فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢بهترین مصاحبهی تاریخ صداوسیما
📍مصاحبه با شیرزنی که همسر و چهار فرزندش شهید شدهاند...
🏴🇮🇷@gamedovomeenqelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢تیر خلاص دکتر انوشه به #کاسبان_کرونا در برنامهی زندهی صداوسیما
📍باید به این فکر کنیم که چه کسانی از #کروناهراسی سود سیاسی و اقتصادی میبرند؟!
🏴@gamedovomeenqelab
💢یک عکاس این عکسها را به فرزندان ژن خوب تقدیم کرده و نوشته:
📍اینها سرمایه شروع به کار پدران شما بوده است...
🏴🇮🇷@gamedovomeenqelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢ویروسی مرگبارتر از #کرونا برای ایرانیها...
🏴@gamedovomeenqelab
💢کانالهایی که دیگر عضو نمیگیرند.
📍هفته دفاع مقدس گرامی باد.
🏴🇮🇷@gamedovomeenqelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 نماهنگ گمنام
📍تقدیم به 175 شهید غواص...
🏴🇮🇷@gamedovomeenqelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢پاسخ معاون هماهنگ کننده سپاه به این پرسش که چرا سپاه پاسداران به مواردی که به آن ارتباطی ندارد مانند امور اقتصادی ورود کرده؟
📍سردار نقدی: آیا سپاه که وارد اقتصاد شده برای فرماندهان خود خانه شیک ساخته و یا اینکه برای مردم سد کرخه و عسلویه را در شرایط تحریم ساخته است؟
🏴@gamedovomeenqelab
🚦غذایتان را با دیگران به اشتراک بگذارید نه تصویر غذایتان را!
💢مجله" Time Out" که یک مجله درباره غذاها، نوشیدنیهاست این آگهی را برای فرهنگسازی منتشر کرده.
📍این نشریه از مخاطبانش خواسته که غذای خود را با دیگران شریک شوند نه پستهایشان در شبکه های اجتماعی
🏴@gamedovomeenqelab
﷽
✅ خاطرهای زیبا از زبان مرحوم حجتالاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی :
✍️ در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود. ما در آنجا اذان میگفتیم، اما به گونهای که دشمن نفهمد.
روزي جوان هفده ساله ضعیف و نحیفي، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: «چیه؟ اذان میگویی؟ بیا جلو»!
یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: «چیه؟ من اذان گفتم نه او».
آن بعثی گفت: «او اذان گفت».
برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه میکنی. من اذان گفتم».
مأمور بعثی گفت: «خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو».
برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد.
وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی. الان دیگر پای من گیر است».
به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره 1 و 2) زیر زمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش میبارید.
آن مأمور بعثی، گاهی وقتها آب میپاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) میدادند که بیشتر آن خمیر بود.
ایشان میگفت: «میدیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه میشوم. نان را فقط مزه مزه میكردم که شیرهاش را بمکم . آن مأمور هم هر از چند ساعتی میآمد و برای اینکه بیشتر اذیت کند ، آب میآورد ، ولی میریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار میکرد» .
میگفت: «روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک میشوم .
گفتم : یا فاطمه زهرا ! امروز افتخار میكنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنهکام به شهادت برسم» .
سرم را گذاشتم زمین و گفتم : یا زهرا ! افتخار میکنم . این شهادت همراه با تشنهکامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرامت، این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن .
دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم . تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمیخورد و دهانم خشک شده است .
در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب میآورد و میریخت روی زمین.
از پشت پنجره مرا صدا میزد که بیا آب آوردهام .
اعتنایی نکردم . دیدم لحن صدایش فرق میکند و دارد گریه میکند و میگوید : بیا آب آوردهام .
مرا قسم میداد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که آب را از دستش بگیرم .
عراقیها هیچ وقت به حضرت زهرا (سلام الله علیها ) قسم نمیخوردند . تا نام مبارک حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) را برد ، طاقت نیاوردم . سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و میگوید : «بیا آب را ببر ! این دفعه با دفعات قبل فرق میکند».
همینطور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم .
لیوان دوم و سوم را هم آورد . یک مقدار حال آمدم . بلند شدم .
او گفت : به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن ! گفتم : تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمیکنم .
گفت : دیشب، نیمهشب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت : چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول الله (ص) شرمنده کردی ؟
الان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در عالم خواب زیارت کردم .
ایشان فرمودند : به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آوردهای را به دست بیاور اگر نه همه شما را نفرین خواهم کرد .
فقط بگو لبيک يازهرا (س) 😥
«کتاب حماسههای ناگفته» (به روايت علی اكبر ابوترابی)،
عبد المجيد رحمانيان، انتشارات پيام آزادگان،
چاپ اول : ۱۳۸۸،صفحات ۱۲۵-۱۲۷
🏴@gamedovomeenqelab
💢صاحب خانه فرمان دار
🔹صاحبخانه فرمانده اسلامشهر در یکی از برج های معروف ولنجک، به فرماندار نامه میزند که خواهان ایجاد مرکز تعویضی پلاکی در چهاردانگه هستم، فرماندار هم به مدیرکل راهداری دستور موافقت خود و اقدام لازم را ارسال میکند.
🔸فارغ از ارزش این ملک، نکته قابل تامل آنکه؛ تمامی این فعل و انفعلات ظرف مدت یک روز به سرانجام رسیده و مشخص نیست که اهلیت فرد متقاضی چگونه به اثبات رسیده و اگر این فرد قصد آن داشته با این مجوز اقدام به گرفتن وام های میلیاردی و اختلاس آنها کند آنوقت چه کسی پاسخگو میبود؟
🏴@gamedovomeenqelab
✨★✨★✨★✨
❣این #طفل عجب غمی 💔به سیما 🌟دارد...
🌸انگار #هوس دیدن بابا دارد...
🌟نازدانه
❣صبوری دل 💖خانواده های #معظم 🌟#شهدا صلوات
#شهید_مهدی_ثامنی_راد🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
🏴@gamedovomeenqelab
YEKNET.IR - zamine - hafteghi 99.03.08 - narimani(2).mp3
8.98M
⏯ #شهدایی
❣بابایی سلام دل من تنگ نگاه تو شده
🌟چشم خیس من خیره بصورت ماه تو شده
🎤 #سید_رضا_نریمانی
🌹🍃🌹🍃
🏴@gamedovomeenqelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذکر روز پنجشنبه
"لا اله الا الله الملک الحق المبین"
صد مرتبه
🏴@gamedovomeenqelab
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
✨ لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین✨
🌹سلام بر همراهان عزیز 🌹
💫 پنج شنبه 💫
☀️۳ مهر ۱۳۹۹ شمسی
🌙۶ صفر ۱۴۴۲ هجری قمری
🌲۲۴ سپتامبر ۲۰۲۰ میلادی
🏴@gamedovomeenqelab