eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
196.4هزار عکس
136.5هزار ویدیو
1.5هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 خبرها این جاست! 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
─ ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود، ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت. از شدت درد فریادی زد و سوزن را چند متر دورتر پرت کرد. مردی حکیم که از آن مسیر عبور می‌کرد، ماجرا را دید سوزن را آورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد: «درختی که پیوسته بارش خوری تحمل کن ‌آنگه که خارش خوری» حکیم به کفاش گفت: این سوزن منبع درآمد توست، این همه از آن فایده حاصل کردی یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور می‌اندازی؟!  اگر از کسی رنجیدیم، خوبی‌هایی که از جانب آن شخص به ما رسیده را به یاد آوریم، آن وقت ضمن این که نمک‌ نشناس نبوده‌ایم تحمل آن رنج نیز آسان‌تر می‌شود. 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🌸🌿 بیش تر انسان ها از شکست نمی‌ترسند؛ بلکه از واکنش دیگران به شکست ‌خود می‌ترسند. این یکی از دلایل مهم تلاش نکردن، نجنگیدن و شروع نکردن در آن هاست. 🌊 آقای روان شناس 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گر سر برود، ز سر هوایت نرود تأثیر طلسمِ چشم‌هایت نرود فرشی ز دلِ شکسته انداخته‌ام آهسته بیا شیشه به پایت نرود «میلاد عرفان پور» 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
15.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🔹🔻🔹🔹 اگر آن مردان میدان نبودند ما چه گونه تحمل می کردیم حوادثی که دیدن و شنیدنش را هم طاقت نمی آوریم! 🤲🏽 خدایا تو کمک کن تا دوست و دشمنمان را بشناسیم! 👌🏼 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
یک نفر باید باشد تا خیالت را از رفتن روزهای بد، راحت کند. آن اندازه که وقتی نگاهت می کند و می گوید: «بی خیال! همه چیز درست می شود.» لبخند بزنی و مطمئن باشی وقتی او می گوید: «می شود» حتماً می شود؛ حتماً. 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بـود» ⏪ بخش ۳۶: تا خود شب، روح و روان آبستن از بی قراری ام چون مار به خود می‌پیچید، اما دریغ از وضع حملی که راحت کند این درد بی درمان را. سرمای تند پاییز پشت پنجره زوزه می کشید. شب از نیمه اش که گذشت، صدای چرخیدن کلید را شنیدم. فرمانده و طاها، به خیال این که خواب آرام اهل خانه بر هم نخورد، پاورچین پاورچین راهی اتاق هایشان شدند. می‌دانستم که هیچ کدام از پدر و برادر در باب مسائل کاری، نم پس نمی‌دهند، پس پرس و جو جواب نمی داد. باید می خوابیدم. کمی این پهلو و آن پهلو شدم، اما مگر التهاب این دل بی صاحب مانده قرار می‌گرفت. امتحانش ضرری نداشت. در تاریکی خانه بی صدا به سمت اتاق طاها رفتم. چند ضربه ی نرم بر در کوفتم و وارد شدم. چشمانم به بی نوری فضا عادت داشت. نگاهم را روی تخت سُر دادم. طاها با همان کاپشن و شلوار بیرون روی تخت دراز کشیده بود. با احتیاط کنارش ایستادم. نور کم جان چراغ های پیاده رو بر چهره‌اش انگشت نوازش می کشید. موهای ژولیده، پلک های بر هم نشسته و نفس های صدادار خبر از خوابی عمیق می داد. قلبم از این همه خستگی به درد آمد. کاش آن ورّاجان همیشه شاکی این کوفتگی های نیمه شبانه را هم می دیدند. خدا می داند چشمان همیشه خمار پدر از بی خوابی به چند پلک زدن، مستیِ خواب را در آغوش کشید. تا اذان صبح بیداری پرتشویش، ثانیه ای دست از سرم برنداشت. بعد از نماز به اتاق برادر رفتم. سر به سجاده داشت. روی تخت مقابل سجاده اش منتظر نشستم. حضورم را که حس کرد، سر از سجده برداشت. در تاریکی فضا چشمانش را خوب نمی دیدم اما ندیده می‌دانستم که سفیدیشان به خون نشسته. زیر لب صلوات فرستاد، دستی به صورتش کشید و تسبیح را دور مچش انداخت. ـــ صبح عالی پرتقالی! جونم، کاری داری؟ زمزمه ی قرآن خوانی پدر، مانند تمام صبح های مسکوت، چون نسیم از گوشه ی سالن در همه جای خانه سرک می کشید. بی‌مقدمه ماجرای دانیال را جویا شدم. طاها مکثی سنگین به کلام داد. نفسش را به بیرون فوت کرد و انگشتانش را شانه وار روی محاسنش کشید. _ چی بگم والا! یه سری اسناد و مدارک پیدا شده که بر اساس اون ها دانیال همه مون را دور زده. باورم نمی شد. _ یعنی چی که دور زده؟ کلافگی از صدایش می بارید. _ یعنی مهره ی دشمن بوده وسط ما، یعنی نفوذی. اون وری ها هم وقتی که متوجه می شن دانیال لو رفته، این مهملات حمله به مجلس رو سر هم می کنند تا این جوری از این آب ریخته شده کره بگیرن. موج صدایش غمگین شد و پایین آمد. ــــ به هم ریخته م زهرا. اصلاً باورم نمی شه. هیچ کس باورش نمی شه. این که مجسمه ی شجاعت و اعتماد زیر پایت پودر شود حس بدی بود. دانیال بد فرو ریخت. انگار وسعت رسانه‌ای شدن ماجرا آن قدر زیاد بود که برادر برخلاف همیشه راحت زبان به گفتن گشود و خلاصه ی تمام حرف هایش شد خیانت و فرار دانیال. ⏪ ادامه دارد... ................................. 🌳 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساعت 1:20 🏷 ما از مرگ نمی‌ترسیم که مرگ ما شهادت است.. 🎐 نشر دهید و همراه ما باشید 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
15.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساعت 1:20 🏷شاید فقط چند ساعت، تا آسمانی شدن! تمام شد.. 🎐 نشر دهید و همراه ما باشید 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا