eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
813 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
خودسازے و تࢪڪ گناھ
📌یڪ تلنگر برادرانه 📝فرازے از وصیت‌نامه شهید علاء حسن نجمه از شهداے مدافع حرم حزب‌الله لبنان خطاب به بانوان مسلمان: «هرگاه تصمیم گرفتی بدون حجاب و با ظاهر غیر اسلامی بیرون بروے ، بدان ڪه غرب را در تهاجم فرهنگی‌اش یارے می‌ڪنی و توجه جوانانی ڪه سعی بر حفظ نگاهشان دارند را جلب می‌ڪنی! مبادا حجابی ڪه بر تو واجب شده تا تو را با نجابت فاطمی پاڪ‌دامن نگه دارد را تحریف ڪنی چرا ڪه تو آبروے تمامی دختران محجبه و پاڪدامن هستی. با این همه اگر همچنان به این مسئله بی‌توجه بودے ، بدان‌ڪه دیگر اسم شیعه بر روے تو نمی‌توان گذاشت.» شهید مدافع حرم 🔴
🌿 یا جواد الائمه ✨بسیار دیده و شنیده شده ڪه افراد براے امور مادے مانند خرید خانه و ماشین و رزق و روزے و ازدواج از آیت الله عبدالڪریم راهنمایی می‌خواستند آن بزرگوار می‌فرمودند: سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد علیه‌السلام هدیه ڪنید حاجت شما را خواهندداد. و گاه امر می‌ڪرد صلوات براے آن حضرت هدیه ڪنند. و آن را در توسل به این امام ڪریم مجرب می‌دانست. 📚کتاب روح و ریحان 🏴 ➬ « اَلَّلهُم‌ عجِّل‌‌ لِوَلیِڪَ‌‌ الفرَج »
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🍃🌺 ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_هشتادم چندين نگهبان هم در اطراف آن بودند. سنگرهائي هم در داخل م
✨🌱✨🌱✨🌱✨ شهرك المهدي راوی: علي مقدم، حسين جهانبخش از شروع جنگ يك ماه گذشــت. ابراهيم به همراه حاج حسين و تعدادي از رفقا به شــهرك المهدي در اطراف ســرپل ذهاب رفتند. آنجا سنگرهاي پدافندي را در مقابل دشمن راه اندازي كردند. نماز جماعت صبح تمام شد. ديدم بچه ها دنبال ابراهيم مي گردند! با تعجب پرسيدم: چي شده؟! گفتند: از نيمه شــب تا حالا خبري از ابراهيم نيست! من هم به همراه بچه ها سنگرها و مواضع ديده باني را جستجو كرديم ولي خبري از ابراهيم نبود! ساعتي بعد يكي از بچه هاي ديده بان گفت: از داخل شيار مقابل، چند نفر به اين سمت ميان! اين شيار درست رو به سمت دشمن بود. بافاصله به سنگر ديده باني رفتم و با بچه ها نگاه كرديم. ســيزده عراقي پشت ســر هم در حالي كه دستانشان بســته بود به سمت ما مي آمدند! پشت سر آن ها ابراهيم و يكي ديگر از بچه ها قرار داشت! در حالي كه تعداد زيادي اسلحه و نارنجك و خشاب همراهشان بود. هيچكس باور نمي كرد كه ابراهيم به همراه يك نفر ديگر چنين حماسه اي آفريده باشد! ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_هشتادو_یکم شهرك المهدي راوی: علي مقدم، حسين جهانبخش از شروع جنگ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ آن هم در شــرايطي كه در شهرك المهدي مهمات و سلاح كم بود. حتي تعدادي از رزمنده ها اسلحه نداشتند. يكــي از بچه ها خيلي ذوق زده شــده بود، جلوآمد و كشــيده محكمي به صورت اولين اسير عراقي زد و گفت: «عراقي مزدور!» براي لحظه اي همه ســاكت شــدند. ابراهيم از كنار ســتون اسرا جلو آمد. روبــروي جــوان ايســتاد و يكي يكي اســلحه ها را از روي دوشــش به زمين گذاشت. بعد فرياد زد: برا چي زدي تو صورتش؟! جوان كه خيلي تعجب كرده بود گفت: مگه چي شده؟ اون دشمنه. ابراهيم خيره خيره به صورتش نگاه كرد و گفت: اولاً او دشمن بوده، اما الان اســيره، در ثاني اين ها اصلا نمي دونند براي چي با ما مي جنگند. حالا تو بايد اين طوري برخورد كني؟! جوان رزمنده بعد از چند لحظه ســكوت گفت: ببخشيد، من كمي هيجاني شدم. بعد برگشت و پيشاني اسير عراقي را بوسيد و معذرت خواهي كرد. اســير عراقي كه با تعجب حركات ما را نگاه مي كرد، به ابراهيم خيره شد. نگاه متعجب اسير عراقي حرف هاي زيادي داشت! دو ماه پس از شــروع جنگ، ابراهيم به مرخصي آمد. با دوستان به ديدن او رفتيم. درآن ديــدار ابراهيم از خاطرات و اتفاقــات جنگ صحبت مي كرد. اما از خــودش چيزي نمي گفت. تا اينكه صحبت از نماز وعبادت رزمندگان شــد. يكدفعه ابراهيم خنديد وگفت: درمنطقه المهدي در همان روزهاي اول، پنج جوان به گروه ما ملحق شدند. آن ها از يك روستا باهم به جبهه آمده بودند. ✍ادامه دارد... ✨🌱✨🌱✨🌱✨ ‌‌‌ شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━
✨ آیت الله ناصری (ره): 🔹 در روایت دارد خداوند در ازاے شهادت امام‌حسین علیه‌السلام چهار خصلت در این دنیا به ایشان عطا ڪرد: ▪️ استجابت دعا را در زیر قبه حضرت قرار داد؛ یعنی هر ڪس زیر قبه امام حسین علیه‌السلام دعا ڪند دعایش مستجاب است ▪️ دوم اینڪه شفاے بیمارےها را در تربت ایشان قرار داد. ▪️ و سوم اینڪه امامان بعدے را از نسل ایشان قرار داد. ▪️ و چهارم اینڪه زائران او ایامی ڪه زائر ایشان هستند از عمرشان محسوب نمی شود.
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_هشتادو_دوم آن هم در شــرايطي كه در شهرك المهدي مهمات و سلاح كم بود
✨﷽✨ ✨🌱✨🌱✨🌱✨ چند روزي گذشت. ديدم اين ها اهل نماز نيستند! تا اينكه يك روز با آن ها صحبت كردم. بندگان خدا آدم هاي خيلي ساده اي بودند. آن ها نه سواد داشتند نه نماز بلد بودند. فقط به خاطر علاقه به امام آمده بودند جبهه. از طرفي خودشــان هم دوست داشتند كه نماز را ياد بگيرند. من هم بعد از ياد دادن وضو، يكي از بچه ها را صدا زدم و گفتم: اين آقا پيش نماز شما، هر كاري كرد شما هم انجام بديد. من هم كنار شــما مي ايستم و بلندبلند ذكرهاي نماز را تكرار مي كنم تا ياد بگيريد. ابراهيم به اينجا كه رسيد ديگر نمي توانست جلوي خنده اش را بگيرد. چند دقيقه بعد ادامه داد: در ركعت اول، وســط خواندن حمد، امام جماعت شــروع كرد سرش را خاراندن، يكدفعه ديدم آن پنج نفر شروع كردند به خاراندن سر!! خيلــي خنده ام گرفت امــا خودم را كنترل كردم. اما درســجده، وقتي امام جماعت بلند شد ُمهر به پيشانيش چسبيده بود و افتاد. پيش نماز به ســمت چپ خم شــد كه مهرش را بردارد. يكدفعه ديدم همه آن ها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز كردند! اينجا بود كه ديگر نتوانستم تحمل كنم و زدم زير خنده! ✍ادامه دارد... 🏴_____________________ ➬«»