eitaa logo
غزه آری کربلا گشته
112 دنبال‌کننده
99 عکس
204 ویدیو
0 فایل
🇵🇸 راه قدس‌ از کربلای غزه واگشته‌ #خبر #نگاره #غزه 📎 @fatherevayat سرای هنر و اندیشه(سُها)
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🪞راز این دست مهربان چیست؟ 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
. 🪞راز این دست مهربان چیست؟ 🇵🇸 @gaze_karbala
. راز این دست مهربان چیست؟ و این دست اینهمه مهربانی و عطوفت را از کجا آورده است؟ در نظر اول شاید این پرسش بیوجه باشد اما اگر قدری به دستان خود نگاه کنیم، شاید دیگر از کنار این پرسش به آسانی عبور نکنیم. این پرسش زمانی سهمگین‌تر و دشوارتر می‌شود که این مهربانی را در وسعت مردم ببینیم. و دشوارتر می‌شود وقتی که این دست در جهانی مهربانی بورزد که دست‌ها برای سلطه و کینه پرورش می‌یابند. در جهان ما کم نبوده‌اند کسانی که در اندیشه مهربانی و خدمت به خلق بوده‌اند اما چه بسیار از اینان که به رضاخان‌ها بدل شده‌اند. براستی چگونه می‌شود راهی را طی کرد که در عاقبت از ما یک دست مهربان بماند؟ از قضا این مهربان ترین دست کوبنده ترین دست تاریخ معاصر ماست. دستی که خود را برای شکستن دست سفاک ترین رژیم این تاریخ یعنی اسرائیل آماده کرده بود. و عجیب است این مهربانترین، غضبناک ترین بر این جرثومه فساد است. درود بر خمینی کبیر(ره) که راه پرورش حاج قاسم ها را در جهان ما گشود و الا سیاست غرب با ژست صلح و دوستی و رفاه ملتها دنیای ما را از رضاخان‌ها پر می‌کرد. قدس همچون فدک در صدر اسلام نشانی است بر سیاست دینی و هرکس این نشانه را درنیابد اسیر اسلام اموی می‌شود و منافقانه دست ناپاکی می‌شود در تجاوز به حقوق خلق. همانگونه که غصب فدک با غصب ولایت یگانه بود، غصب قدس با حاکمیت اسلام که حاکمیت کسانی است که اشدا علی الکفار رحما بینهم است یگانه است. و اگرچه مسأله قدس در عداد مسائل سیاست خارجی جمهوری اسلامی است اما دست حاج قاسم به ما نشان داد؛ آنکس که قدس را در نیابد به سیاست حقیقی اسلام که خدمت به خلق است راهی ندارد. 🇵🇸 @gaze_karbala
. محقَقَش نموده غزه... 🖋 سعید صاعدی و مرغ عشق ما گشوده است بال را شکسته هر حصارِ در گمان، محال را محاسبات گفته عاجزست و در شکست چه معجزش شکست سحر قیل و قال را به غیر انقلاب و جنگ هشت ساله مان ندیده هیچ کس شبیه این مثال را چه بچه شیر مثل شیر پیر گشته است درون خویش دیده جنگ هشت سال را [شکست خورده غول آهنین به دست سنگ] محقَقَش نموده غزه این خیال را محقَقَش نموده آری این خیال را که کشته مار هفت خط و خال را 🇵🇸 @gaze_karbala
. غزه کجاست؟ قصه ساده است، سرزمینی را محاصره کرده‌اند برای مرگ تا در محاصره او را تمام کنند. او را بشکنند با هزاران تجهیز، حتی کنار مردمان مبارز او جاسوسانه قرار می‌گیرند تا مقاومت را از مردمان بگیرند تا در سردی و بی‌رمقی کم‌کم قصه او تمام شود. ساده‌تر اینکه مقابل چشمان جهانی که لحظه لحظه همه چیز رصد می‌شود، چنان چنبره ای زده‌اند که جرأت حمایت از آن سرزمین نماند. قصه به همین سادگی، سنگین است و ناباورانه. یک طرف غول‌های رسانه ای و جاسوسی و نظامی، یک طرف مردمی در محاصره که با مرگ زندگی می‌کنند، با مرگ به دنیا می‌آیند و گویی زمان برای آنان ایستاده است. حال در میانه جایی که می‌خواهد آن را در بن بست نگه دارد و او را به فرسودگی و مرگ بکشاند، گویی این سرزمین راهی برای خود گشوده است؛ راهی که مرگ را به زندگی و حیات مبدل کرده و حضور در آینده را برای او رقم زده است. آنچنان که دیگر نام این سرزمین در میانه آتش و خون به قدس رسیده و مقدس شده است. این سرزمین راه شهادت را برای خود می‌گشاید. راهی که در طلبی برای او گشوده گشته و مرگ و فرسودگی و کشته شدن را به حیات مبدل می‌کند. غزه راه کربلا در پیش گرفته و به کربلا نزدیک گشته است. اینجاست که کشته می‌شود ولی زنده است و تمام نمی‌شود. آنجاست که غم می‌تواند قلب او را از سینه بیرون بکِشد ولی نمی‌تواند او را بکُشد. آنجاست که بمب‌ها هزاران برابر توان او بر سرش آوار می‌شود، زانوانش را خم می‌کند اما سرش را نه؛ و این است راز اینکه فلسطین پیروز خواهد شد.... 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 آیه کاش به تو می‌توانستم بگویم حال او خوب است، فکری به حال ما بکن. کاش می‌توانستم بگویم چقدر غبطه ی بر دست گرفتن علی اصغرم را می‌خورم. کاش به تو می‌توانستم بگویم در ماورای این برد و باختها، این خون‌ها و این ویرانی‌ها، فقط فتح است. در سرخی این خون‌ها، نور روییده است. تو فکری به حال من، به حال خودت، به حال این ظلمتکده ی جهان بکن. 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 زهرا رجایی در راهی به سر می‌بریم که گویی مرز میان زندگی و مرگ فراموش شده‌است و شاید غزه‌‌یِ تنهایِ در خون‌غلتانِ امروز، یاد آور این مرز باشد. در دنیایی که هر روز و هر دقیقه، تکنولوژی‌ها و مسیرهای رفاه برای زندگی روزمره هموارتر می‌شوند و زندگیِ پر رنگ و لعاب در شئونات مختلف با قدرت هرچه تمام‌تر ظاهر می‌شود، چه بسا بودن ما در بی‌روح‌ترین حالت خود جاری است، آنجا که بر قلب انسان‌ها گرد مرگ پاشیده‌شده و نیستی بر زندگی سبقت گرفته اما انسان‌ها به زعم خود به ساختن زندگی مشغول‌اند و به قول شاعر معاصر بر بساطی که بساطی نیست، زندگی خود را بنا کرده‌اند، حال آنکه در نقطه‌ای دیگر نبض حیات در حد اعلای خود به تپش افتاده است و شاید اغراق نباشد اگر بگوییم آن چشمان خیره‌ مانده‌ی کودکان غزه نه تنها مرگ و نیستی نیست که خود زندگی‌ست، موجی‌ست سهمگین بر روح بی‌رمق و زندگی سرمازده‌ی ما، تا شاید اشکی از ما سرازیر شود و در مرگ و نیستی آنها، زندگی و حیات را بیابیم و به حال خود فکری کنیم...شاید... 🇵🇸 @gaze_karabala
33.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎥 حالا قلم به واژه‌ی مادر کشیده‌ای تقدیم به همه‌ی شهدای مقاومت 🇵🇸 @gaze_karbala
12.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 📻 کودکان غزه اکنون نامشان را روی بدن خود می‌نویسند تا در صورت کشته‌شدن توسط نامشان شناخته شوند. 🇵🇸 @gaze_karbala
غزه آری کربلا گشته
. #خبر 📻 کودکان غزه اکنون نامشان را روی بدن خود می‌نویسند تا در صورت کشته‌شدن توسط نامشان شناخته شون
. 🖋نقطه‌جیم این خبری است که از اتفاق خواندمش. کودکان غزه برای شناخته شدن نام خود را روی بدن ... چیزی که توجه مرا جلب کرد آنچه که ما مظلومیت این بچه‌ها می‌نامیمش نبود. یاد دست حاج قاسم افتادم. چرا این بچه‌ها فکر می‌کنند تنها عضوی که از آن‌ها می‌ماند دست آنهاست؟ دست چرا می‌ماند؟ و نشان شناختن آدم‌ها می‌شود؟ و مثل اثر انگشت منحصر بفرد می‌شود ؟ دست آدم‌های امروز از کار افتاده است. دست، پرنده‌ی فکر ما یا بقول شاعران مرغ دل است که ناگاه بسوی کسی پر می‌کشد و خبر از درون‌مان می‌دهد. این بچه‌ها (وقتی که بچه‌های ما خیره به صفحه‌های بازی‌اند) در انس با مرگ و یا باصطلاح جانبازی دست دراز کرده‌اند بسوی مرگ و دست خود را که منحصر به آنهاست جا می‌گذارند. اینها دست دارند و ما بی‌دستیم. ماها دست نداریم و هر چه در چنته ماست می‌دانیم که از خالی بودن دستمان است که سفت چسبیده‌ایم. و اینکه عاجزیم از (دست دادن) به کسی و یا از (از دست دادن) کسی این است که دست نداریم. ما اهل بازی نیستیم و فوتبال هم که بازی می‌کنیم از بس که می‌ترسیم هیچ‌گاه خوب بازی نمی‌کنیم. وقتی بچه‌هایمان باشوق دست در خاک می‌کنند تا کاردستی بسازند نگرانیم که به باکتری و یا ویروس مبتلا شوند و مانعشان می‌شویم و اینگونه بدون اینکه شوق و شوری برایشان بماند بدحال‌تر و دردناک‌تر از همه مبتلایان به بیماری‌ها عمر را تمام می‌کنند. و مگر مبتلایان امروز فرزندان ما نیستند که نوبت های جدید را به چند ماه عقب انداخته‌اند؟ آدمی با دست داشتن است که امانت را می‌گیرد و آن‌را حفظ می‌کند و به‌نشان از آن بروی پاها می‌ایستد و با دست کار می‌کند. و آن‌ها که بر روی زمین دراز افتاده‌اند مرده‌اند و دست ندارند. 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 سعید صاعدی هزار جور میشود که قصه را نگاه کرد سپیدِ صبح دید یا که نه روایت از شب سیاه کرد روایتی ز وحشت و خرابی و هزار کشته می شود نوشت و گفت و داد زد و آه و ناله کرد: که وای وضعیت خراب هست و بد و نا امید شد وَ گفت: تمام شد دگر تمام شکست خورده ایم و آه رسید قصه مان به سر و میشود نگاه کرد جور دیگری به شرط آنکه شست چشم را و دید که نه، خدا قرار داده است مقدرات را طور دیگری بیا نگاه کن ببین ببین هزار باره قصه های دردمند فتح را ببین چه غزه شاعرانه گشته است تو گو حوالت زمانه گشته است و عرش سمت قدس گمان کنم روانه گشته است و سنگ ها برای دشمن خدا به حکم ما رمیت اذ رمیت درون مشت پیر یا جوان، وَ یا که کودکی شدست هر کدام موشکی ببین چه سنگ های غزه شاعرانه اند چه بت شکن شدند و چه پیمبرانه اند ببین چطور قدس باز قبله گشته است چه حج دیگری رقم زده خدا که حاجیان غزه رجم میکنند غاصبینِ قدس را بیا ببین خلیل را که بچه هاش را در این مسیر میکند فدا خلیل غزه گرچه در میان خون و آتش ست ولی تمام قد در این بهشت لاله ها خوش ست ببین که مادران برای کودکان به جنگ با سراب صهیونیسم رفته اند و هاجرانه محض جست و جوی آب سعی می کنند چقدر با صفاست مروه و صفایشان و این مسیر فاطمی و زینبی ست عجب شبی ست عجیب قدری است قدر درک ناشده ز آسمان هزار درب وا شده نزول کرده اند پشت هم ملایکه، و روح ببین که ایستاده اند مادرانِ استوار همچو کوه چه با شکوه و رو به سوی قدس قیام می کنند به ملایکه سلام می کنند خبر دهید بزمی است میان کربلای غزه بزم عاشقانه است چقدر قصه هاش فاتحانه است ولی کجاند راویان فتح او؟! کجاست مرتضای قصه هاش؟! گمان کنم جواب آن، من و توایم و هر کدام یک روایتیم بیا روایت خودت ز غزه باش و بذر عشق را میان مردمان به قدر خود بپاش 🇵🇸 @gaze_karbala
. 🖋 راضیه رحیمی ابر قهرمان نیستند؛ بی‌احساس نیستند... فقط یاد گرفته‌اند در دهان مرگ، امید را زندگی کنند. سوگواریم؛ ولی مقتدرانه. «نصر من الله و فتح قریب» می‌توان صدای بانوانِ مظلوم ِمقتدر بود؛ در کتاب حوض خون می‌گوید وقتی بمباران شد، همه به فضای سبز شهر پناه آوردند. مردها هم ترسیده بودند، چه برسد به بچه‌ها!!! و در آن میان بانویی متوجه بهت و ترس و اندوه کودکان شد؛ جلوی چشم همه، رفت و روی تاب نشست و شروع کرد به بازی... بلند خندیدن و شوخی کردن. کم‌کم بچه‌ها آمدند و صدای خنده‌شان فضای خون و وحشت را کمی آرام کرد. وقتی غم بزرگ است، چاره‌ای نیست. باید بزرگ شویم البته در آغوش هم.. 🇵🇸 @gaze_karbala
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 📻 "انت مش احسن من الحسن والحسين: پسرم، خون تو رنگین تر از حسن و حسین نیست. آنها را هم کشتند و ذبح کردند. خدا به همراهت پسرم... 🇵🇸 @gaze_karbala