eitaa logo
گام دوم انقلاب
2.6هزار دنبال‌کننده
191هزار عکس
132.4هزار ویدیو
1.5هزار فایل
🇮🇷🇮🇶🇵🇸🇸🇾🇱🇧🇾🇪 امام خامنه ای: شما افسران جنگ نرم هستید جنگ نرم مرد میخواهد. دیروز نوبت شهدا بود در جنگ سخت.. وامروز نوبت ماست در جنگ نرم ارتباط با مدیر @hgh1345 آیدی تبادل و تبلیغات @hgh1345
مشاهده در ایتا
دانلود
آرامش_8.mp3
10.27M
۸ بزرگترین دشمنِ آرامشِ ما ؛ تمایلات و آرزوهای زیاد و طولانیِ دنیایی است، بطوریکه انسان را در چاه مسابقات و چشم و هم چشمی های دنیا گرفتار کرده و ... به ناآرامی‌های مداوم؛ مبتلااااا @hafezenevelayat
۸ دی ۱۳۹۸
ارامش 9.mp3
8.63M
۹ معلوم نیست، همه‌ی چیزهایی که بدست میارید، به نفع‌تون تموم بشه! اما همه‌ی سختی‌ها، مصائب و از دست‌دادن های شما، قطعاً به نفع تون تموم میشه! 😳 یعنی چی آخهههههه؟ @hafezenevelayat
۹ دی ۱۳۹۸
آرامش_10.mp3
8.78M
۱۰ ناآرام‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که، با رسیدن به آرزوها، حوائج، موقعیت‌ها و یا دارایی‌های بیشتر، از آسمان می‌بُرّند .... @hafezenevelayat
۱۱ دی ۱۳۹۸
آرامش_11.mp3
8.76M
۱۱ زُهـــد، نَدار بودن نیست! دل بریدن است ... از همه‌ی امکانات و نعمتهای دنیا استفاده کن اما دلت را از بندِ آنها آزاد کن ! دلِ آزاد، آرام است♥️ @hafezenevelayat
۱۱ دی ۱۳۹۸
آرامش_12.mp3
9.31M
۱۲ آسایش برای اهل دنیا افریده نشده... 😳یعنی چی؟ یعنی اگر کسی توی زندگیش آسایش داشته باشه؛ آرامش نداره؟ @hafezenevelayat
۱۲ دی ۱۳۹۸
آرامش_13.mp3
11.83M
۱۳ غم و غصه ها آرامشت رو ازت گرفتن؟ حق داری.... اما میدونی تو میتونی از دل همین شعله های آتش به باغی از جنس بهشت برسی؟ درست مثل آسیه... @gamedovomeenqelab
۱۸ دی ۱۳۹۸
آرامش_14.mp3
8.92M
۱۴ پیامبر رحمت ص؛ اَلْمُؤْمِنُ بَيْنَ خَمْسِ شَدَائِدَ مومن، بین پنج دسته سختی قرار گرفته. چرا مگه مومن ها آدم نیستن؟ این همه سختی عدالته؟ پس کجای زندگیمون باید آسایش و آرامش داشته باشیم؟😞 @gamedovomeenqelab
۱۸ دی ۱۳۹۸
آرامش_15(1).mp3
8.89M
۱۵ مُد شده ... اتفاقاً اونایی که مدعیِ دموکراسی و احترام به آزادی بیان و عقایدند؛ نماز خوندن، روزه گرفتن، حجاب و جهاد و ... رو به باد تمسخر می‌گیرن! چجوری در برابر این تمسخرها، میشه ادامه داد و آرام بود؟ @gamedovomeenqelab
۲۲ دی ۱۳۹۸
آرامش_16.mp3
9.92M
۱۶ خدا، تنها منبعِ شادی و آرامش است! هر چه روح وسیع‌تر؛ به خدا شبیه‌تر و آرامشش بیشتر است. و روحِ وسیع، محصولِ سَرکشیدنِ تلخی‌ها و سختی‌هاست. @gamedovomeenqelab
۲۳ دی ۱۳۹۸
آرامش_17..mp3
10.09M
۱۷ هر قدر دارایی‌ها، امکانات، و سطح آسایش مادی‌تان افزایش می‌یابد؛ سطح آرامش‌تان کاهش می‌یابد❗️ مگر اینکـــه ....؟ @gamedovomeenqelab
۲۵ دی ۱۳۹۸
سلام ✋ این آخرین فایل، از مجموعه ی هست، که خدمت شما تقدیم خواهد شد ! اما خبر خوب اینکه؛ مجموعه ای ناب با نام از روز شنبه ۲۸ دیماه، منتشر می‌شود، که ویژه‌ی شناختِ مقامِ لیله‌القدری حضرت مادر است! 🌞 درکِ فاطمیه، بدون شناخت مقام فاطمه "س" ممکن نیست! این مجموعه‌‌ی کم‌نظیر که معارف بلندی را بسیار ساده و روان، در اختیارمان قرار می‌دهد، از دست ندهیم. @gamedovomeenqelab
۲۵ دی ۱۳۹۸
هدایت شده از گسٺࢪده شبانہ شھید آنیلے
عهـد من بــا همسرم این بوده بعد ازدواج👇 زنــدگے سرلوحہ‌اے باشـد ز زهـرا (س) و علے (ع)😍 💥 آنچه زنان باید بدانند 💥 شناخت روش های صحیح تربیت فرزند 💥 شناخت تفاوتهای زن و مرد 💥 مدیریت رفتار با همسر 💥 مشاوره 💥 احکام خاص بانوان 👈 و دنیایی از مطالب در حیطه همسرداری اسلامی تربیت_فرزند https://eitaa.com/joinchat/1265893419C1fe8b5bb94 👈 بیایید و رو مهمون خونه هاتون کنید
۱۰ مرداد ۱۳۹۹
🔹اگه بپرسن یکی از بخش ترین چیزهایی که تو زندگیت شنیدی رو بگو قطعا خواهم گفت: ❌لاٰ تَحْزَنْ اِنَّ اللّٰهَ مَعَناٰ / توبه ۴۰ ❌غمگین نشو خدا همراه ماست 🔹توی دنیا همه دنبال آرامش می گردن ولی نمی دونن کجا باید پیداش کنن. یکی توی پول دنبالش می گرده، یکی توی مقام، یکی توی شهرت، یکی توی شهوت 🔹غافل از اینکه اون چیزی که مایه آرامش واقعی ماست توی قلبمونه، اونجا باید دنبالش بگردیم. آخه فرمودند: القلب حرم الله 🔴@gamedovomeenqelab
۲۶ مرداد ۱۳۹۹
😔رواج آزار جنسی در مسوولین قضایی استرالیا😔 ❌همگی می دانیم که زنان در کشوری مانند در حداقل قرار دارند.اما اینکه در عالیترین نهاد حافظ امنیت هم هیچ خبری از آرامش کاری نیست،نشان دهنده پایان تاریخ است.حاکمیتی که قرار بود بشریت را به برساند. ❌ ۵۰۹ نفر از وکلای دادگاه های استرالیا با تشکیل گروهی به نام Women Lawyers of Western Australia (وکلای زن غرب استرالیا) در یک نظرسنجی شرکت کرده و ۴۰ درصد آنها اعلام کرده اند که مورد آزارجنسی در خود واقع شده اند. این آزارهای جنسی از طرف کارمندان و رؤسای قضایی و موسسه های حقوقی بوده است. ❌ شبکه abc به عنوان نمونه از وکیل زن استرالیایی به اسم Judith Fordham نام میبرد که یک توسط یک قاضی مورد آزارجنسی واقع شده است. قاضی مذکور با بهانه عدم توجه همسرش،سعی دربرقراری رابطه جنسی با یک وکیل داشته و بعد از فرار آن وکیل،درجلسات محاکمه ای که با حضور وکیل مزبور برگزار می شده کارشکنی میکرده است. ❌ همچنین درگزارش دیگری از قاضی دیسون استرالیایی نام برده شده که شش نفر از زنانی که توسط او مورد سوء استفاده جنسی واقع شدند بالاخره جرات شکایت از این نماد عدالت و امنیت را پیدا کرده اند.قاضی دیسون به علت آزارهای جنسی فراوان به دختران به dirty dyson (دیسون کثیف) مشهور شده است.متاسفانه او در سن هفتاد سالگی و پس یک دوره تدریس حقوق در در بین دانشجویان استرالیایی آن دانشگاه به این نام مشهور شد. منابع: https://ab.co/3gG1Ilk https://bit.ly/3b7U2Hu kharej2025 🏴@gamedovomeenqelab
۸ شهریور ۱۳۹۹
📚 ⛅️ 6⃣ 🏴پرتوچهارم🏴 💢 تو نیز دل 💕نگران از جا بر مى خیزى و از خیمه🏕 بیرون را مى کنى.... افراد، همه اند اما این وقت شب🌙 درکنار خیمه تو چه مى کنند ⁉️پاسخ را به درون مى آورد: 🖤خواهرم ! اینها من اند و سرشان ، است . آمده اند تا با تو بیعت کنند که هزارباره تا پاى جان به حمایت از حرم االله ایستاده اند. 💢 چه بگویم ⁉️ چه 💥 دارد این حبیب !... دین را چه خوب شناخته است... بى جهت نیست که امام لقب به او داده است . اسم حبیب اسباب 💓است . وقتى آمدنش به کربلا را شنیدى سرت را از کجاوه بیرون آوردى و گفتى : سلام مرا به حبیب برسانید. 🖤حسین جان ! بگو که زینب ، دعاگوى🤲 شماست و برایتان با رسول االله را مى طلبد و تا ابد و را از خدا مسالت مى کند. همین که برادر، پیامبر را بر سر بگذارد، شمشیر🗡 پیامبر را در دست بگیرد و به سمت دشمن👹 حرکت کند 💢کافیست تا عالم بر دلت بنشیند. کافیست تا تمامى پنجاه ساله بر ذهنت هجوم بیاورد و غربت وتنهایى جاودانه پدر، از جگرت سر باز کند.اما برادر به این بسنده نمى کند، مقابل دشمن مى ایستد، تکیه اش را بر شمشیر پیامبر مى دهد و در مقابل که به خون سرخ💔 او تشنه اند، 🖤لب به موعظه مى گشاید: مردم ! در ، گوش به حرفهایم بسپارید و شتاب نکنید تا من آنچه است به جاى آورم که شماست و بر شما... درنگ کنید تا من ، انگیزه سفرم را به این دیار، روشن کنم . اگر عذرم را پذیرفتید و کردید و با من از در درآمدید خوشا به شما، که اگر چنین شود، راه هجوم شما بر من بسته است. 💢 اما اگر عذرم را نپذیرفتید و با من از در انصاف در نیامدید، دست به دست هم دهید و تمام و شرکاء خود را به کار گیرید، به خود عمل کنید و به من مهلت ندهید. چه ، مى دانید که در فضاى روشن✨ و بى ابهام گام مى زنید. 🖤به هرحال من با خداست و من اوست . هم او که 📚 را فرو فرستاد و ولایت همه صالحان و نیکوکاران را به عهده گرفت. خدا! تقوا پیشه کند و از برحذر باشید. اگر بنا بود همه دنیا به یک نفر داده شود یا یکى براى دنیا باقى بماند، چه کسى بهتر از براى بقا و شایسته تر به رضا و راضى تر به قضاء؟! 💢 اما بناى آفریدگار بر این نیست ، که او دنیا را براى آفریده است. تازه هاى دنیا کهنه است ، فرسوده و متلاشى شده و روشنایى سرورش ، تاریک 🖤و ظلمت زده. دنیا، منزلى و خانه اى است . کاروانسراست..... پس در اندیشه توشه باشید و بدانید که بهترین ره توشه تقواست . تقوا پیشه کنید تا خداوند کند... 🖤 او چون طبیبى که به وجود بیمار آگاه است ، مى داند که مشکل این مردم ، مشکل ، مشکل علاقه به دنیا و از یاد بردن خدا و عالم عقبى . فقط علقه هاى دنیا مى تواند انسان را اینچنین به سیاه شقاوت بنشاند. فقط پشت کردن به خدا 🕋مى تواند، پشت انسان را اینچنین به خاك بمالد. 💢 فقط از یاد بردن مى تواند چنین ضخیم و نفوذناپذیر بر چشم و دل انسان بیفکند تا آنجا که آیات روشن ✨خدا را منکر شود و خون فرزندان پیامبر خدا را مباح بشمرد. او همچنان با آرامش و حوصله ادامه مى دهد... و تو از خیمه مى بینى که دشمن ، بى تاب و منتظر، این پا و آن پا مى کند تا پس از اتمام موعظه به او شود... ...... 🍃🌹🍃🌹 🔴@gamedovomeenqelab
۲۷ مهر ۱۳۹۹
📚 ⛅️ 1⃣1⃣ 💢 وقتى از سرجناز آمد،... وقتى که که محاسنش به خون💔 حبیب ، خضاب شد، وقتى که رمق پاهایش را در پاى پیکرحربن_یزیدریاحى ریخت ، وقتى که از کنار خونین برخاست ، وقتى که جگرش با دیدن زخمهاى شرحه شرحه شد، وقتى که عبداالله و با سلام وداع ، چشمان او را به اشک 😢نشاندند، وقتى که به آخرین نگاهش دل حسین را به آتش کشید، وقتى که خون و عاشقانه به هم آمیخت و پیش پاى حسین ریخت ، 🖤وقتى که ، در واپسین لحظات عروج ، سراسر وجودش را به رایحه حضور حسین ، معطر کرد، وقتى که... در تمام این اوقات و لحظات ، بود که به او مى داد... و تو بود که وجودش را مى سترد.هر بار که از میدان مى آمد، تو از نگاهش بر مى داشتى و بر دلت مى گذاشتى. 💢 حسین با هر بار آمدن و رفتن ، تعزیتهایش را به مى ریخت و التیام از نگاه تو مى گرفت . این بود که هر بار، سنگین مى آمد اما سبکبال باز مى گشت . خسته و مى آمد، اما برقرار و استوار باز مى گشت.... اکنون نیز دلت💞 مى خواهد که طاقت بیاورى ، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى . 🖤همچنانکه از ص🌤بح تاکنون که آفتاب از نیمه آسمان🌫 گذشته است چنین کرده اى . اما اکنون ماجرا است.اکنون این دل شرحه شرحه توست که بردوش به سوى خیمه⛺️ ها پیش مى آید. اکنون این میوه جان توست که لگدمال شده در زیر سم به تو باز پس داده مى شود. 💢 براى تو تنها یک برادر زاده نیست... امیدها و آرمانهاى توست . تجلى دوست داشتنهاى توست... على اکبر پیامبر دوباره توست. نشانى از پدر توست . نمادى از مادر توست . على اکبر براى تو التیام محسن است . شهید نیامده. غنچه🌸 پیش از شکفتن پرپر شده. ، اولین در دیدرس تو بود.... 🖤تو ساله بودى که فریاد را از میان در و دیوار شنیدى که محسنم را کشتند و به دویدى.... محسن بر دلت ❤️زخمى شد. شهادت برادر در پیش چشمهاى چهار ساله خواهر. و تا على اکبر نیامد، این التیام نپذیرفت. 💢 اکنون این مرهم توست که به خون آغشته شده است... اکنون این زخم کهنه توست که باز کرده است. دوست داشتى حسین را دمادم در آغوش بگیرى و بوى حسین را با شامه تمامى رگهایت استشمام کنى . اما تو بزرگ بودى و حسین بزرگتر و شرم همیشه مانع مى شد مگر که بهانه اى پیش مى آمد؛ سفرى، فراق چند اى، تسلاى مصیبتى و... 🖤تو همیشه به نگاه مى کردى و با چشمهایت بر سر و روى حسین بوسه مى زدى.وقتى على اکبر آمد، میوه بهانه چیده شد و همه موانع برچیده. کوچکت همیشه در آغوش تو بود و تو مى توانستى تمامى احساسات حسین طلبانه ات را نثار او مى کنى. از آن پس ، هرگاه دلت براى تنگ مى شد، بوسه بر گونه هاى مى زدى.از آن پس... 💢 على اکبر بود و در مهر تو. على اکبر بود و دستهاى نوازش تو، على اکبر بود و نگاهاى پرستش تو و... بود و ادراك عاطفه تو. و اکنون نیز حسین بهتر از هر کس این رابطه را مى فهمد و عمق تعزیت تو را درك مى کند.دلت 💓مى خواهد که طاقت بیاورى ، صبورى کنى و حتى به حسین دلدارى بدهى.... اما چگونه ؟... ...... 🍃🌹🍃🌹 🔴@gamedovomeenqelab
۲۸ مهر ۱۳۹۹
📚 ⛅️ 7⃣1⃣ 💢 قصه غریبى است این ....و از آن غریبتر، قصه است که خود بر اوج منبر عطش نشسته باشد و بخواهد دیگران را در تشنگى ، التیام و دلدارى💖 دهد. ، تحمل آن را آسانتر مى کند... اما و ، توان از کف مى رباید... و نهال طاقت را مى سوزاند، 🖤چه رسد به اینکه علاوه بر کردن بار اندوه بر پشت خویش ، بخواهى به تسلاى دیگران بایستى و به تحمل و صبورى کنى.... بارى که بر پشت توست ، ستون فقراتت را خم کرده است،... صداى را در آورده است ، پیشانى ات را چروك انداخته است ، چشمهایت را از حدقه بیرون نشانده است ، 💢 میان ، فاصله انداخته است ، تنت را خیس عرق کرده است و چهره ات را به کبودى کشانده است و... تو در این حال باید بخندى😄 و به و آسایش کنى تا دیگران اولا سنگینى بار تو را در نیابد و ثانیا بار سبکتر خویش را تاب بیاورد. 👈این ، حال و روز در کربلا.🚩 🖤در کربلا، شاید به اندازه تو زهر عطش در جانش رسوخ نکرده باشد. بچه ها که فریاد العطش سر داده اند، همگى در سایه سار خیمه🏕 بوده اند. معجر و و عبا و دشداشه و لباس👕 کامل ، در زیر آفتاب ☀️سوزنده نینوا، حتى خون رگهاى تو را تبخیر کرده است.... 🖤 تو اگر با همین ، در عرصه نینوا مى نشستى ، عطش تمام وجودت را به آتش 🔥مى کشید، چه رسد به اینکه هیچکس در کربلا به اندازه تو راه نرفته است ، است ، هروله نکرده است مگر البته خود و تو اکنون با این حال و روز فریاد بچه ها را بشنوى و تاب بیاورى . باید را در تار و پود جوانان بنى 💢 هاشم ببینى... و به برخیزى . باید زبانه هاى عطش را در چشمهاکودکان نظاره کنى و زبان به کام بگیرى و دم برنیاورى.باید تصویر کوثر را در آینه بخشکانى... تا بچه ها با دیدن چشمهاى تو به یاد آب نیفتند.باید آوندهاى خشکیده اینهمه نهال را به اشک چشم آبیارى کنى تا تصویر پژمردگى در خیال دشمن بخشکد و گلهاى باغ رسول االله را شاداب تر از همیشه ببیند. 🖤اما از همه اینها و در عین حال سختر و شکننده💔 تر، کار دیگرى است و آن این که نگذارى آتش ها از در و دیوار خیمه 🏕ها سرایت کند و توجه ابوالفضل را برانگیزد،... نگذارى طنین تشنگى بچه ها به گوش برسد. چرا که تو عباس را مى شناسى و از تردی و باخبرى... مى دانى که تمام و استوارى و او، در مقابل است. 💢 و مى دانى که دلش 💞در پیش ، تاب لرزش را ندارد پس او نباید از تشنگى بچه ها باخبر شود...، او لشکر است و برادر، او اگر دلش بلرزد، طنین زلزله در مى پیچد. او اگر از تشنگى بچه هاى حسین باخبر شود، آنى نمى آورد، خود را به آب و آتش مى زند تا عطش را در جهان بخشکاند. 🖤او تاب دیدن اشک😢 بچه ها را ندارد.... او در مقابل گریه هاى دوام نمى آورد. لزومى ندارد که از او چیزى بخواهد. او خواستنش را از سکینه در مى یابد. او کسى نیست که بتواند در مقابل نگاه سکینه بماند. سکینه فقط کافى است که لب به خواستن آب ، تر کند؛ او تمام دریاهاى عالم را به پایش مى ریزد. اما خدا چه صبر و طاقتى به این سکینه داده است . 💢 دلش💗 را دوپاره کرده است . نیمش را با پدر به میدان فرستاده است و نیم دیگر را در زیر پاى ، پهن کرده است.ولى مگر چقدر مى شود به تسلاى کودك نشست . سخن هر چقدر هم شیرین ، براى کودك تشنه ، آب نمى شود. این دل است که در سخن گفتن با کودکان ، آب مى شود. نه ، نه ، نه ، عباس نباید لبهاى به خشکى نشسته سکینه را ببیند. نگاه عباس نباید با نگاه سکینه تلاقى کند. عباس جانش را بر سر این نگاه مى گذارد و روحش را به پاى این نگاه مى ریزد.... 🖤و بى عباس ... نه ... نه ...، 💧 تر است تا بدون .عباس ، عرصه زندگى است ، آرام جان برادر است. ، بدون عباس بى معناست و زندگى بدون ابوالفضل ، میان است...😔 ..... 🍃🌹🍃🌹 🔴@gamedovomeenqelab
۲۸ مهر ۱۳۹۹
📚 ⛅️ 1⃣2⃣ 💢برو آرام ! برو قرار دلم!💓 من از هم اکنون باید به حسین برخیزم ! برادرى چون تو، پشت حسین را مى شکند.جانم فداى این !عجب سکوتى بر عرصه کربلا سایه افکنده است! چه دیگرى در راه است که آرامشى اینچینین را به مقدمه مى ؟ سکون میان دو زلزله ! آرامش میان دو طوفان! یک سو است 🖤 و و سوى دیگر تا چشم کار مى کند و و سپر و خود و و . 🗡و اینهمه براى ؛☝️ امام که هنوز چشم به دارد. قامت بلندش را مى بینى که پشت به خیمه🏕 ها و رو به دشمن ایستاده است ، دو دستش را به قبضه شمشیر تکیه زده وشمشیر را قامت خمیده اش کرده است و با رمقهایش مهربانانه 🌸فریاد مى زند: 💢هل من ذاب یذب عن حرم رسول االله...آیا کسى هست که از رسول خدا دفاع کند⁉️ آیا هیچ خداپرستى هست که به خاطر او فریاد مرا بشنود و به امید رحمتش به یارى ما برخیزد؟ ✨آیا کسى هست...و تو گوشهایت را تیز مى کنى... و را از سر این سپاه عظیم عبور مى دهى و... مى بینى که نیست ، 🖤سکوت محض است و وادى . حتى آنان که پیش از این هلهله مى کردند، بر سپرهاى خویش مى کوبیدند، شمشیرها را به هم مى ، عمودها را به هم مى زدند و علمها را در هوا مى گرداندند و در اینهمه ، رعب و وحشت شما را طلب مى کردند، همه آرام گرفته اند،... چشم به برادرت دوخته اند، زبان به کام چسبانده اند و گویى حتى نمى کشند،... 💢مرده اند. اما ناگهان در عرصه نینوا جنب و جوش مى کنى، احساس مى کنى که این سکون و سکوت سنگین را جنبش و فریادهاى محو، به هم مى زند. هر چه دقیق تر به سپاه دشمن خیره مى شوى ، کمتر نشانى از تلاطم و حرف و حرکت مى یابى ، اما این طنین این تلاطم را هم نمى منکر شوى . بى اختیار چشم مى گردانى و نگاهت را مرور مى دهى... و ناگهان با صحنه اى مواجه مى شوى که چهار ستون بدنت را مى لرزاند... و قلبت را مى فشرد. صدا از است... 🖤بدنهاى پاره پاره ، جنازه هاى چاك چاك ، بدنهاى بى سر،سرهاى از بدن جدا افتاده ، دستهاى بریده ، قطع شده ، همه به تکاپو و تقلا افتاده اند تا فریاد استمداد امام را پاسخ بگویند. انگار این قیامت است که پیش از زمان خویش فرا رسیده است.... انگار ارواح این ، نرفته باز آمده اند، بدنهاى تکه تکه خویش را به التماس از جا مى کنند تا براى یارى امام راهیشان کنند... حتى چشمها در میان کاسه سر به تکاپو افتاده اند... تا از حدقه بیرون بیایند و به یارى امام برخیزد. 💢دستها بى تابى مى کنند بدنها بى قرارى . و تلاش مى کنند... که بدنهاى چاك چاك را بر دوش بگیرند و بایستانند.... مبهوت از این منظره ، نگاهت را به سوى امام بر مى گردانى و مى بینى که امام با دست آنان را به فرا مى خواند و بر ایشان مى کند.گویى به مى فهماند که نیازى به یاورى نیست . 🖤مقصود، این است ، مقصود، این جانهاى است.هنوز از بهت این حادثه در نیامده اى که صداى نفس نفسى از پشت سر توجهت را بر نمى انگیزد... ... 🍃🌹🍃🌹 🔴@gamedovomeenqelab
۲۹ مهر ۱۳۹۹
📚 ⛅️ 1⃣3⃣ 💢فاطمه را در مى فشرد... بر سر روى و سینه اش مى کشد و چشم و گونه و لبهایش را بوسه 😘مى کند. و تو انتقال را به وجود فاطمه ، احساس مى کنى ، طماءنینه و سکینه را به روشنى 💥در چشمهاى او مى بینى و ضربان و توکل و تفویض را از قلب💜 او مى شنوى... 🖤حالا فاطمه مى داند که نباید بیش از این پدر را معطل کند... و آغوش خدا را گشاده نگه دارد. و حسین مى داند که... فاطمه مى ماند. را مى بیند و تاب مى آورد.فاطمه بر مى خیزد و نیز،... اما تو فرو مى نشینى . حسین مى ایستد اما تو فرو مى شکنى ، حسین بر مى نشیند اما تو فرو مى ریزى. مى دانى که در پى این رفتن ، بازگشتى نیست... 💢و مى دانى که وصال به سر رسیده است... و فصل سر رسیده... است.. و احساس مى کنى که به حسین از فاطمه کوچک ، نیازمندترى... و احساس مى کنى که بى ره توشه بوسه اى نمى توانى بار بازماندگان را به منزل برسانى.و ناگهان... 🖤به یاد مى افتى ؛ اى از آنگاه که عزم را به رفتن بى بازگشت جزم مى کند.چه 🌸 غریبى داشتى مادر! که در خود هم ، نیاز حیاتى مرا لحاظ کردى.برخیز و را صدا بزن! با این شتابى که او پیش مى راند، دمى دیگر، صداى تو، به گرد هم نمى رسد. دمى دیگر او تن خود را به دست نیزه ها مى سپارد... و صداى تو در چکاچک 🗡 گم مى شود... 💢 اما که او پیش مى رود، رکاب اى که او مى زند،... بعید... نه ، محال است خواهش تو بتواند عنان رفتنش را به بکشاند. اینهمه تلاش کرده است... براى کندن و پیوستن ، چگونه تن مى دهد به دوباره نشستن ؟! پس چه باید کرد؟ زمان دارد به سرعت گامهاى اسب مى گذرد... و تو چون زمین ایستاده اى ، اگر چه دارى از سر ، به دور خودت مى چرخى. یا به زمان بگو که بایستد یا تو راه بیفت. اما چگونه ⁉️ 🖤اسم رمز! نام ! تنها کلامى که مى تواند او را بایستاند و تو را به آرزویت برساند:مهلا مهلا! یابن الزهرا! قدرى درنگ ... اى فرزند زهرا! ایستاد! چه سر غریبى نهفته است در این نام زهرا!حالا کافیست که چون تیر از چله کمان رها شوى و پیش پایش فرود بیایى:بچه ها؟بسپارشان به امان خدا. احترام حضور توست یا نام زهرا که را از اسب🐎 پیاده کرده است و بوسه گاه تو را دست یافتنى تر. 💢 نه است... و نه نیاز به توضیح واضحات... که حسین ، هم مادر را مى داندد و هم نیاز تو را مى فهمد. فقط وقتى سیراب ، لب از گلوى حسین بر مى دارى ، عمیق تر مى کشى و مى گویى :_✨جانم فداى تو مادر! و کسى چه مى داند که این ((مادر)) فاطمه اى است که این بهانه را براى تو تدارك دیده است... یا حسینى است که تو اکنون او را نه برادر که پسر مى بینى و هزار بار از جان عزیزتر.... 🖤یا هر دو!؟تو و هنوز در خلسه این بوسه اى که صداى زخم خورده حسین را از میانه میدان مى شنوى... خوبى رمز ((لا حول و لا قوة الا باالله )) به همین است . تو مى توانى از لحن و آهنگ کلام ، در بیان این رمز، حال و موقعیت او را دریابى. با شنیدن کلام حسین مى توانى ببینى... .... 🍃🌹🍃🌹 🔴@gamedovomeenqelab
۳۰ مهر ۱۳۹۹