🔴 پویه نوریان دختر حاشیه ساز مسافر اسنپ:
♦️بعد از آن اتفاق، یک جریان رسانهای علیه آقای عابد راه افتاد که دلم میخواست از همه کسانی که به خاطر این فضای رسانهای ناراحت و اذیت شده بودند، مخصوصا از آقای عابد عذرخواهی کنم.
♦️قبل از اینکه توییت بزنم، با شرکت اسنپ تماس گرفتم تا شماره آقای عابد را بگیرم، میخواستم بخاطر اتفاقات پیش آمده از ایشان دلجویی کنم. منتها اسنپ شماره را در اختیارم قرار نداد؛ به همین خاطر توییت زدم و عذرخواهی کردم.
♦️این چند روز خیلیها در شبکههای اجتماعی طوری فضاسازی کردند که من تحت فشار مجبور شدهام توییت بزنم. در حالیکه اصلا فشار و اجباری وجود نداشت و آن توییت را با میل و خواست خودم زدم.
♦️ آقای عابد قبلا در مصاحبهای گفتهبودند میخواهند به من هدیهای بدهند. در جلسهای که همراه خانوادهام با ایشان داشتیم، فضای خیلی خوبی حاکم بود. برخورد آقای عابد، بسیار عالی بود. انتهای جلسه هم با میل خودمان یک عکس گرفتیم؛ برای عکس گرفتن هم واقعا اجبار یا عدم تمایلی وجود نداشت.
♦️ بعضیها میگویند من یا مادرم در عکس ناراحت بهنظر میرسیدیم؛ در حالیکه اصلا اینگونه نبود و نه تنها ما ناراحت نبودیم بلکه کاملا هم فضای جلسه مثبت و خوب بود.
کتاب «اسم تو مصطفاست» راخواندم. حس و حال این کتاب را با کتابهای دیگر عوض نمیکنم. چقدر آرامش، لابهلای ورقههای این کتاب، روح و روانم را نوازش داد. خاطرات سمیه، همسر شهید مدافع حرم، مصطفی صدرزاده عمق جانم را طراوت داد. کتابی که تمام خاطرات و وابستگی یک زن را به همسرش نشان میدهد. لحظه به لحظه، دلهره و دلتنگی را میتوان از خاطرات سمیه لمس کرد.
بعد از به دنیا آمدن دخترشان فاطمه، این دلتنگی و وابستگی دوچندان شد. بیقراری های فاطمه هم، به بیقراریهای سمیه اضافه شد. تاب و توان سمیه در هربار سفر مصطفی به سوریه، کمتر میشد. جانش به جان مصطفی بند بود. فاطمه بابایی بود و در نبود پدر، دلتنگی امانش را میبرید و مثل تبی در جان کوچکش نمایان میشد. اما هیچیک از اینها نتوانست مصطفی را از ایمان و اهدافش دور کند.
عاشق خانوادهاش بود، اما دغدغهاش بزرگتر از این حرفها بود. همیشه میگفت: مرد باید کارهای بزرگ و مردانه کند. سمیه هم به خاطر علاقهای که به او داشت، هیچ وقت مانع پیشرفتش نشد.
فرزند دومشان در راه بود، پزشکان گفتند که مشکل ذهنی خواهد داشت. مصطفی خوابی میبیند و به سمیه میگوید: خیالت راحت؛ پسرمان محمد علی سالم به دنیا میآید، اما باید یک روزی در راه خدا فدایش کنی.
روزها گذشت و ماموریتهای مصطفی گاهی به 70روز میرسید. 70 روز بیخبری برای سمیه کم نبود. بار آخر به مصطفی تشویقی دادند. او هم با خوشحالی دست زن و بچهاش را گرفت و راهی سوریه شدند. این سفر پر از خاطرات خوب و شیرین برایشان بود. فرماندهان مصطفی از او بسیار تعریف و تمجید میکردند و همینطور از صبوری سمیه تقدیر کردند و هدیهای به او دادند. این سفر باعث شد که دل سمیه بعد از مدتها نرم شود.
در حرم، هنگام زیارت نتوانست از حضرت زینب بخواهد که مصطفی را سالم برگرداند، خجالت کشید و چیزی از حضرت نخواست. این شد که برای بار اول و آخر سمیه کولهبار مصطفی را آماده کرد و مصطفی، راهی منطقه شد.
مصطفی میگفت؛ سمیه، تا تو راضی نباشی من شهید نمیشوم. اما این سفر آخر، گویی سمیه راضی شده بود. و مصطفی در حلب سوریه به فیض شهادت نائل شد.
دلتنگی لحظهای آنها را رها نمیکرد، اما سمیه دیگر صبورتر از قبل شده بود. روزی انقدر دلش میگیرد که از توی ماشین نگاهی به سنگ قبر مصطفی میکند و میگوید: مصطفی از امروز به بعد کارهای مردانهی تو به دوش من است اما تربیت فاطمه و محمدعلی با خودت، من از پس این کار بر نمیآیم. قطره اشکی از روی گونههایش سر خورد و گفت: مصطفی، اگر هنوز حواست به ما هست، اگر هنوز کنارمان هستی، به خواب من که نمیآیی! لااقل به خوابی یکی برو و این را به من بگو. بعد از آن چند نفر خواب مصطفی را میبینند؛ هرکدام مصطفی را در حال انجام کاری میبینند که قبل از شهادتش، آن کارها را میکرده است. وقتی که خانه بود و با بچهها بازی میکرد و یا وقتی که به خانه پدرزنش میرفت و با برادرزنهایش مشغول خوش و بش میشد.
و اینگونه شد که مصطفی وجودش را به سمیه ثابت کرد و دل سمیه آرام گرفت.
کتاب اسم تو مصطفاست.
نویسنده: راضیه تجار
تعداد صفحات:272
نشر: روایت فتح
✍به قلم #سیده_مهتا_میراحمدی
️گنج نهفته
🌷 «خیلی باعظمت دیدم آن خانم را»
📆 دو روز پیش، یعنی هجدهم خرداد ۱۳۹۸، حاجیه خانم حلیمه خاتون خانیان، همسر گرامی شهید سیدحمزه سجادیان و مادر بزرگوار چهار شهید داوود، ابوالقاسم، کاظم و کریم، دارفانی را وداع گفتند. مادر شهیدی که حضرت آیتالله خامنهای یکبار در سال ۶۷ و برای بار دوم در بهمن ۹۳ به منزل ایشان رفتند.
📘 رهبر انقلاب اولین بار و در دیدار با خانوادهی یک شهید آشوری، احساسات خود را نسبت به این مادر بزرگوار بیان کردند. ایشان در هشتم دی ماه ۶۷ و یک هفته پس از دیدار با مادر شهیدان سجادیان، به خانهی شهید ژان ژرژ ژانداوید (تاریخ شهادت ۶۷/۱/۸) رفتند. آنچه در ادامه میخوانید، روایت کتاب «مسیح در شب قدر» از این روایت است:
🌺 مادر شهید ژانداوید میگوید: «من آن روزها حوصله هیچچیز و هیچکس را نداشتم؛ بهخصوص اگر میخواستند در مورد ژان صحبت کنند. قبل از ظهر، دو نفر آقا با تیپ بسیجیها آمدند دم در و گفتند یکی از مسئولین میخواهند بیایند دیدنتان! گفتم نمیخواهد بیایند! اما شب دوباره زنگ زدند. عصبانی بودم، گفتم نمیخواهم کسی بیاید. گفتند از مقامات هستند. گفتم حتی اگر بالاترین مقام مملکت باشد، بگویید اول پسر من را برایم بیاورد، بعد بیاید! بندگان خدا مانده بودند چه بگویند.
باورم نمیشد که آقای خامنهای بیایند خانهمان! اول آمدنشان، من هنوز در همان حال و هوا بودم، اما خدایی، اینقدر این مرد روحانی بود و اینقدر فضای خانه غمزده ما را عوض کرد که من از اینرو به آنرو شدم»
🔻 یکی از جملاتی که حضرت آیتالله خامنهای در آن موقع به مادر شهید داوید گفتند، روایت دیدار هفتهی پیششان با خانواده شهید سجادیان بود:
💐 «من خانوادههایی را دیدهام که چند شهید داشتند. همین هفته گذشته، من خانه یک شهیدی رفتم که چهار پسرشان و شوهر آن خانم شهید شده بودند. پنج تا عکس زده بودند آنجا به دیوار، چهار تا جوان مثل چهار دسته گل. انسان واقعا منقلب میشد. پدر هم بعد از بچهها شهید شده بود. پرسیدم کی شهید شدند. تاریخ شهادت را که برای من گفتند، من دیدم که از شهادت اولی تا آخری، یک سال فاصله نشده، یعنی واقعا چیز عجیبی است... من واقعا از استقامت آن خانواده تعجب کردم. پدر خانواده مرد خیلی مؤمنی بوده، ولی من احساس کردم پدر طاقت نیاورده، رفته بود جبهه مرتبا بعد از شهادت بچهها، بعد از دو سه سال، او هم شهید میشود. اما مادر خانواده که نمیتواند برود جبهه؛ آن خانم بیچاره، همه آن کوه مصیبت را تحمل میکرد، تنهایی. من واقعا خیلی آن خانم را بزرگ و باارزش یافتم، خیلی باعظمت دیدم آن خانم را.»
📘 متن کامل این ماجرا را میتوانید در کتاب «مسیح در شب قدر» بخوانید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز هم افسار پاره کردن عده ای هنجارشکن
ضرب و شتم خانم چادری و فرزندش توسط عده ای از زنان مسافر بی حجاب در خمام
این بانو هنگامی که از کنار عده ای از زنان مسافر _که در سطح شهر خمام در انظار عمومی با وضعیت پوششی نامناسب مشغول آواز خوانی و رقص بودند در حال گذشتن بود_ با حالت محترمانه و محبت آمیز اقدام به امر به معروف زبانی میکند که با چنین برخورد وحشیانهای از سوی آنان مواجه می شود.
امام جمعه خمام: ضاربان این بانوی گیلانی افرادی بودند که با کشف حجاب کامل، در مقابل شهرداری خمام در حال رقصیدن بودند. زمانی که این بانوی مؤمنه به خانمهای بیحجاب در حال رقص تذکر لسانی میدهد سه نفر از آنها به وی حمله کرده و تلاش میکنند تا چادر او را از سرش بردارند. یکی دیگر از این خانمها از پشت به این بانوی محجبه حمله کرده و او را به زمین میزند و زمانی که متوجه تلاش وی برای تماس گرفتن با نیروی انتظامی میشوند تلفن همراه اورا نیز میشکنند.یکی از مردان متخلف در این ماجرا نیز قصد حمله به این بانوی آمربه معروف را داشت که فرزند ۱۰ ساله این بانوی مؤمنه مانع اقدام او میشود در این حین این کودک نیز مورد ضرب و شتم قرار میگیرد
➖➖➖➖➖
خانم محجبه آمر به معروف در گیلان را این طور وحشیانه می زنند.آقایان مسئول از آمران به معروف حمایت نمی کنید حداقل به عنوان یک شهروند امنیتشان را تأمین کنید.
💬منصور امینی
هدایت شده از ریحانه
دولنگه یک دَر
🌸رهبر انقلاب: اسلام در داخل خانواده، دو جنس زن و مرد را مانند دو لنگهی یک در و دو سنگرنشین در جبههی نبرد زندگی قرار داده است. این دو جنس، اگر با موازینی که اسلام معین کرده در کنار هم زندگی کنند، خانوادهای ماندگار و مهربان و بابرکت خواهند داشت. ۱۳۷۵/۰۶/۲۸
#حقوق_زنان
❣️ @khamenei_reyhaneh
*هشداااار !!! والدین مراقب باشید*
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
🔴🔵🔴🔵بازی مریم چیست؟
چندی است بازی جدیدی در بین مردم و به خصوص قشر نوجوان و کم سن و سال که آسیب پذیرترین قشر سنی می باشند دست به دست می شود. این بازی که بازی مریم نام دارد یک بازی بسیار خطرناک است که بر روی روان و اعصاب افراد تاثیر بسیار بدی دارد و امنیت خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد.
در سال گذشته شاهد این بودیم که چگونه بازی نهنگ آبیدر بین مردم به سرعت شناخته شد و تعداد بسیاری از مردم که اکثر آن ها نوجوانان 13 تا 18 سال بودند جان خود را از دست دادند. بازی نهنگ آبی اپلیکیشن و برنامه خاصی نداشت و در آن مراحل بازی طی پیام هایی به کاربران ارسال می شد اما در بازی مریم اپلیکیشن خاصی وجود دارد که با نهایت تاسف در مارکت های معروفی همچون گوگل پلی و اپ استور به راحتی در اختیار افراد قرار گرفته است.
به دلیل دسترسی راحت به این برنامه قطعا افراد بیشتری تحت تاثیر این برنامه قرار خواهند گرفت. بنابراین نیاز است تا برای جلوگیری از آسیب های احتمالی این برنامه انرا بشناسید
بازی مریم ساخت فردی با هویت سعودی است و اگر در تصاویر مختلف از محیط بازی دقت کرده باشیم، متوجه می شویم که زبان بازی، کاملا عربی بوده و در صورت عدم آشنایی با این زبان، بازی کردن کمی دشوار خواهد بود. البته زبان انگلیسی نیز در گیم پلی بازی وجود دارد که می توان از آن استفاده نمود. اصلی ترین شباهتی که باعث می شود بازی مریم و نهنگ آبی هر دو در دسته بازی های خطرناک قرار گیرند، ایجاد ترس، دلهره، وحشت و تهدید کاربر می باشد.
برخلاف بازی نهنگ آبی که هیچ گیم پلی خاصی در محیط بازی وجود نداشت و مراحل بازی نهنگ آبی در قالب یک سری دستورات در طی 50 روز متوالی به صورت نوشتاری به کاربر داده می شد، در بازی مریم شاهد یک گیم پلی و خط سیر داستانی هستیم. داستان بازی از آنجایی شروع می شود که یک دختر جنگ زده 9 ساله به نام مریم در جنگل گم شده است و از کاربر درخواست می کند تا او را به خانه اش برساند. اما در طی مسیر اتفاقات وحشتناکی را تجربه خواهد نمود و کاربر در حین اجرای بازی هیجان زیادی خواهد داشت.
موضوع بازی بیشتر در رابطه با اجنه و جن زدگی می باشد و سراسر گیم پلی بازی، شاهد پخش صداهای ترسناک و رعب آور هستیم. در ابتدای بازی اطلاعات مختلفی از کاربر درخواست می شود که از جمله آن ها می توان به اسم کاربر، ادرس و اجازه دسترسی به صفحات مجازی اشاره داشت. البته تا زمانی که کاربر این اطلاعات را وارد نکند، اجازه بازی به او داده نخواهد شد
با اشتباه وارد کردن اطلاعات می توان وارد بازی شد، اما باید به این نکته نیز توجه داشته باشید که این بازی دسترسی های مختلفی را در گوشی شما درخواست می کند و می تواند به اطلاعات واقعی شما تا حد زیادی دست پیدا کند. گیم پلی بازی چندان زیاد نیست و پس از چند دقیقه بازی مداوم به اتمام خواهد رسید. به همین منظور ترفند جالبی در این بازی وجود دارد که باعث می شود هر بار که از بازی خارج شوید، تنها پس از گذشت 24 ساعت بتوانید دوباره وارد بازی شوید.
تا اینجای بازی، نکته چندان عجیبی را شاهد نیستیم و همان مواردی را می بینیم که در اکثر بازی های ژانر وحشتناک شاهد هستیم. آنچه سبب می شود این بازی را در زمره بازی های خطرناک قرار داد، اتفاقاتی است که ممکن است بعد از اتمام بازی، گریبانگیر کاربر شود. به عنوان نمونه، پس از اتمام بازی، دقیقا در ساعت 3 نصف شب، یک شماره ناشناس با شما تماس خواهد گرفت و عبارتی را به معنی این که “ما با تو هنوز کار داریم” به صورت رباتی پخش خواهد شد. این عمل مکررا انجام خواهد شد و هر بار صداهای عجیبی برای کاربر پخش می شود تا کاربر را مجاب کند که او جن زده شده است
این نکته را نباید فراموش کنیم که گیم پلی بازی مریم بیشتر در رابطه با ارواح سرگردان و اجنه بوده و همین موضوع سبب می شود تا کاربرانی که دارای سن کمتر هستند، بیشتر وحشت نمایند. در طی تماس های مختلف و گاه و بی گاه بازی نیز، شاهد همین موضوع هستیم و کاربر هر چه بیشتر مجاب می شود که با اجنه در ارتباط می باشد. این موارد در نهایت منجر می شود تا کاربر دچار وحشت شده و دست به کارهایی همچون خودکشی بزند.
#انجمن فرهنگیان حامی دانش آموزان در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی
❓سه روش پرسش و پاسخ در جلسات خواستگاری
🔻شناخت به وسیله گفتگو، کمکی برای افراد است تا زمینه و پایه های ازدواج موفق را پی ریزی کنند. برای رسیدن به این شناخت، لازم است هر دو طرف مهارتهای گفتگو را بیاموزند. تا دچار شناخت سطحی و احساسات زودگذر نشوند.
#مشاوره_تبیان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوال رامبد جوان از رهبر انقلاب در سال ۱۳۷۷
🌹امام خامنه ای : اون لباسی که شما میپوشید میشود الگو...
@gangenahofte
@hagigatevasel
سبک زندگی صحیح؛ عامل مهم تداوم انقلاب - ديگران
http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=42075