هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
دلداده قمربنی هاشم ....:
بسم رب العشق
#قسمت سی و نه-
😍علمــــدارعشــــق😍#
- من در خدمتم آقای کرمی
+ میشه بریم داخل محوطه دانشگاه صحبت کنیم ؟
- بله بفرمایید
بافاصله ازهم قدم برداشتیم رفتیم داخل محوطه
+ بریم پیش شهدای گمنام ؟
- بله
طوری کنار شهدا نشستیم
سرش انداخت پایین تسبیحش گرفت دستش
+ خانم موسوی
من
- شما چی
+ میخاستم اجازه بدید مادرم زنگ بزنن منزلتون برای امرخیر
- آقای کرمی اجازه بدید من فکرام بکنم با پدرم مشورت کنم
+ بله حتما اما تاچه زمانی
- آخرتابستان
مرتضی با صدای بزور درمیومد و
سراسراز شرم بود گفت
خانم موسوی زیاد نیست
-اجازه بدید فکرکنم
بااجازتون
یاعلی
+ یاعلی
وارد خونه شدم
هیچکس خونه نبود
با خودم إه عزیز و آقاجون کجا رفتن 🤔🤔
شماره آقاجون گرفتم
سلام آقاجون من اومدم خونه کجایید ؟🙈🙈
آقاجون :سلام باباجان با مادرت اومدیم یه سر به پدر و مادرمون بزنیم
داریم میایم خونه
گوشی قطع کردم آقاجون اینا رفته بودن بهشت زهرا
صدای زنگ در بلند شد
بعد از خوردن ناهار رفتم سمت آقاجون گفتم
-بوبویی
بریم مزارشهدا
آقاجون گفت خدا به خیر کنه چی باز میخواد بگه
رفتیم مزارشهدا
خیلی خجالت میکشیدم
موضوع خواستگاری آقا کرمی بگم
آقاجون : نرگس بابا من منتظرم دخترم بگی
-خیلی خجالت میکشم
آقاجون:کسی ازت خواستگاری کرده
-🙈🙈🙈پسر حاج کمیل
آقاجون: خوب به سلامتی
تو چی گفتی ؟
-😊😊😊😊لپهام قرمز شد و سرم انداختم پایین
مبارکت باشه بابا
یهو هول شدم و گفتم نه آخر تابستان میخوام جواب بدم
یهو گفتم خاک بر سرم 😱😱😱😓😓
آقاجون گفت خندید گفت باشه وروجک بابا
بچه ها شدیدا مشغول کارهای مربوط به جشن بودن
تو آمفی تائتر همه جمع بودیم
بچه ها داشتن
تمرین تائتری درمورد مدافع حجاب میکردن
منو زهراهم داشتیم درمورد
دکور صحنه صحبت میکردیم
با صدای مرتضی و آقای صبوری همگی دست از کار کشیدیم
√ سلامممممم خدمت تمامی بسیجان امام خامنه ای
همه با لبخند جوابش دادیم
+ خانم موسوی
یه سوپرایز براتون دارم
- برای من ؟
+ بله
- خوب چی هست
+ بچه ها همه بیاید
همه بچه ها دورم جمع شدن
فقط همتون آرامشتون حفظ کنید مخصوصا خانم موسوی
بسم تعالی
دخترم طی جلسه پیرامون حجاب ملی بانوی مسلمان ایرانی
از جریان محجبه شدن شما باخبرشدم
به داشتن فرزند نخبه و باایمانی چون شما افتخار میکنم
و برای حضرتعالی توفیقات روز افزون را از خداوندمتعال و بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا خواستارم
سیدعلی حسینی خامنه ای
خانم موسوی حضرت آقا همراه نامه ی هدیه هم براتون فرستادن چفیه خودشون و یه قواره چادرمشکی و یه انگشتر
سکوت تمام آمفی تائتر فرا گرفته بود
اشکام همینطوری میرخت
با لکنت زبان و صدای لرزان گفتم
- واق ..عا
ای ..ن
نا....مه
برا....
من....ه
+ بله
- 😭😭😭😭😭
یک ساعتی گذشت یه ذره از شوک نامه و هدیه در اومدم
اما صدام به شدت بغض آلود رفتم سمت مرتضی با صدای گرفته
- آقای کرمی
چطوری شده
حضرت آقا از جریان محجبه شدنم باخبر هستن؟
من اصلا نمیتونم باور کنم
+خانم موسوی
حضرت آقا
بیشتر از چیزی من و شما فکرش میکنیم
حواسشون به کشور هست
همین الان ببینید بزرگترین کشورهای جنگ درگیر داعش هستن ولی ما تو کشورمون امنیت کامله
با اونکه همسایهای نزدیک ما همه تو آتش جنگ با داعش هستن
این آرامش و امنیت مدیون رهبری سیدعلی خامنه ای هستیم
اما مسئله حجاب شما
چند هفته پیش بنده و سایر دوستان توفیق زیارت حضرت آقا داشتیم
اونجا مطرح شد
بعداز ماجرای حضرت آقا احترامم تو دانشگاه دوچندان شده بود
۱۰روز مونده بود به آخر تابستان
تواین سه ماه خیلی به خواستگاری مرتضی فکر کردم
میخوام فردا بهش جواب مثبت بدم
به نظرم میتونم تو سراسر زندگی بهش تکیه کنم
نویسنده بانـــــــو .....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#علمدار_عشق
🌴📚🌴📚🌴
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
بسم رب العشق
#قسمت چهل -
😍علمـــــدارعشــــــق😍#
ساعت ۷ باید دانشگاه باشم
قراره امروز یه بار برنامه اجرا کنیم
هرقسمتی که اشکالی داشت رفع کنیم
سوار ماشینم شدم و به سمت دانشگاه حرکت کردم
بعداز یه مسیری متوجه شدم یه موتوری پشت سرمه
با خودم گفتم شاید هم مسیره هستیم
رسیدم دانشگاه ماشین پارک کردم
کیفم برداشتم
اومدم حرکت که کنم همون موتوریه با یه چاقو به سمتم اومد
پارکینگ دانشگاه یه جای کاملا پرت بود
شروع کردم به دویدن که بهم رسید چاقو گرفت سمتم گذاشت رو بازوم
و گفت کیفت بده عمو ببینه
گوشیم تو کیفم بود پربود از عکسای بی حجاب
شروع کردم به کشیدن کیفم از دست
من بکش اون بکش آستین چادرم پاره شد
تو همین مرتضی رسید و ماشینش پارک کرد
انگار فرشته نجاتمو دیدم
داد زدم
- کـــــــــمــــــــک
مرتضی سریع رسید
دزده در برابر مرتضی جوجه بود
وقتی دید نمیتونه کاری پیش ببره کیفم ول کرد
اما چاقو فرو کرد کف دست مرتضی فرار کرد
- وای خاک تو سرم
آقای کرمی چی شد
داره از دستتون خون میاد
باید بریم بیمارستان
+ آروم باشید
چیزی نشده
- توروخدا سواربشید
داشت از دستش خون میرفت الان همه لباسش خونی میشه
یادم افتاد دیروز یه شال سفید خریدم
دستم بردم سمت داشبورد
شال درآوردم
یه دقیقه ماشین پارک کردم
- دستون بدید اینو ببندم بهش
دستش بستم
چندقطره از خون روی چادر و شلوار لی منم ریخته شد
رسیدیم بیمارستان
پرستاره گفت کجا اینطوری شده؟
چه نسبتی باهم دارید؟
داشت دست مرتضی بخیه میزد
گفتم نامزدمه
با دزد کیفم درگیرشد
گوشی مرتضی دست من بود
گوشی مرتضی زنگ خورد
شماره زهرا بود جواب دادم
- الو سلام زهرا
* نرگس سادات توی
- آره
* گوشی داداشم دست تو چیکار میکنه
- بیاید بیمارستان.....
* باشه الان میایم
پرستار صدام کرد خانم بیا سرم همسرت تموم شد
برو صندوق حساب کن
یه آبمیوه برای خودت بخر
معلومه خیلی دوسش داری
رنگ به روت نمونده
- باشه ممنون 😅😅
با رسیدن زهرا اینا مرتضی مرخص کردن
اما من ازش خجالت میکشیدم
چرا گفتم نامزدمه
حرف پرستارم شنیده
اونروز کار کنسل شد
نویسنده بانــــــو....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#علمدار_عشق
🌴📚🌼📚🌴
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
بسم رب العشق
#قسمت چهل ویک -
😍علمــــدارعشـــق😍#
قرارشد آقای صبوری بره ماشین مرتضی ببره خونشون
منم زهرا و مرتضی بردم خونشون رسوندم
رسیدم خونه
تا واردشدم
عزیزجون منو دید هول کرد گفت
خاک توسرم نرگس کجا بودی
چرا آستین چادرت پاره شده ؟
چرا شلوارت خونیه ؟
چه بلای سرت اومده
همه چیز برای عزیزجون و آقاجون تعریف کردم
آقاجون : خداشکر آقامرتضی رسیده و اگرنه معلوم نبود چی میشد
باباجان تایم رفتنتون تغییر بدید
- آره تغییر میدیم
عزیزجون : حاج آقا شما پاشو یه زنگ بزن خونشون ازش تشکرکن بعدهم بگو شب یه سر میریم دیدنش
آقاجون : باشه چشم حاج خانم
رفتم تو اتاق
از زهرا یه پیام داشتم
پیامو باز کردم
نرگس سادات آجی
از فردا ساعت ۱۰ بیا دانشگاه
- باشه چشم خواهری
زهرا : شب میاید خونه ما
- آره
زهرا : برو استراحت
خیلی ترسیدی امروز
عزیزجون : نرگس دخترم بده چادرت بندازم بیرون
از امروز به بعد
چادرمهندسی تو سر کن
- باشه
شام خوردیم به سمت خونه مرتضی اینا حرکت کردیم
پدرم سرراه براش چندتا آبمیوه خرید
چشمای مرتضی خیلی خوشحال بود
یه ساعتی نشستیم بعد اومدیم خونه
ساعت ۹ صبح بود
چادر مدل مهندسی از داخل کمد برداشتم
لباسام پوشیدم
به سمت دانشگاه راه افتادم
رسیدم دانشگاه
اومدم برم سمت بسیج دانشگاه
که صدای مرتضی مانع از ادامه حرکتم شد
+ خانم موسوی
برگشتم سمت صداش
- سلام آقای کرمی
بابت دیروز واقعا
شرمندم
+ دشمنتون شرمنده
وظیفه ام بود
- ممنونم
+ خانم موسوی
دیروز یه حرفی
تو بیمارستان زدید
منظورتون این بود
که پاسختون مثبته ؟
سرم انداختم پایین
-آقای کرمی من خیلی کاردارم
با اجازتون
+ میگم مادرم امشب
با حاج خانم تماس بگیرن
رفتم سمت بسیج دانشجویی
برنامه انجام دادیم
وتا ساعت ۶ غروب طول کشید
رسیدم خونه
عزیزجون: سلام دخترگلم
- سلام عزیزجون خسته نباشید
عزیزجون: برو لباستو عوض کن بیا باهات حرف دارم
- بفرمایید من درخدمتم
عزیزجون : نرگس سادات امروز همسر حاج کمیل زنگ زده بود اینجا
- خوب به سلامتی
عزیزجون: زنگ زده بود تو برای آقامرتضی خواستگاری کنه
نظرتو چیه نرگس سادات ؟
- عزیز من درس دارم
عزیزجون : مادر فدای شرم و حیات بشه
پس مبارکه
نویسنده: بانـــــو ....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#علمدار_عشق
🌴📚🌼📚🌴
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دعای عهد
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 پای درس بزرگان
* با هر غسل ، یک زیارت ...
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
📕 احکام
⬅️ استفاده از اموالی که نمیدانیم در ملکیت ماست یا نه
«استفتائات آیةالله العظمی ؛ امام خامنهای»
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
💠 کلام نورانی «حضرت امام» رضوانالله علیه
* انگیزه امام حسین علیهالسلام از قیام ...
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⤴️ شرح در کلیپ
* 🇮🇷جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 حرم ماست ...
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
💠 با «قرآن کریم» نورانی شویم
سوره مبارکه لقمان آیه ۱۹
وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ
و در راه رفتن (و رفتارت) ميانه رو باش
و از (فریاد زدن و بلندی) صدايت بكاه
زيرا كه ناخوش ترين صداها آواز خران است.
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
📕 احکام
⬅️ حکم دیدم فیلمهای مبتذل
«استفتائات آیةالله العظمی ؛ امام خامنهای»
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
💠 کلام رهبر معظّم انقلاب اسلامی دامظلّه
* ملت ، خادمین خود را در مقابل استکبار جهانی تنها نخواهد گذاشت.
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⤴️ شرح در کلیپ
* جاهلیت مدرن و عاقبت سگ بازی در غرب
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 در باکو به کودکان پرچم اسرائیل را داده اند تا نقاشی کنند......
در همه جای دنیا ملت ها در اوج نفرت از رژیم بچه کش بوده و حتی کودکان از این ماجرا مطلع شده اند، در استان سابق ما اما کودکان مسائل را طوری دیگر میفهمند.
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
شبنامه 1481 - @mrtahlilgar .mp3
12.45M
🚨 مقاومت لبنان دو ساختمان نظامی صهیون را نابود کرد / همه چیز درباره فیلم یحیی سنوار
#شبنامه / تحولات فلسطین / مقاومت لبنان دو ساختمان صهیون را نابود کرد / مقاومت اعلام کرده حملات ادامه خواهد یافت / همه چیز درباره فیلمی که صهیونیست ها از یحیی سنوار منتشر کرده اند / تصاویر اپارتمان فرزند نتانیاهو منتشر شد / آیا جبهه جدید در سوریه باز خواهد شد؟ / قسمت ۱۴۸۱
✅
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
42.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 مقاومت لبنان دو ساختمان نظامی صهیون را نابود کرد / همه چیز درباره فیلم یحیی سنوار
#شبنامه / تحولات فلسطین / مقاومت لبنان دو ساختمان صهیون را نابود کرد / مقاومت اعلام کرده حملات ادامه خواهد یافت / همه چیز درباره فیلمی که صهیونیست ها از یحیی سنوار منتشر کرده اند / تصاویر اپارتمان فرزند نتانیاهو منتشر شد / آیا جبهه جدید در سوریه باز خواهد شد؟ / قسمت ۱۴۸۱
هدایت شده از 🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
https://ia601804.us.archive.org/11/items/MisharyRasyidPerJuz/Mishary/07.mp3
تلاوت جز هفتم قرآن بدون دانلود 🌺🌺🌺
التماس دعا
═══✼🍃✨🍃✼══
✨ ✨
✨✨✨✨
🕊┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
@tofirmo
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
15.mp3
978.3K
#ادعیه
📝 دعای آنحضرت در زمان بیماری یا روی آوردن بلا و اندوه
♻️دعای پانزدهم صحیفه سجادیه
با لحن عربی
🎤 میثم #کاظم
📌خدا یا❗️
مرا از آلودگى اعمال گذشته پاک کن،
و شرّ اعمال گذشته ام را از من بزداى،
و از لذّت عافیت کامیابم فرما،
و گوارایى تندرستى را به من بچشان🤲
#دعای_پانزدهم
#صحیفه_سجادیه
◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️