویت در شورای انقلاب، اولین رئیس صدا و سیما و وزیر امورخارجه پس از تسخیر لانه جاسوسی را داشت. او همچنین پیش از انقلاب از مبارزین خارج کشور و از چهرههای نزدیک به امام موسیصدر بود.قطبزاده، بنیصدر و یزدی؛ در دوران شاه، سه چهرهی فعال مبارز خارج از کشور بودند که پس از انقلاب هرکدامشان برای خود، ادعایی داشتند. قطبزاده مثل بنیصدر احساس میکرد سطحش از خیلیهای دیگر بالاتر است و بدش نمیآمد اولین رئیسجمهور ایران باشد، اما در انتخابات شکست خورد و پس از آرای باطله و داریوش فروهر و صادق طباطبایی و کاظم سامی، نفر هشتم شد. او که از این به بعد کاملا از گردونهی قدرت حذف و منزوی شده بود، احساس میکرد انقلاب و امام از مسیر درست منحرف شدهاند. از اینجا بود که تدریجا به فکر یک اقدام جدی علیه جمهوری اسلامی افتاد. کودتایی که در جریان آن بتواند خودش بر سر کار بیاید.
🔹در همین افکار و ارتباطگیریها بود که واحد اطلاعات سپاه که او را تحت رصد داشت متوجه شد او قصد ارزیابی یک اقدام نظامی در جماران و بیت امام را دارد. با هماهنگی اطلاعات سپاه و دادگاه انقلاب ارتش، یکی از ارتشیهای قدیمی که سابقهی همکاری با دادگاه انقلاب ارتش برای کشف گروههای برانداز و کودتاچی را داشت با قطبزاده مرتبط شد تا بتواند سر از سِرّ او درباره جماران دربیاورد.
🔹این روند طی شد و مشخص شد بر اساس طرح قطبزاده، قرار بود ابتدا بیت امام و نهادهای اصلی کشور بمباران یا منفجر شوند، سپس قطب زاده اعلام کند این اتفاق توسط حزب توده رقم خورده و او و جمعی از ارتشیها آنها را دستگیر کنند و خود به عنوان ناجیان انقلاب (که دیگر نه امام و نه اغلب افراد اصلیاش زنده هستند) کار را در دست بگیرند. قطبزاده نهایتا آخرین روزهای شهریور ۶١ اعدام شد.
#نفوذ_فردی
#نفوذ_جریانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔳راهکار نوین پلیس
🔻 بهره گیری از سیستم های هوشمند وپیشرفته در برخورد با قانون گریزان و مجرمین،
#برخورد_قانونی
#منبع_خبر
https://eitaa.com/S_Etelaat_faraja/115964
🔺جناب اژهای این فرد گویا با شما کار دارد!
مقصر قسمت عظیمی از معضلات فرهنگی جامعه و علی الخصوص #حجاب ، این آقاست و ترک فعل هایش در زمینهی فضای مجازی در زمان وزارتش!
الان هم که کاملا آشکارا به بی حجاب ها و خلافکاران راه فرار از دوربینهای امنیتی را آموزش میدهد!
📌💥بیانیه حیرت انگیز و غافلگیر کننده وزارت امور خارجه فلسطین 9 آوریل 2023 (۲۰ فروردین ۱۴۰۲ )
شامل:
1- هشدار تجاوز قریب الوقوع اسرائیل به نوار غزه.
2- تجاوز به نتانیاهو در تضعیف مخالفان خدمت خواهد کرد
3- زمان بعد از پایان اعیاد یهود است.
4- هدف: ترور رهبران فلسطینی.
این وزارتخانه در رابطه با زمان تجاوز "قریب الوقوع" و "منتظره" گفت.
5- وزارت امور خارجه خواستار موضع گیری پیشگیرانه کشورها برای جلوگیری از این تشدید تنش شد.
🔴روایت کمتر دیدهشده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات
♦️منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلامآباد تا کرمانشاه با هر وسیلهای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.
♦️ساعت ۵ صبح رفتیم. همهی خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست. دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روی جاده میرفتیم، نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنهی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنهی مرصاد».
♦️یکدفعه نگاه کردم، مقابل آنور خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همینجور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاکریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را میبینید؟ اینها دشمنند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یکدفعه دادوبیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودیاند. چیچی بزنیم اینها رو؟!
♦️خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هرچه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم بهخاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چهجوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجهام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من میترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودیاند، ما را میبرند دادگاه انقلاب.
♦️حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث میکنیم راجع به اینکه میخواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لولهی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودیها را؟ اینها بچهی کرمانشاه بودند، با لهجهی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را میرسیم. سوار هلیکوپتر شدند و رفتند.
♦️اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان میرفت بالا. بعد هم اینها را هرچه میزدند، از این طرف، جایشان سبز میشدند، باز میآمدند.
بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند.
♦️بعضی از آنها فراری میشدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار میکشیدیم، نمیآمدند. میرفتیم دنبال آنها، میدیدیم مردهاند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی میکردند. از بیسیمها شنیده میشد: زری، زری! من بهگوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود.
♦️بههرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیهی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیهی شریفه میفرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب میکنم و دلهای مؤمن را شفا میدهم و به شما پیروزی میدهم.» و نقطهی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.»
📚رمز عبور، ۱، صفحهی ۱۱۳
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
28.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ صیاد دل ها
انتشار به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی (۲۱ فروردین ماه)
🔴 #دلم_برای_صیادم_تنگ_شد
🔻 پیکر شهید صیاد که دفن شد- اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانوادهاش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س). فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یکسری محافظ که نمیشناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظها معلوم شد که آقا آنجا هستند. گفتند ما خانوادهی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آنجا بودهاند!!
🔹خانوادهی صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!» ؛ مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچهی صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند.
🖌 روايت از امير ناصر آراسته از همرزمان #شهید_صیاد_شیرازی
هدیه کنیم صلواتی محضر همه شهدا
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
🇮🇷#لحظه ای با شهدا