eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
191.3هزار عکس
132.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌸🌿 یکی از رازهای جذابیت و گیرایی انسان‌های جذاب این است که «ثبات شخصیتی» دارند. حتما دیده اید افرادی را که بسته به حال آن روزشان، رفتارشان هم تغییر می کند، حتی گاهی به صورت لحظه ای. به عنوان مثال یک روز که با کسی اختلاف و بحثی داشته، جواب سلامتان را هم نمی دهد. اما افرادی که شخصیت جذاب و نیرومندی دارند، برخوردشان با دیگران، از یک قرار و ثبات برخوردار است که می توان آرامش را در چهره، حرکات، گفتار و برخوردهایشان دید. همین رفتار باعث می شود که دیگران همیشه روی ثبات شخصیتی آنها حساب و با آنان احساس راحتی بیشتری کنند. 🌊 آقای روان شناس 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
گام دوم انقلاب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بود» ⏪ بخش ۸۲: _ باور کنید من نمی‌خواستم این جوری بشه؛ یعنی اصلاً فکر
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مثـل بیـروت بود» ⏪ بخش ۸۳: _ اون ها یعنی کیا؟ پوزخندی زد و گفت: سوال مسخره ای بود. این حرف ها یعنی پدر مچ گرفته بود. _ اون وقت تو این وسط چه کاره ای؟ یه جاسوس؟ یه خائن؟ کش و قوسی به چانه اش داد. تبسمی نحیف کنج لبانش نشست. _ یه آقازاده ی دو تابعیتی. این یعنی تعهد داشتن به حفظ منافع کشوری که دوستمان نبود، یعنی فاجعه. همه می دانند که نباید این طور باشد اما هست. مَخلَص کلام این که یک جای کار عمیقاً می لنگد. به چهره اش خیره ماندم. دلم برای آن روزهایم سوخت؛ همان روز ها که در این صورت مذهبی مَآب، مردانگی و غیرت را می دیدم. چه قدر درگیر یافتن پاسخی بودم برای ایستادگی بی دلیل پدر که حتی اجازه ی یک مجلس خواستگاری ساده را نمی داد. پس طاها در دهان لقی ناخواسته اش درست گفته بود که نگاه آقای یقه دیپلمات به ازدواج آقا زاده اش یک بده بستان سیاسی است و بس؛ نگاهی که مدت ها است در میان سیاسیون باب شده. بغض در گلویم جاگیر شد. یعنی هیچ وقت به من علاقه ای نداشت؟ یعنی تمام آن سبز شدن های گاه و بی گاه سر راهم و تمام آن حرف ها همه اش بر مبنای یک تصمیم منفعت طلبانه ی سیاسی به کارگردانی پدر سیاسی اش بود؟ نمی دانم چرا حس کردم قلبم ترک برداشت. فلشی نقره ای رنگ را کنار لیوان چایم قرار داد و بدون حرف، دستش را به سمت کوله ی روی میز دراز کرد. به بند آویزانش چنگ زدم. _ چی تو این کوله هست؟ کوله را به سمت خود کشید. کمی از زیپش را باز کرد و داخلش را بررسی کرد. _ دستمزد کاری که انجام دادم. ایستاد. کوله را روی دوشش انداخت. نگاهی به چشمانم کرد. _ می گن یه میمون رو با بچه اش انداختن تو قفس، بعد زیر قفس آتش روشن کردن و گذاشتن کف قفس حسابی داغ شه. اولش میمونه، بچه ش رو روی دست گرفت و هی این پا و اون پا کرد. تا این که داغی به جایی رسید که دیگه قابل تحمل نبود. میمونه هم بچه ش رو گذاشت کف قفس و روش ایستاد. زهرا خانم، حکایت من و آقازاده های خارج نشینی شبیه به حکایت همون بچه میمون بیچاره ست. مکثی طولانی کرد؛ انگار گفتن یا نگفتن جمله ای را زیر زبانش مزه مزه می کرد. لبخندی تلخ و محزون روی صورتش نشست. چشمانش تمام و کمال بر چهره ام خیمه زد. _ هیچ وقت علاقه ام بهت دروغ نبود. پدرم می خواست بازی کنه اما من نه. تمام حواسم به یک آن یخ زد. چون تکه سنگی بی روح منجمد شدم. خیره ماند بر احوال ناکوکم؛ انگار می خواست که خطی از ویرانی روحم را بخواند. یک نفس... دو نفس... سه نفس... و رفت. احساسم را بین انگشتان منطق مچاله کردم. تا جایی که می شد، ریه هایم را از عطر چای و دارچین پر کردم تا اشک از حوض چشمانم سرریز نشود. دیگـر می دانستم وارد بازی خطرناکی شده ام؛ بازی پیچیده ای که از اسلوبش اطلاعی نداشتم و فقط نقش اهرم فشار را ایفا می کردم. اهرمی برای ساکت ماندن پدر، پدری که پیشنهاد هم سفرگی را نپذیرفت و پای من به این ماجرا باز شد. آن آقازاده ی دو تابعیتی راست می گفت، پاک کردن صورت مسئله با حذف فیزیکی حاج اسماعیل زیاد هم سخت نبود ولی پدر چیزی داشت که تپیدن قلبش را برای آن ها مهم می کرد. سنگینی فضا، گیجی ام را بیشتر می کرد. خواستم بایستم که زخم زانویم تیر کشید و درد تا مغز استخوانم پیچید. نفس عمیقی کشیدم. دست مشت شده ام را روی میز فشردم تا تعادلم را از کف ندهم. به لطف یک جانشینی بی حرکت، زخم ها حسابی سرد شده بودند و حالا نعره می زدند. نگاهی به آن طرف پنجره انداختم؛ آسمان می رفت تا چارقد مشکی سر کند. روسری را تا حد امکان جلوتر کشیدم. لنگ لنگان خود را به صندوق رساندم. دخترک جوان پشت پیشخوان، با بومی از آرایش غلیظ بر چهره، نگاهی گذرا به صورتم انداخت. ــــ حساب شده خانم! از قهوه خانه خارج شدم. کنار در، زیر سایبان ایستادم. باران بی ملاحظه تر از همیشه می بارید. سرمای تند هوا لرز انداخت به جانم. گوشی را از جیبم ییرون آوردم. هیچ تماس یا پیامی از ناشناس نبود. نمی دانستم باید چه کنم یا کجا بروم. به سمت در نگهبانی رفتم تا از آن محیط خارج شوم. دیگر رسماً پایم را روی زمین می کشیدم. ⏪ ادامه دارد... ................................. 🌳 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
«روایت و حکایت آقا از ماجرای ۳۰ تیر ۱۳۳۱» ✌️وقتی مردم با رهبری یک عالم دینی، دولت دست‌نشانده شاه را کنار زدند و مصدق را به سر کار برگرداندند. 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
10.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گزارش همراه با ناراحتی و نگرانی عوامل صهیونیستی شبکه اینترنشنال از اوضاع وخیم و بحرانی سرزمین‌های اشغالی: 🔺️روزهای بسیار سختی را پشت سر می‌گذرانیم؛ چیزی شبیه کودتا در حال رخ دادن است؛ ارتش اسرائیل ضعیف شده و این به نفع گروه‌هایی مثل حزب‌الله خواهد بود! 🔺️ما شاهد بزرگترین بحران اسرائیل هستیم؛ نیروهای ارتش، خلبانان و کوماندوهای ویژه دست به اعتصاب سراسری زدند! 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔴 مقتدا صدر خواستار نشست اتحادیه عرب در واکنش به اهانت به قرآن شد 🔸«مقتدا صدر» رهبر جریان صدر عراق روز پنجشنبه از اتحادیه کشور‌های عربی خواست در واکنش به اهانت به قرآن کریم در سوئد، در عراق یا خارج از این کشور نشست فوق العاده برگزار کند. 🔻رهبر جریان صدر عراق که طرفدارانش در واکنش به اهانت به قرآن در سوئد، به سفارت این کشور در بغداد یورش بردند، از عربستان و ایران نیز خواست که موضع قاطع تری در قبال حادثه آتش زدن قرآن داشته باشند. 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
🔻تعلیق فعالیت شرکت سوئدی اریکسون در عراق 🔹مقامات عراقی مجوز فعالیت شرکت اریکسون، تولیدکننده بزرگ سوئدی تجهیزات مخابراتی را در این کشور به دلیل صدور مجوز مجدد دولت سوئد برای سوزاندن قرآن، به حالت تعلیق درآورده‌ است. 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️ لحظه انفجار گاز در ژوهانسبورگ 🔹چند روز پیش به دلیل انفجار گاز، بخشی از یک بزرگراه شلوغ در منطقه تجاری کلانشهر ژوهانسبورگ در آفریقایی جنوبی ترک خورد. 🔴کانال گام دوم انقلاب ✌ 🔴https://eitaa.com/joinchat/3861577738C3c3b839fff