قطعا اونایی که پشت میرزا کوچیک
میجنگیدن تا یه محله رو از دشمن پس بگیرن
اونایی که پشت پسیان میجنگیدن
تا نذارن دشمن بیاد تو شهر
و بالای سر زن و بچشون
اونایی که در حمایت از مدرس قلم میزدن
تا ایرانو از زیر یوغ انگلیس در بیارن
اونایی که تو شهر و محلشون میجنگیدن
و از این مبارزه و مجاهدت لذت میبردن
اگه میدونستن یه روزی یکی میاد به اسم امام
که همون اجنبی رو از این خاک پرت میکنه بیرون
اگه میدونستن یه روزی یکی میاد به اسم حضرت آقا
که نه توی یه محله و یه شهر
بلکه بیخ گلوی اجنبی رو توی منطقه میگیره
اگه میدونستن یه روزی یکی میاد به اسم حاج قاسم
که پاشو میذاره بیخ گلوی اسراییل
اگه میدونستن یکی میاد
به اسم طهرانی مقدم و حاجی زاده
که سلاح این خاک رو از تفنگ قبیلهای
به موشک فراصوت تبدیل میکنه
حتما حسرت این روزها رو میخوردن
حسرت میخوردن که چرا عمرشون قد نمیده
تا ببینن این عظمت رو
👤#عماد_داوری_دولتآبادی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔴بخوانید و گریه کنید 😭
متنی که زرد کرده ایم را بخوانید
شکایت جمعی از مردم یزد بعد از رضاخان پهلوی به مجلس شورای ملی است که از جنایات وحشتناک کشف حجاب سخن می گویند
بزرگترین جنگ استعمار با ملت ایران بیش از آنکه بر سر نفت باشد بر سر حجاب زنان این سرزمین بود . این جنگ هنوز ادامه دارد....
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🍀🌸🍀
🔹 یکی از نکاتی که باید به آن توجه کنیم ظاهر و پوشش بچه ها در مدرسه است.
🔸 بعضی از پدر و مادرها بهترین و گران ترین کیف، کفش و لباس رو برای بچه تهیه میکنند. طوری که دائم نگران کثیف شدن لباس و خراب شدن کفش او هستند یا بهتر است بگوییم در واقع نگران از دست رفتن پول هنگفتی هستند که بابتش پرداخت کرده اند!
این ترس به بچه هم منتقل میشود و او نمیتواند با خیال راحت از وسایلش استفاده کند.
🔹 از طرف دیگر لباس و وسیله بی کیفیت هم نباید خریداری شود.
✔️ حفظ ظاهر آراسته مهماست. دنبال خاص ترین و گران ترین ها نباشیم.
─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─
#باغچه
/خانوادگی
─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «چایت را مـن شیرین می کـنم» ⏪ بخش ۴۲ : دو لنگه ی چوبی در را کامل گشودم. مادر بی تو
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «چایت را مـن شیرین می کـنم»
⏪ بخش ۴۳:
پسر جوان سر تکان داد و به کارش مشغول شد. یعنی مسلمان نبود؟ دختر مو قرمز، پشت سرم، توی ایوان ایستاد.
- مشتی! قبله این وره. سجاده توی یکی از اتاق ها پهن بود. اون خانم هم روش وایساده نماز می خونه.
پیرمرد تشکر کرد و به سمت باغچه رفت. کمی بین علف ها دست چرخاند. سپس با سنگی کوچک در گوشه ای از باغ ، روی چمن های اصلاح شده، ایستاد. سنگ را مقابلش قرار داد و آماده ی نماز شد. مانند مادر «الله اکبر» گفت. کلمات عربی، خم شدن تا کمر، ایستادن، سجده روی سنگ. خدای این مردمان در این سنگ خلاصه می شد؟ چه قدر حقیر! باز هم صدای گوشی بلند شد. این بار یان بود.
- دختر ایرونی هم این قدر کم حوصله آخه؟ اون دیوونه که رم کرد، گذاشت رفت. تو هم خوب بلدی دق مرگش کنی ها، برای کنترل درد معده، نفس هایی عمیق کشیدم، صدایش نگران شد.
- سارا حالت خوبه؟
خوب نبودم.
- سارا بگو چی شده. مشکل کجاست؟ حال مادر چه طوره؟
چشمم به نماز خواندن پیرمرد کارگر بود.
- از این جا بدم می آد.
صدایش نرم شد و حرف هایش پر از آرامش. از مهربانی ایرانی ها گفت و خواست آرامش خودم را حفظ کنم. گفته هایش آرامشی صوری به وجودم پاشید. یان قول داد برای پیدا کردن پرستاری مطمئن برای نگهداری از مادر و انجام کارهای خانه با یکی از دوستان ایرانی اش هماهنگ کند.
عصر به هتل رفتم و بعد از تسویه و جمع آوری وسایلم به خانه بازگشتم. با تاریک شدن هوا، باز هم آن صوت عربی از منبعی نامشخص بلند شد. انگار باید به شنیدن های چند وعده ای این نوای مسلمانان در شبانه روز عادت می کردم. وقتی به خانه رسیدم کارها تمام شده بود و پیرزنی قد کوتاه و چادری نشسته روی یکی از مبل های روکش مخمل انتظارم را می کشید. گوشی ام زنگ خورد. یان بود می خواست اطلاع دهد که دوستش، پیرزنی مهربان و قابل اعتماد را، برای کمک و پرستاری از مادر، روانه ی خانه مان کرده است. من در تمام عمر، از زنانی با این شمایل فراری بودم. حالا باید یکیشان را در دیدار روزانه ام راه می دادم؟ باز هم ایده های مضحک یان! چاره ای نبود. من این جا کسی را نمی شناختم، پس باید به یان و انتخاب دوست ایرانیش اعتماد می کردم.
مدتی گذشت. مادر، همان زن بی زبان ماند و فقط با زن پرستار حالا می دانستم نامش پروین است چای می خورد و به خاطرات زنانه اش گوش می سپرد. بدون هیچ عکس العملی و من هر بار متنفر از عطر چای به اتاقم پناه می بردم. همان اتاق به سکوت نشسته با پنجره ای رو به باغ و درخت خرمالویی سبز و پرمیوه. روزها می دوید و من از ترس خوی وحشی مسلمانان ایرانی، پا از خانه بیرون نمی گذاشتم و دلم پر می کشید برای میله های سرد رودخانه، خاطرات دانیال، عطر قهوه، شیشه ی باران خورده و عریض کافه ی محل کار عاصم. این جا فقط عطر نان گرم می پیچید و رایحه ی چای و صدای کلاغ ها در لا به لای شاخ و برگ درختان باغ.
این جا عطر خاکش آرامش می داد و نمی دانم چرا. یان مدام تماس می گرفت و اصرار می کرد تا به عنوان مربی، برای آموزش زبان آلمانی به آموزشگاه دوست ایرانی اش سر بزنم.
واقعیت را گفتم که فارسی بلد نیستم و او خندید. اما رهایی در کار نبود. چون حالا فکر دیگری داشت و تأکید می کرد تا برای یادگیری زبان فارسی و سرگرم شدن، به همان آموزشگاه بروم. نتیجه ی نهایی ام بعد از پایان هر تماس، یک جمله شد؛ یان دیوانه!
چند روز که به پیشنهادش فکر کردم، دیدم بد هم نمی گوید. این زبان را می آموزم، و تنفرم را فریاد می زنم؛ فال و تماشا.
یان با دوستش هماهنگی کرد و مدتی بعد، از آموزشگاه برای دادن نشانی، تماس گرفتند و پروین پر حرف و مهربان، آن را یاداشت کرد و به دستم داد. دو روز بعد عازم شدم، با مانتویی بلند و شالی مشکی که به زور موهای طلایی ام را می پوشاند.
آن روز هوای آفتابی شهر، سوز داشت. ماشین در هیاهوی خیابان ها می رفت و من حیران بودم از این همه تفاوت در شکل ظاهری مردم. پس آن زنان چادری در گزارش های ذهنی ام از پدر؛ به کجا کوچ کرده بودند؟ وارد آموزشگاه شدم. شیک و زیبا بود؛ با چیدمانی نسکافه ای و سنتی. رو به روی منشی جوان با موهای شرابی و صورتی غرق در آرایش، ایستادم. با کلماتی انگلیسی از او خواستم تا با مدیر صحبت کنم. ابرویی بالا انداخت.
- بله؟ خب چرا فارسی حرف نمی زنید؟
حرفش را متوجه شدم اما نمی توانستم کلمات را درست کنار هم بگذارم. دست و پا شکسته، به او فهماندم که توانایی همکلامی ندارم. سری تکان داد.
نازی!... نازی! بیا ببین این دختره چی می گه. من که انگلیسی بلد نیستم.
⏪ ادامه دارد ...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
2_144129481866343417.mp3
8.76M
🌿
🎶 به سوی موعود
🎙 «علی رضا بیرانوند»
🌕 ای ماه کامل که پشت ابری
ما که بریدیم، تو کوه صبری ⛰
#ترنم_ترانه
/موسیقی 🎼🌹 🎵
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌳 باصفا
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔻 هدف اصلی از شعار آزادی زنان
#آرمانشهر 🌃
/ اجتماعی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🍁🌿
... از زمستان پیاپی به بهارم برسان
بر لبم عرض سلام است، به یارم برسان
ما به تکرار دچاریم بگو با یارم
غیر او چاره نداریم، بگو با یارم
رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد
آن چه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر
تو فقط چاره ی هر دردی و برمی گردی
وعده ی بی برو برگردی و برمی گردی
روزیِ باغچه آن روز، نفس خواهد بود
جای دل، آن چه شکسته است، قفس خواهد بود
از سر مأذنه ی کعبه اذان می خوانیم
قبله ی کج شده را سوی تو می چرخانیم
هر کجا می نگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست
تازه این اول قصه است، حکایت باقی ست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی است
مینویسم که شب تار، سحر می گردد
یک نفر مانده از این قوم که برمی گردد
«سید حمیدرضا برقعی»
🌺🌺🌺🌺🌺
#شور_شیرین_شعر فارسی
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
این عکس رو به براندازانی که سه ماهه فراخوان می دن، نشون بدید تا معنای حضور خودجوش و جنبش مردمی رو بفهمند!
🇮🇷 بخشی از مسیر گلزار شهدای کرمان
🇮🇷 روزی از روزهای سالگشت شهادت سردار سلیمانی
#نیمه_ی_پر_لیوان
🌱 امید
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گاه گاﻫﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ می گیرد
به خودم میگویم:
در دیاری که پر از دیوار است،
ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ
ﺣﺲ ﺗﻨﻬﺎﯼ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﮔﻮﯾﺪ:
ﺑﺸﮑﻦ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻧﺖ ﺩﺍﺭﯼ
ﭼﻪ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺩﺍﺭﯼ؟!
ﺗﻮ خدﺍ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ
ﻭ ﺧـــﺪﺍ ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁﺧر با توست
🤲🏼 #نیایش
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اندکی #صبر ، سحر نزدیک است...
#بوی_پیراهن_یوسف
/ ولایت و انتظار 🌸
🔴کانال گام دوم انقلاب ✌
🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff