eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
196هزار عکس
136.2هزار ویدیو
1.5هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
حدود ساعتِ باران، به وقت شرعیِ شعر نشسته ام که دو رکعت غزل به جا آرَم بدون علم عَروض و بدون آرایه چه قدر ساده نوشتم که: دوستت دارم «ظهیر مؤمنی» 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🌸🌿 اگر به جا بودن، شاکر بودن و صابر بودن را تمرین کنیم و به کار بگیریم، زندگی ما تغییر خواهد کرد. 🌊 آقای روان شناس 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🔹🔻🔹🔹 چه قدر ساده لوحیم اگر هنوز از امثال این چهره ی بی وجدان و بی شرافت، متنفر نیستیم! حمید فــرخ نژاد بازیگر فراری بی وطن 👌🏼 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🔹💠🔹🔹 💠 این جا جامعه ی اسلامی است! 🎙 «شهید دکتر بهشتی» 🌃 / اجتماعی 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🍀🌺🍀 آقایان گرامی! برای جذب همسرتان شگفتانه ها و غیرمنتظره ها یکی از راه های موفقیت هستند. نیازی نیست بیش از اندازه هزینه کنید. یک شاخه گل، یک نامه، یک بوسه یا یک حرف احساسی و زیبا، اثرات زیادی در زنان دارد. ─┅═ঊঈ🍃🌳🍃ঊঈ═┅─ / خانوادگی آقای روان شناس 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
...و سبز خواهی شد اگرچه با باریکه ی کوچکی از نور! به نور حقیقت، پشت نکن وگرنه به دست خود، محکوم به تاریکی خواهی بود. 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
13.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 زنانی که پس از فریب و بازی خوردن، هیچ گاه روی آسایش و آرامش را به خود ندیدند! تاریخ، بدون دستکاری 🎥 ……………………………………… 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
‌🍃🍃🍃 جالب است! آه را می کشیم، ناز را می کشیم، درد را می کشیم، فریاد را می کشیم، انتظار را می کشیم، ولی بعد از این همه سال، آن قدر نقاش خوبی نشده ایم که بتوانیم دست بکشیم از بدی ها و خطاهایی که آزارمان می دهند! 🔺 اگر از بدی ها، خطاهایمان دست نکشیم، خوب ها و خوبی ها از زندگیمان پا پس می کشند! 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
آن نخل ناخلف که تبر شد ز ما نبود ما را زمانه گر شکند، ساز می شویم «صائب تبریزی» 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ روزی عقربی یکی از دوستان امیر المؤمنین را نیش زد. او سریع نزد حضرت آمد. حضرت به او فرمود: بر اثر این نیش نمی میری، برو. او رفت و پس از مدتی آمد و عرض کرد: یا امیر المؤمنین بر اثر آن نیش عقرب دو ماه زجر کشیدم. حضرت به او فرمود: می‌دانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟ عرض کرد: خیر. حضرت فرمود: چون یک بار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی این نیش عقرب به‌ خاطر آن است. 📚 بُنمایه: مستدرک الوسایل، جلد ۱۲ 📎 👈🏽 نسبت به بندگان خدا غیرت داشته باشیم و از آنان دفاع کنیم وگرنه مورد عذاب خدای غیور قرار خواهیم گرفت. 🌱 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🌿🍁🌿 خار خندید و به گل گفت:سلام و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت ساعتی چند گذشت گل چه زیبا شده بود دست بی رحمی نزدیک آمد گل سراسیمه ز وحشت افسرد لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید گل صميمانه به او گفت: سلام... «فریدون مشیری» 🌺🌺🌺🌺🌺 فارسی   🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بـود» ⏪ بخش ۵۶: وارد آن عمارت غم زده که شدیم، دلم از مرور خاطرات نصف و
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بـود» ⏪ بخش ۵۷: طعم دلهره‌ ی آن شب تلخ زیر زبان خاطراتم زنده شد و روی سینه ام سنگین آمد. تحمل آن فضای تاریک سخت شد. برخاستم تا کلید برق را بزنم که ناگهان تمام روشنایی های خانه پرید و تاریکی محض حاکم شد. پاهایم خشک شد. قلبم شروع به کوبیدن نمود. همیشه از سیاهی مطلق وحشت داشتم. انگار دیوارهای اتاق سمتم می‌آمدند. حس خفگی داشتم. حسی شبیه به مردن. صدای فاطمه خانم را شنیدم. _ بقیه ی خونه ها برق دارن، انگار فقط واسه ی ما رفته. احتمالاً فیوز پریده. ذهنم بی اختیار پرواز کرد؛ ناشناس... زبانم فلج شد. زیر لب مادر را صدا زدم. نشنید. کوری محض، گریبانم را گرفته بود و قصد رساندن جان به لبم را داشت. باز هم مادر را خواندم. جوابی نیامد. نمی شنید. آن موج خفه را خودم هم نمی شنیدم، چه برسد به دیگری. پاهایم به سنگینی کیسه ای پر از شن شده بود، اما نایی برای ماندن در آن قبر نداشتم، دست به دیوار گرفتم و گام اول را برداشتم. ناگهان صدایی از پشت پنجره در سکوت تاریک اتاق پیچید، صدایی مثل کشیده شدن چیزی سخت روی زمین. دم و بازدم از خاطرم رفت. چون تکه چوبی خشک در جایم ماندم. وحشت علیلم کرد. به سختیِ جان کندن سمت پنجره چرخیدم. چشمانم زور می زد تا تاریکی را بشکافد اما موفق نبود. صدا باز هم در شنوایی ام پیچید. خیلی نزدیک بود. مردمک هایم بر حریر نازک پرده، میخ ماند. نور از ساختمان‌های اطراف و کوچه به یاریم آمد. سایه ای سیاه چون بختک روی پرده افتاد؛ سایه ای با کلاه نقابدار، درست مانند آن ناشناس. نبض را زیر پوست صورتم حس می کردم. سایه درست وسط پرده ایستاد. صدا قطع شد. زمان ایستاد و نفس در سینه ام حبس شد. او چه طور این جا بود؟ آوایش خط کشید بر انجماد مبهوت اعصابم. _ هییییییس! ابلیس را در چند قدمی ام می دیدم. چرا هیچ کسی به این اتاق نفرین شده نمی‌آمد تا هوا به ریه ام باز گردد! پس آن عقیل لعنتی کجا بود؟! نوری در میانه ی باغ جنبید. اختیار از کفم گریخت و حنجره ام کش آمد. آن قدر عمیق جیغ زدم که طعم خون بر تارهای صوتی ام نشست. چسبیده به تخت سارای مرحوم، تمام ذرات جانم می لرزید. سرم از فرط درد زوزه می کشید. پروین مشتی قند و یک انگشتر طلا را در لیوانی آب تاب می داد و جرعه جرعه در حلقم می ریخت. مادر دست نوازش بر تیره ی کمرم می کشید و زیر لب بر خودش لعنت می فرستاد که حواسش به وحشتم از تاریکی نبوده است. در این بین اما نگاه سنگین عقیل، ایستاده کنار پنجره، بر اعصاب فرسوده ام سوهان می کشید. بند آویزان از چراغ قوه را بین انگشتانش بازی می داد و سونامی چشمانش را از دوشم نمی برداشت. انگار می خواست شیر فهم کند که به سادگی زنان این خانه، ترس مطلقم از تاریکی را باور نمی کند. ⏪ ادامه دارد... ................................. 🌳 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff