eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
813 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 نامعلوم بودن صحت قرائت امام جماعت 💠 اگر عدالت امام جماعتی براے من محرز شود اما صحت قرائتش معلوم نباشد؛ آیا می‌توانم بنا را بر صحت بگذارم و به او اقتدا ڪنم؟ بله، می‌توانید اقتدا ڪنید. leader.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 رعایت پوشش در نمازهای مستحبی 💠 آیا در نمازهاے مستحبی مثل نماز شب، لازم است ڪه زنان همانند نمازهاے واجب، پوشش را رعایت ڪنند؟ اگر رعایت نشود، نماز باطل است؟ ✅ فرقی بین نماز واجب و مستحب نیست و اگر عمداً رعایت نشود، نماز باطل است. leader.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_هفدهم پس از آن گروهي به نام تفحص شهدا شكل گرفت كه در مناطق
✨🌱✨🌱✨🌱✨ ايشان ضمن بيان خاطراتي گفت: زياد دنبال ابراهيم نگرديد؟! او مي خواسته گمنام باشد. بعيد است پيدايش كنيد. ابراهيم در فكه مانده تا خورشيدي براي راهيان نور باشد. اواخر دهه هفتاد، بار ديگر جستجو در منطقه فكه آغاز شد. باز هم پيكرهاي شهدا از كانال ها پيدا شد، اما تقريباً اكثر آن ها گمنام بودند. در جريان همين جســتجوها بود كــه علي محمودونــد و مدتي بعد مجيد پازوكي به خيل شهدا پيوستند. پيكرهاي شهداي گمنام به ستاد تفحص رفت. قرار شد در ايام فاطميه و پس از يك تشييع طولاني در سراسر كشور، هر پنج شهيد را در يك نقطه از خاك ايران به خاك بسپارند. شــبي كه قرار بود پيكر شهداي گمنام در تهران تشــييع شود ابراهيم را در خواب ديدم. با موتور جلوي درب خانه ايســتاد. با شور و حال خاصي گفت: ما هم برگشتيم! وشروع كرد به دست تكان دادن. بار ديگر در خواب مراســم تشــييع شــهدا را ديدم. تابوت يكي از شهدا از روي كاميون تكاني خورد و ابراهيم از آن بيرون آمد. با همان چهره جذاب و هميشگي به ما لبخند مي زد! فرداي آن روز مردم قدرشــناس، با شــور و حال خاصي به اســتقبال شهدا رفتند. تشــييع با شكوهي برگزار شد. بعد هم شهدا را براي تدفين به شهرهاي مختلف فرستادند. من فكر مي كنم ابراهيم با خيل شــهداي گمنام، در روز شــهادت حضرت صديقه طاهره سلام الله علیها بازگشت تا غبار غفلت را از چهره هاي ما پاك كند. براي همين بر مزار هر شــهيد گمنام كه مي روم به ياد ابراهيم و ابراهيم هاي اين ملت فاتحه اي مي خوانم. ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_هجدهم ايشان ضمن بيان خاطراتي گفت: زياد دنبال ابراهيم نگرد
✨🌱✨🌱✨🌱✨ حضور از مهم ترين كارهايي كه درمحل انجام شد ترسيم چهره ابراهيم در سال۷۶ زير پل اتوبان شهيد محلاتي بود. روزهاي آخر جمع آوري اين مجموعه سراغ سيد رفتم و گفتم: آقا سيد من شنيدم تصوير شهيد هادي را شما ترسيم كرديد، درسته؟ ســيد گفت: بله، چطورمگه؟! گفتم: هيچي، فقط مي خواستم از شما تشكر كنم. چون با اين عكس هنوز آقاابراهيم توي محل حضور دارد. ســيد گفت: من ابراهيم را نمي شناختم، براي کشــيدن چهره او هم چيزي نخواستم، اما بعد از انجام اين كار، به قدري خدا به زندگي من بركت داد كه نمي توانم برايت حساب كنم! خيلي چيزها هم از اين تصوير ديدم. با تعجب پرسيدم: مثلا چي!؟ گفت: زماني كه اين عكس را كشيدم و نمايشگاه جلوه گاه شهدا راه افتاد، يك شــب جمعه خانمي پيش من آمد و گفت:آقا، اين شــيريني ها براي اين شهيد تهيه شده، همين جا پخش كنيد. فكر كردم كه از بســتگان اين شهيد اســت. براي همين پرسيدم: شما شهيد هادي را مي شناســيد؟گفت: نه، تعجب من را كه ديد ادامه داد: منزل ما همين اطرافه، من در زندگي مشكل سختي داشتم، چند روز پيش وقتي شما مشغول ترسيم عكس بوديد از اينجا رد شدم، با خودم گفتم: خدايا اگر اين شهدا پيش ✍ادامه دارد... شهدا را یاد ڪنیم با ذڪر صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🍃🌼
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_نوزدهم حضور از مهم ترين كارهايي كه درمحل انجام شد ترسيم
✨🌱✨🌱✨🌱✨ و مقامي دارند به حق اين شهيد مشكل من را حل كن. بعد گفتم: من هم قول مي دهم نمازهايم را اول وقت بخوانم، سپس براي اين شــهيد كه اسمش را نمي دانستم فاتحه خواندم. باور كنيد خيلي سريع مشكل من برطرف شد! حالا آمدم از ايشان تشكر كنم. ســيد ادامه داد: پارســال دوباره اوضاع كاري من به هم خورد! مشــكلات زيادي داشــتم. از جلوي تصوير آقا ابراهيم رد شدم و ديدم به خاطر گذشت زمان، تصوير زرد و خراب شــده. من هم داربســت تهيــه كردم و رنگ ها را برداشتم و شروع كردم به درست كردن تصويرِ شهيد. باوركردني نبود، درست زماني كه كار تصوير تمام شد، يك پروژه بزرگ به من پيشنهاد شد. خيلي از گرفتاري هاي مالي من برطرف گرديد. بعد ادامه داد: آقا اين ها خيلي پيش خدا مقام دارند. ما هنوز اين ها را نشناخته ايم! كوچكترين كاري كه برايشان انجام دهي، خداوند چند برابرش را برمي گرداند. آمده بود مســجد. از من، سراغ دوســتان آقا ابراهيم را گرفت! اين شخص مي خواست از آن ها در مورد اين شهيد سؤال كند. پرسيدم: كار شما چيه!؟ شايد بتوانم كمك كنم. گفت: هيچي، مي خواهم بدانم اين شهيد هادي كي بوده؟ قبرش كجاست!؟ كمــي فكر كردم. مانده بودم چه بگويم. بعد از چند لحظه ســكوت گفتم: ابراهيم هادي شهيد گمنام است و قبر ندارد. مثل همه شهداي گمنام. اما چرا سراغ اين شهيد را مي گيريد؟ آن آقا كه خيلي حالش گرفته شــده بــود ادامه داد: منزل ما اطراف تصوير شــهيد هادي قرار داره، من دختر كوچكي دارم كــه هر روز صبح از جلوي تصوير ايشان رد مي شه و مي ره مدرسه. يكبار دخترم از من پرسيد: بابا اين آقا كيه! ✍ادامه دارد... الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🍃🌼
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_بیستم و مقامي دارند به حق اين شهيد مشكل من را حل كن. بعد گ
🔅 🔅 🔅 ✨🌱✨🌱✨🌱✨ من هم گفتم: اين ها رفتند با دشــمن ها جنگيدند و نگذاشــتند دشمن به ما حمله كنه. بعد هم شهيد شدند. دخترم از زماني كه اين مطلب را شــنيد هر وقت از جلوي تصوير ايشان رد مي شد به عكس شهيد هادي سلام مي كنه. چند شب قبل، دخترم در خواب اين شهيد را مي بينه! شهيد هادي به دخترم مي گويد: دختر خانم، تو هر وقت به من سلام مي كني من جوابت رو مي دم! براي تو هم دعا مي كنم كه با اين سن كم، اينقدر حجابت را خوب رعايت مي كني. حالا دخترم از من مي پرسه: اين شهيد هادي كيه؟ قبرش كجاست!؟ بغض گلويم را گرفت. حرفي براي گفتن نداشــتم. فقط گفتم: به دخترت بگو، اگه مي خواي آقا ابراهيم هميشــه برات دعاكنه مواظب نماز و حجابت باش. بعد هم چند تا خاطره از ابراهيم تعريف كردم. يادم افتاد روي تابلوئي نوشــته بود: «رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است. اگر شما با آن ها باشــي آن ها نيز با تو خواهند بود.» اين جمله خيلي حرف ها داشت. نوروز ۱۳۸۸ بود. براي تكميل اطلاعات كتاب، راهي گيلان غرب شــديم. در راه به شــهر ايوان رســيديم. موقع غروب بود و خيلي خسته بودم. از صبح رانندگي و... هيچ هتل يا مهمانپذيري در شهر پيدا نكرديم! در دلم گفتم: آقا ابرام ما دنبال كار شما آمديم، خودت رديفش كن! همان موقع صداي اذان مغرب آمد. با خودم گفتم: اگر ابراهيم اينجا بود حتماً براي نماز به مســجد مي رفت. ما هم راهي مسجد شديم. نماز جماعت را خوانديم. بعد از نماز آقايي حدوداً پنجاه ســال جلو آمد و با ادب سلام كرد. ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
شخصی به نزد استاد حضرت امام آمد و گفت: من از نماز خواندن لذّت نمی‌برم، به برخی از گناهان هم علاقه دارم، ذڪرے هست ڪه... آیت الله شاه آبادے بلافاصله گفت: شما موسیقی حرام گوش می‌ڪنی؟ طرف به یڪ‌باره جا خورد و حرف ایشان را تایید ڪرد. آیت الله شاه آبادے فرمودند: ذڪر لازم نیست، موسیقی حرام را ترڪ ڪنید، صداے حرام انسان را به گناه علاقه‌مند و در نتیجه از نماز دور و بی‌علاقه ڪرده و راه حضور شیطان را فراهم می‌ڪند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا