فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 گزارشی از از ناآرامیهای مریوان/شهرآرام شد.
🔹️برخی آشوبگران به بهانه فوت مرحومه «نسرین قادری» بانوی ۳۵ ساله مریوانی که روز جمعه در خانه اش در تهران درگذشت، دیروز یکشنبه با اقدامات هنجارشکنانه فضای شهر مریوان را ناآرام کردند.
🔹️ آشوبگران در برخی از خیابانهای و محلات شهر از جمله کوره موسوی، موسک، نوروز، نوبهار و کانی دینار شعارهای هنجارشکنانه سر دادند و فضای شهر را از طریق آتش زدن لاستیک و خرد کردن بلوکهای سیمانی در کف خیابان ها برای مدت کوتاهی ملتهب کردند.
🔹️آنها همچنین ضمن تعرض به دفتر ارتباطات مردمی «شیوا قاسمی پور» نماینده شهرستانهای مریوان و سروآباد در مجلس شورای اسلامی؛ شیشه ها و تابلوی سر درب این دفتر را شکستند.
🔹️تعدادی از اغتشاشگران هم به سمت ساختمان شورای اسلامی شهر مریوان سنگ پراکنی کردند.
🔹️برخی کانالهای معاند هم اغتشاشگران را به بستن جاده ترانزیتی مریوان به مرز باشماق تحریک کردند که ناموفق بودند.
🔹️گفته میشود پلیس برای متفرق کردن معترضان مجبور به استفاده از گاز اشک آور شده است.
🔹️در حال حاضر شهر ارام است و مشکل خاصی در این زمینه نیست.
◀️ برای دریافت آخرین اخبار و اطلاعات از مسائل #سیاسی و #امنیتی ایران و جهان، کانال خبری تحلیلی #گام_دوم_انقلاب را دنبال کنید.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
سکوت احمدینژاد را باید جدی گرفت
روزنامه آرمان ملی نوشت:
🔹سکوت احمدینژاد بیدليل نيست، چرا که او همواره نشان داده هر لحظه بايد درانتظار يک چالش يا حرکت از سوی او بود.
↙️#گام_دوم_انقلاب : سکوت او برای آزادی مشايی و بقايی است؟ يا حتی راهی برای ورود از جاده جديد به سياست. هر آنچه باشد بايد اين سکوت را جدی گرفت.
🔹البته طبق برخی اخبار موجود، بقایی و مشایی در حصر خانگی هستند و برخی گفتهاند آزاد شدند.
🔹در هر صورت چه آزاد باشند یا حصر، باید این سکوت مشکوک احمدی نژاد را با حساسیت زیر نظر داشت.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بنیادی پای کلر دنیز هم به میدان میکشد.
🔷این ویدیو در صفحه اینستاگرام دنیز منتشر نشده است. بنیادی، خودش این ویدیو را منتشر میکند.
🔹نازنین بنیادی، کلر دنیز و کری رولی فلین، تنها بخشی از پازل جنگ رسانهای و امنیتی و اطلاعاتی آمریکا علیه ایران هستند.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔴نازنین بنیادی...
🔷طبق مقالهای از نیویورک تایمز، الکس گانسا، مسئول بازدید از سریال هوملند اشاره میکند که پیش از پخش هر فصل از سریال، جلسهای خصوصی و محرمانه در یکی از باشگاههای سازمان سیا در جورج تاون برگزار میشد که تعدادی از افسران سیا و نمایندگان وزارت خارجه و کاخ سفید در آن حضور داشتند.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔴 #نازنین_بنیادی...
🔷او یکی از پایه های ثابت در فیلم و سریال هایی است که علیه ایران ساخته می شود. یکی از این آثار سریال #هوملند است.
🔷سازنده این سریال هوارد گوردون از افرادی است که با دفتر مرکزی سیا در لنگلی ارتباط دارد و مرتب با آنها همکاری میکند.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اِبن زیاد: در جنگ شهری، بُرد با کسانی است که بتوانند زنان را روانهی میدان کنند!
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تصویری دیگر از لحظه حمله گروهکهای آموزشدیده داعشی به مامورین نیروی انتظامی در کرج
🔷واقعا کجای اسلام گفته شده که باید اینطور مماشات کرد؟ چرا دست پلیس را در برخورد با این حرامیان تکفیری صفت باز نمیگذارید؟
🔷چرا باید اقتدار پلیس زیر سوال برود؟
🔷چندین سال به پلیس در مقابل اراذل و اوباش حق تیر ندادید و آنقدر شهید داد نیروی انتظامی که پس از کلی شهید سال قبل بود که حق تیر داده شد.
🔷الان چقدر باید بگذرد، چندسال باید بگذرد و چه تعداد از دسته گلهای این مملکت باید توسط اغتشاشگران تروریست شهید شوند تا حق دفاع از خودشان را به این جوانان مظلوم انتظامی بدهید؟
🔷واقعا معنای این رفتار مثلا صبر استراتژیک برایمان قابل درک نیست.
🔷تا کی باید خانواده این عزیزان استرس داشته باشند؟! یک حد یقفی تعیین کنید!
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اینجا پایگاه ارتش باکو است؛ وهابیت دارد به وضوح ترویج میشود
🔷این ویدئو را مرکز مطالعات آذربایجان منتشر کرده و در توضیحش اشاره کرده به "به کارگیری سربازان وهابی" در ارتش باکو...
🔷شدیدا وهابیت و تفکر تکفیری در باکو در حال ترویج شدن است. مسلمانان آن منطقه که اشتراکات زیادی با ایران دارند را به شیوه های مختلف در حوزه ی فرهنگ، مذهب ، اعتقادات و هزار و یک مسئله ی دیگر از ایران دور کرده و حالا دارند وهابیت را بیانشان ترویج میکنند.
🔷بیانیه امروز وزارت اطلاعات را با دقت بخوانید. ملیت یکی از عوامل جنایت شاهچراغ باکویی بوده است. همه هم از باکو به مقصد ایران فرستاده شده اند...
🔷تمام دشمن وطن بنا را بر این گذاشته اند در جنگ احزاب علیه میهن متحمد شوند. تجزیه طلبها هم با دولت های پشتِ سرشان به میدان آمدند.
🔷از باکو هم در این مدت چندین تیم تروریستی آمده و متلاشی شده ...
نباید ساده از کنار این بازی گذشت.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شناساییودستگیری عوامل نفوذی در اغتشاشات اخیر توسط سازمان اطلاعات#فراجا
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
15.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اولین تصاویر از صحنه جنایت قاتلین بسیجی شهید روحالله عجمیان و اعترافات آنها
📢#انتشار_حداکثری_با_شما
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
Sedaye_enghelab-1.mp3
2.36M
۱۶ آبان ۱۴۰۱ #در_۱۰۰_ثانیه
🔹تیتر اخبار تحولات داخلی و خارجی را هر شب در #گام_دوم_انقلاب بشنوید.
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «چایت را مـن شیرین می کـنم» ⏪ بخش چهارم: کم تر از گذشته با دانیال رو به رو می شدم،
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «چایت را مـن شیرین می کـنم»
⏪ بخش پنجم:
...مدام با گوشی همراهش تماس می گرفتم. خاموش بود. به تمام خیابان هایی که روزی تعقیبش می کردم، سر زدم؛ دریغ از یک خبر. حتی صمیمی ترین دوستانش بی اطلاع بودند. من گم شده بودم یا او؟ هر روز به امید شناسایی عکسی که در دستم بود، از افراد مختلف سراغش را می گرفتم. به خودم امید می دادم که بالأخره فردی او را خواهد شناخت. اما خبری نبود. عجیب این که در این مدت با خانواده های، زیادی روبه رو شدم که آن ها هم گم شده داشتند. تعدادی تازه مسلمان، تعدادی مسیحی، تعدادی یهودی. انگار دنیا محل گم شدگان شده بود.
مدت زیادی در بی خبری گذشت. در این بین با عاصم آشنا شدم. جوانی مسلمان با سه خواهر. مهاجر بودند و اهل پاکستان. می گفت کشورش ناامن است و در واقع فرار کرده؛ که اگر مجبور نمی شد، می ماند و هوای وطن را نفس می کشید؛ که انگار بدبختی در ذاتشان بود و حالا باید به دنبال کوچک ترین خواهرش هانیه، خیابان ها و شهرهای آلمان را زیر و رو می کرد.
بیچاره عاصم! به طمع آسایش، ترک وطن کرده بود و حالا بلایی بدتر از بمب و خمپاره بر سرش آوار شده بود. من و او یک درد داشتیم.
پسری سی و چند ساله با ظاهری سبزه قدی بلند و سبیلی سیاه رنگ که کنار ته ریشش، توازن مردانه ای به او داده بود. چهره اش ابهت داشت، اما ترسی محسوس در مردمک چشم هایش برق می زد. ما روزها، هر کداممان با عکسی در دست، خیابان ها را درو می کردیم. اما دریغ از گنجی به اسم دانیال یا هانیه. گاهی بعد از کلی گشت زنی به دعوت عاصم، برای رفع خستگی به خانه شان می رفتم و او چایی برایم می ریخت. من از چایی بدم می آمد؛ انگار چای نشانی برای مسلمانان بود؛ مادرم چای دوست داشت، پدرم چای می خورد، دانیال هم گاهی و حالا این پاکستانی ترسو. او نمی دانست که هیچ وقت چای نخوردم و نخواهم خورد.
حلما و سلما، خواهرهای دیگر عاصم بودند. مهربان و بزدل، درست مثل مادرم. آن ها گاهی از زندگیشان می گفتند، از مادری که در بمباران کشته شد و پدری که علیل ماند اما زود راه آسمان را در پیش گرفت و عاصمی که درست در شب عروسی، نو عروس به حجله نبرده اش را به کفن سپرد. چه قدر دلم سوخت به حال خدایی که در کارنامه ی خلقتش، چیزی جز بدبختی آدم ها هویدا نبود. هر بار آن ها می گفتند و من فقط گوش می دادم؛ بی صدا، بدون کلامی حتی برای همدردی.
عاصم از دانیال می پرسید و من به کوتاه ترین شکل ممکن پاسخ می دادم. او با عشق، از خواهر کوچکش می گفت که زیبا و بازیگوش بود و مهربانی و بلبل زبانی اش دل می برد از برادر و دنیا چشم دیدن همین را هم نداشت و چوب لای چرخ نیمچه خوشیشان گذاشت.
دردمان مشترک بود. هانیه هم با گروه جدید آشنا شده بود. هر روز کم حرف تر و بی صداتر شده بود و شب ها دیر به خانه آمده بود. در مقابل اعتراض های عاصم، پرخاشگری کرده بود. در برابر برادرش پوشیه پوشیده بود و او را نامحرم خوانده بود. از اصول و شرعیات عجیب و غریبی حرف زده بود و از آرمانی بی معنا و ... درست شبیه برادرم دانیال، آن ها هم مثل من، یک نشانی می خواستند از پاره ی تنشان.
اما تلاش ها بی فایده بود. هیچ سر نخی پیدا نمی شد؛ نه از دانیال نه از هانیه. این، من و عاصم را روز به روز ناامیدتر می کرد. بیچاره مادر که حتی من را هم برای خودش نداشت، فقط فنجانی چای بود با خدایش. دیگر کلافگی ناخن می کشید بر صفحه ی صبرمان. هیچ اطلاعاتی جز این که «با گروهی سیاسی و مذهبی برای مبارزه به جایی خارج از آلمان رفته اند» نداشتیم. چه مبارزه ای؟دانیال کجای این قصه بود؟
مبارزه... مبارزه... مبارزه... کلمه ای که زندگی همه مان را نابود کرد. حسابی گیج و گنگ بودم. درست نمی فهمیدم چه اتفاقی افتاده. من و دانیال مبارزه ای نداشتیم برای دل بردن از هم. اصلاً همین مبارزه حق زندگی را از ما گرفت و هر دو قسم خورده بودیم که هیچ وقت نخواهیمش. اما حالا... نمی دانستم در کجای جغرافیای زندگی ایستاده ام. عاصم پرسید:
- مبارزه؟ مگه دیگه چیزی برای از دست دادن داریم تا مبارزه کنیم؟
و من مدام سؤالش را زیر لب تکرار می کردم. چه قدر ساده، تمام زندگیم در یک جمله به رخم کشید این مسلمان ترسو. ای کاش زودتر از این ها با هانیه حرف
می زد و تمام داشته هایش را روی دایره می ریخت و نشانش می داد که چیزی برای مبارزه نمانده است.
حکم را صادر کردم:
«مسلمان ها دیوانه ای بیش نیستند. اما برادر من فرق داشت. پس باید برای خودم می ماند.»
⏪ ادامه دارد ...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff