🚀 از کجا به کجا ؟!
🇮🇷 داستان روزانه از #پدر_موشکی_ایران
* پیام سنجاقشده را هم بخوانید..
👇👇👇👇
________________________
https://eitaa.com/Ahde_pen
https://eitaa.com/Ahde_pen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کشف سوراخ های جدید در رژیم صهیونیستی
دکتر آقایان-کارشناس:
🔹شبکه خبری کان رژیم خبر داده از
دستگیری 7 نفر جاسوس در اسرائیل،که
گفتند این نفرات برای جمهوری اسلامی
جاسوسی کردند، گفتند که هزاران دلار
پول گرفتند و وظیفه شون این بوده که
نقشه پادگان ها و مراکز حساس رو برای
افسرانشون در داخل جمهوری اسلامی
ارسال بکنند و 2 نفر از این 7 نفر زیر سن
قانونی بودند.
(البته کشور ما هنوز تایید نکرده)
#جاسوسی
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
گاندو
قسمت هجدهم/ همزمان در مقر حزب یاسر و مرتضی دیدار کردند. یاسر گفت: اینا ول کن علی نیستن ! مطمئنی عل
.
قسمت نوزدهم/
پس از سقوط روستای شرقی هم ارتش رژیم و هم موساد بسیار خوشحال بودند. موساد که اطلاعات را از نوال گرفته، تصور میکرد با یک مورد فوق العاده بی نظیر از "افشا اطلاعات" دارد کار را جلو میبرد و از این بابت بسیار راضی بود.
ارتش هم فیلم های زیادی از انبار تسلیحات در یک روستا داشت که در رسانه ها پخش میکرد و ضمن آن بر پیشرویهای خود مانور میداد.
نوال هم وضعیت خوبی داشت. او حالا اطمینان داشت که موفق شده روی یک عنصر از حزب سوار شود.
او فقط یک ماموریت انجام نشده پیش روی خود میدید و آن هم دریافت اطلاعاتی دقیق از وضعیت علی بود.
شیخ صالح از مرتضی جویا شد: با همسرت آماده ای صحبت کنی؟
مرتضی: آماده که هستم، اما سوال زیاد دارم. هم درباره ی جزئیات قضیه هم درباره ی اینکه علی بالاخره شهید شده یا نه؟
شیخ در پاسخ گفت: تو حواست به بیانیه ی حزب باشد. بیشتر هم ذهنت را درگیر نکن ! اما درباره ی جزئیات قضیه بپرس تا توضیح بدم.
مرتضی گفت: جزئیات، برای مثال من اگر برم پیش خانوادهم اینها احتمالا تحت رصد باشن، پس همینجا میتونه خیلی از چیزهایی که نمیخوایم لو بره ! نوال رو هم اگر مستقیم بفرستیم که، پس چطور با همسرم هماهنگ بشم؟
شیخ صالح: لازم نیست تو بری پیش همسرت ! همسرت بطور رسمی به این بهانه که قراره در یک مصاحبه حاضر بشه به دفتر حزب منتقل میشه، نوال هم میره به همون محل برای مصاحبه، شما هم قبل از مصاحبه هماهنگی ها رو انجام میدی !
مرتضی: خب از این خیالم راحت شد. باید به همسرم چی بگم و اینکه دقیقا ازش چی میخوایم؟
شیخ صالح: شما به همسرت میگی یه خبرنگار میخواد با خانواده ی علی مصاحبه کنه و از طرفی چون اونها وضعیت روحی خوبی ندارن و مصاحبه ضبطی نیست میخوام تو وانمود کنی از طرف خانواده ی علی هستی و توضیح بدی که در جنوب لبنان ساکن بودیم و بعد از جنگ آواره شدیم و همسرم هم به شهادت رسیده و ...
مرتضی: اگر عکس خواستن چی؟ یا مثلا جزئیاتی پرسیدن چی؟
شیخ: همسرت باید بگه از طرف حزب اجازه ندارم اینا رو پاسخ بدم.
قرار بر همین شد و همسر مرتضی به دفتر حزب منتقل شد.
کسی را دنبال جنان فرستادند تا به دفتر حزب برود. شخص همراه چون از افرادی بود که قبلا با مرتضی او را دیده بود و میدانست قابل اعتماد است حرکت کرد.
بعد از مدت ها در دفتر حزب برای اولین بار مرتضی و جنان همدیگر را دیدند.
جنان از بابت اتفاقات این چند وقت و مشکلات پیش آمده اشک ریخت و کمی با مرتضی دردو دل کرد.
بعد از دقایقی که مرتضی حرف ها را شنید و او هم حرفهایی مشابه زد به جنان گفت: خودت وضعیت علی و همسرش رو میدونی ! یه خبرنگار میخواد درباره ی علی مصاحبه بگیره، ما نمی تونیم خانواده ی علی رو باهاش رو به رو کنیم. خبرنگار میاد اینجا، ضبط هم نمیکنه، میخوام تو از طرف خانواده ی علی باهاش صحبت کنی!
جنان: یعنی من چی باید بگم؟
مرتضی: از ویژگی های مثبت شهید بگو، هرکجا هم سوالی پرسید مثلا گفت کجا دفن شده، عکس از شهید بدید و ... بگو حزب گفته ممنوعه یا بگو حزب اجازه نداده !
جنان: خب از ویژگی های مثبت شهید چی باید بگم؟
مرتضی: وقتی گفت از ویژگی های علی بگید، تو تصور کن من شهید شدم، بعد فکر کن خبرنگار اومده از من میپرسه، بعد تو از سجایای اخلاقی من بگو
حرف مرتضی به اینجا که رسید جنان گفت: اتفاقا این چند روز خیلی فکر کردم که شاید شهید بشی بعد فکر کردم اگر شهید بشی و یه خبرنگار بیاد چی میخوام بهش بگم، هرچی فکر کردم هیچی از سجایای اخلاقی تو به ذهنم نرسید.
مرتضی: یعنی چی؟ یعنی اگر من شهید شده بودم، خبرنگار میخواست بیاد درباره ی من بپرسه چیزی نمی تونستی بگی؟
جنان: صبح تا شب که خونه نبودی، یه مهمونی با خانوادت نمی اومدی، دست زن و بچت رو نگرفتی یه پارک ببری، دلم به چیت خوش باشه؟ اسم مدرسه ی دخترتم که نمی دونی! شما اینا هستی، اگر چیز دیگه ای هستی بگو منم بدونم من همونا رو به خبرنگار بگم.
مرتضی با تعجب به جنان نگاه کرد و بعد گفت: اینا شوخیه؟
جنان: نه واقعا نمی دونم خبرنگار بپرسه چی باید بگم آقای مرتضی!
مرتضی خندید و گفت: یه چیزی خودت از من بساز، همونا رو به خبرنگار بگو، ولی یادت باشه یه وقت اشتباهی مرتضی نباید بگی، مرتضی بگی همه چیز خراب میشه.
مرتضی و جنان حرف هایشان را کامل کردند و بعد که جنان کاملا توجیه شد که چه باید بگوید مرتضی پیش شیخ صالح رفت و گفت: شیخ با نوال هماهنگ کنید، جنان آمده است. فقط یک نکته ای!
شیخ: چه نکته ای؟
مرتضی گفت: به نظرم همزمان مکالمات رو ضبط کنید. اگر همسرم اشتباهی جای علی از دهنش پرید گفت مرتضی، صبر کنیم جلسه ی مصاحبه تموم بشه بعد سریع نوال رو بازداشت کنیم به جرم جاسوسی! چون بره بیرون دیگه هر چقدرم خر باشه میفهمه این زن مرتضی ست...
شیخ خندید و گفت: بازداشتش که نمی تونیم بکنیم. نه، برو یه بار دیگه همسرت رو کامل توجیه کن که مشکلی پیش نیاد.
ادامه دارد...
.
🔻جنگیدن برای صدام؛ جدیدترین شایعه برای شهید سنوار!
▫️یکی از فعالان رسانه درباره شایعه جدیدی که درباره شهید سنوار مطرح شده است، نوشت:
🔹پس از شهادت یحیی السنوار شایعات مختلفی علیه ایشان منتشر شده است، در تازه ترین شایعه اکانت های ضدانقلاب مدعی شدهاند سنوار در دوران دفاع مقدس برای ارتش صدام جنگنده است!
🔹این ادعا کاملا کذب میباشد و ایشان هیچ نقشی در جنگ ایران و عراق نداشت. این شهید والامقام اوایل جنگ تحمیلی در حال تحصیل در دوره کارشناسی، سپس شاغل در بخش تربیت بدنی دانشگاه اسلامی غزه بود و در طول جنگ تحمیلی سه بار در سال های ١٣۶١، ١٣۶۴ و ١٣۶٧ به جرم راه اندازی سرویس مجد حماس و فعالیت ضد صهیونیستی بازداشت و زندانی شده بود.
#یحیی_سنوار
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻از حیرت مجریان شبکه منوتو از نفوذ اطلاعاتی ایران در اسرائیل تا وحشت تحلیلگر صهیونیست از پهپادهای ایران و حزبالله لبنان در برنامه زنده!
🔹اینجا بسیار ناامن شده؛ فضا بسیار متشنج است؛ جذب یهودیان برای جاسوسی بسیار مشکل است که ایران آن را انجام داده؛ ما امنیت نداریم و الان با چندین سرباز توانستم در اینجا باشم؛ هر لحظه ممکن است پهپادها وارد خانههایمان شود!
#جنگ_اطلاعاتی
#جاسوسی
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo