سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی
نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری
سری که بود دمادم به روی دوشِ نبی
سری که بر سرِ نی شد به جرم حقطلبی
سرت شریفترین سجدهگاهِ باران است
سرت امانتِ سنگینِ روزگاران است
منم مسافر بیزاد و برگ و بیتوشه
سلامِ من به تو، ای قبلهگاهِ ششگوشه
سلام وارث آدم، سلام وارث نور
سلام ماه درخشانِ آسمان و تنور
سلام تشنهلبِ کشتۀ میانِ دو رود
سلام خیمۀ جانت اسیر آتش و دود
سلام ما به تو ای پادشاه درویشان
چه میکنند ببین با تو این کجاندیشان
تو آبروی شرف، آبروی مرگ شدی
کتاب وحی تو بودی و برگ برگ شدی
تو در عراقی و رو کردهای به سمت حجاز
میان معرکه هم ایستادهای به نماز
بخوان که دل به نوایی دگر نمیبندم
که خورده تیر غمت بر دوازدهبندم
چه با مرام شما کردهاند بیدینان
هزار بار تو را سر بریدهاند اینان
چه سود بعدِ تو چون برده، بندگی کردن
حبابوار، یزیدانه زندگی کردن
حسین گفتن و دل باختن به خویِ یزید
بدا به غیرت ما کوفیانِ عصر جدید
چه زود در کنفِ رنگ و رِیب فرسودن
مدام بردۀ تزویر و زور و زر بودن
چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال
حسین گفتن و... آتش زدن به بیتالمال
حسین، کوفی پیمانشکن نمیخواهد
حسین، سینهزنِ راهزن نمیخواهد
حسین را، ز مرامش شناختن هنر است
حسین دیگری از نو نساختن هنر است
«بزرگ فلسفۀ قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است»
::
شبی رسیده ز ره، شب نگو، بگو سالی
ببین ز خواجۀ رندان گرفتهام فالی
«نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم»
سلام، کوهِ غم و کوهِ صبر و کوهِ بلا
سلام، حنجرۀ بیبدیل کربوبلا
تو با مرامِ حسینی میان کوفه و شام
بنای ظلم فرو ریختی به تیغ کلام
بگو به ما که به گوشَت مگر چه خواند حسین
بگو! مگر ز لبانش چه دُرّ فشاند حسین
بگو که گفت من این راه را به سر رفتم
به پایبوسیِ این راهِ پرخطر رفتم
تو هم به پای برو ما نگاهمان که یکیست
مراممان که یکی رسم و راهمان که یکیست
بگو که گفت: هلا نور چشم من زینب!
بخوان به نام گل سرخ در صحاریِ شب
بخوان که دود شود دودمان دشمن تو
بنای جور بلرزد ز خطبه خواندن تو
نبینمت که اسیر حرامیان باشی
اسیر فتنه و نیرنگ شامیان باشی
که در عشیرۀ ما عشق، ارث اجدادیست
اسارت است که سنگِ بنای آزادیست
سلام ما به اسارت، سلام ما به دمشق
سلام ما به پیامآورِ قبیلۀ عشق
ببین نشسته به خون، مقتل لهوفیِ ما
گرفته رنگِ فغان نامههای کوفیِ ما
شرابِ نور که هشیار و مست خورده تویی
که گفته است که کشتی شکستخورده تویی
سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی
نخورد دشمنت اما جُوِی ز گندم ری
سعید بیابانکی
بررسی سیر نگارش نامه های ارسالی به جانب امام حسین (ع) از سوی کوفیان و دعوت حضرت برای آمدن به کوفه و آگاهی از وضعیت نگارندگان این نامه ها نشان می دهد که هرچند منابع کهن در فراوانی نامه ها هم داستان هستند، اهتمامی برای ذکر آمار مجموع نامه ها نداشته اند. بر اساس بررسی و تحلیل داده های منابع کهن حداقل می توان از پنج نوبت نامه نگاری کوفیان با حضرت سخن به میان آورد. داده های موجود بر آنند که این نامه نگاری ها در هر نوبت به صورت نگارش نامه ای واحد و دعوت جمعی بوده است و تنها در نویت دوم، نگارش نامه ها به صورت جداگانه و دعوت فردی صورت گرفته است؛ نامه هایی که مجموع آن ها از پنجاه و چند نامه فراتر نمی رود. بر این اساس سخن گفتن از عدد مجموع دوازده هزار نامه که در کتاب اللهوف بدان اشاره شده است ، با توجه به داده های موجود در این منابع، نامحتمل است و شواهدی بر تقویت و پذیرش آن وجود ندارد. خاصه آنکه به سبب مشابهت متن گزارش لهوف با گزارش های دیگر منابع، پذیرش دو مطلب رسیدن ششصد نامه در یک روز و جمع شدن حدود دوازده هزار نامه نزد امام به آسانی امکان پذیر نیست. شایان ذکر است به دلیل شرایط قبیله ای حاکم بر آن عصر می توان تناسب نداشتن دوازده هزار نامه با تعداد بزرگان و سران عشیره های هر قبیله را هم مطرح کرد؛ زیرا با توجه به فرهنگ قبیله ای نیازی به نامه نگاری تک تک افراد نبوده است و امضای بزرگ یک عشیره می توانست به معنای حمایت همه افراد خاندان وی به حساب آید.
البته با توجه به جایگاه علمی سید بن طاووس و احتمال اشتباه در استنساخ ها، به نظر می رسد باید با بررسی نسخه ها، ابتدا از وجود این دو فقره اضافه در نُسَخ دیرین این کتاب یقین حاصل کرد، آنگاه با تتبعی مضاعف مستندات آن را شناسایی کرد؛ زیرا احتمال دارد آمار نامه ها با رقم دوازده هزار کوفی بیعت کننده با مسلم به نقل طبری (طبری، ۱۳۸۷: ۳۴۹ /۵)، خلط شده باشد که این خود کاوشی دیگر را در مجالی دیگر می طلبد. نکته آخر آنکه انتساب نگارش هجده هزار نامه از سوی کوفیان به ابن سعد که در برخی مقالات مشاهده می گردد (رنجبر، ۱۳۸۴: ۵۲)، به ظاهر متشابه شدن آمار بیعت کوفیان با مسلم (ابن سعد، ۱۴۱۸: ۴۵۸/۱۰-۴۵۹) با آمار نگارندگان نامه به امام حسین (ع) باشد.
مجله «شیعه پژوهی» - پاییز 1395 - شماره 8 , قاضی خانی، حسین.
بهطور کلی، می توان شیعیان کوفه را به این گروهها تقسیم نمود:
شیعیان سیاسی: معتقد به برتری امام علی† بر خلفای پیشین و حقّانیت آن حضرت در جنگ با مخالفانش بودند.
شیعیان حبّی: اهلبیت‰ را صرفاً به این دلیل که پیامبرˆ تأکید فراوانی بر دوستی ایشان میکرد، دوست داشتند.
شیعیان دینی: ائمّة اطهار‰ را در امور دینی، اعلم از دیگران میدانستند، ولی به لحاظ سیاسی تابع حکومت وقت بودند.
شیعیان اعتقادی: اینان شیعیان واقعی بودند .
با بررسی سیر تحوّلات کوفه و عملکرد کوفیان در تحرّکات شیعی، که در این شهر به وقوع پیوست، میتوان به این نتیجه رسید که تشیّع اکثریت کوفیان از جنس سیاسی، سپس حبّی و دینی بود و تعداد شیعیان اعتقادی به مراتب کمتر از تعداد کل شیعیان بود.
🔸سید حسن نصرالله:
سیاه بپوشید و شهر را سیاهپوش کنید. تابلوهای تبلیغاتی را مطالب عاشورایی پر کنید.
رسانهها مراسم پخش کنند.
هر شخصی صفحه خودش را منبر و مجلس عزای حسینی کند.
السلام علیکم یا انصار ابی عبد الله الحسین بابی امام و امی
زهیر وقتی در مسیر کربلا، غربت و در عین حال حقانیت سیدالشهداء سلام الله علیه را دید سخنی به غایت شگفت گفت که بنده تا به حال از یاران حضرت کلامی زیباتر از آن ندیده ام.
او گفت:
ای پسر رسول خدا
به خدا سوگند، اگر ما فانی نبودیم و ( بدون حساب و کتاب در نهایت آسودگی) در دنیا باقی و جادوانه می زیستیم و تنها در صورت یاری و نصرت تو از آن نعمت جادوانه محروم میشدیم، بدون شک و درنگ همراهی با تو و قیامت را بر آن بقا وحیات جادوانه بر میگزیدیم.
يا بن رَسُول اللَّهِ وَاللَّهِ لو كَانَتِ الدُّنْيَا لنا باقية، وكنا فِيهَا مخلدين، إلا أن فراقها فِي نصرك ومواساتك، لآثرنا الخروج معك عَلَى الإقامة فِيهَا
تاریخ طبری به نقل از ابومخنف
پ.ن: تصویر از محمد نیازی
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
پاسخ امام زمان عج به علامه بحرالعلوم
در مورد علت این همه پاداش برای
گریه بر امام حسین علیهالسلام
علامه بحرالعلوم ره به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد، در بين راه راجع به اين مسئله كه گريه بر امام حسين علیهالسلام گناهان را میآمرزد فكر میكرد
همان وقت متوجه شد كه شخص عربی كه
سوار بر اسب است به او رسيد و سلام كرد
بعد پرسيد: جناب سيد درباره چه چيز
به فكر فرو رفتهای و در چه انديشهای؟
اگر مساله علمی است بفرمائيد
شايد من هم اهل باشم؟
سید بحرالعلوم فرمود:
در اين باره فكر میكنم كه چطور میشود
خدای تعالی اين همه ثواب به زائرين
و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهداء علیهالسلام میدهد!
مثلاً در هر قدمی كه در راه زيارت برمیدارد ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته میشود!
و برای یک قطره اشک تمام گناهان صغيره
و كبيرهاش آمرزيده میشود؟!
آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن !
من برای شما مثالی میآورم تا مشكل حل شود
سلطانی بـه همراه درباريان خود به شكار میرفت، در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد
و به سختی افتاد و بسيار گرسنه شد
خيمهای را ديد و وارد آن خيمه شد.
در آن سياه چادر، پير زنی را با پسرش ديد
آنان در گوشه خيمه بز شيردهی داشتند و از راه مصرف شير اين بز زندگی خود را میگرداندند
وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند
ولی بخاطر پذيرايی از مهمان آن بز را سر بريده و كباب كردند زيرا چيز ديگری برای پذيرايی نداشتند
سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد از ايشان جدا شد و به هر طوری كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را برای اطرافيان نقل كرد
و از ايشان سؤال كرد:
اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازی پيرزن و فرزندش را داده باشم چه عملی بايد انجام بدهم؟
یكی از حضار گفت:
به او صد گوسفند بدهيد
ديگری كه از وزراء بود گفت:
صد گوسفند و صد اشرفی بدهيد
يكی ديگر گفت:
فلان مزرعه را به ايشان بدهيد
سلطان گفت: هر چه بدهم كم است
زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كردهام
چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند
من هم بايد هر چه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود
بعد سوار عرب به سيد فرمود:
حالا جناب بحرالعلوم
حضرت سيدالشهداء علیهالسلام هر چه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد
پس اگر خداوند بـه زائرين و گريهكنندگانش آن همه اجر و ثواب بدهد نبايد تعجب نمود
چون خدا كه خدائيش را نمیتواند
به سيدالشهداء علیهالسلام بدهد
پس هر كاری كه میتواند انجام میدهد
يعنی با صرف نظر از مقامات عالی خودش
به زوار و گریهكنندگان آن حضرت
درجاتی عنايت میكند
در عين حال اينها را جزای كامل برای
فداكاری آن حضرت نمیداند
چون شخص عرب اين مطالب را فرمود
از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد
📗کمال الدين، صفحه۱۱۹، سوال۱۱
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
@ggg1400
*زَعفَر جنی که بود؟*
زعفر، رئیس و بزرگ شیعیان جن و محب واقعی اهل بیت (ع) بود. او حاضر بود جانش را در راه اهل بیت (ع) فدا کند، ولی از اول، مسلمان زاده نبود، بلکه در ایام جوانی بدست حضرت علی (ع) مسلمان گردید.
زعفر در بئر العلم بساط شادی گسترده و مجلس عروسی داشت، سلاطین جن و پری را دعوت کرده و بر سر تخت در کمال بهجت و سرور نشسته بود که ناگاه متوجه شد صدای گریه می آید.
زعفر، صاحب گریه را خواست؛ گریه کنندگان دو جن بودند که در کمال حُزن می گریستند، زعفر گفت: این چه وقت گریه و زاری است؟ شما چرا در هنگام سرور و شادی من گریه می کنید؟
گفتند: ای امیر! به طور اتفاقی، عبور ما به شط فرات که عرب آن را نینوا می خوانند، افتاد در آنجا مشاهده کردیم لشگری بی حد و بی عدد، آماده کشتار و مبارزه اند، به جهت اطلاع یابی و خبردار شدن نزدیک آن لشکر شدیم و دیدیم در میان معرکه و میدان، حسین بن علی (ع) پسر آن بزرگواری که ما را مسلمان کرده، یکه و تنها ایستاده و بسیاری از یارانش کشته شده اند و اعوان و انصار وی بسیار اندکند و خود آن بزرگوار نیز غریبانه تکیه بر نیزه بی کسی داده بود و دَم به دَم نظر به اطراف می نمود و پی در پی می فرمود:
«أما من مجیر یجیرنا أما من ناصر ینصرنا أما من معین یعیننا»
آیا کسی هست به فریاد آل محمد برسد؟ آیا کسی هست عترت پیامبر را حمایت کند؟ آیا کسی هست ذریه فاطمه را پناه دهد؟
ای امیر! شنیدیم که اهل و عیال آن بزرگوار، میان خیمه ها صدا به العطش! العطش! بلند داشته اند و چون این واقعه را دیدیم فوری خودمان را به بئر العلم رسانیدیم تا تو را خبر کنیم که اگر ادعای مسلمانی می کنی بیایی در برابر نامسلمانان از پسر پیغمبر (ص) دفاع کن که می خواهند نور چشمان امیرمؤمنان را بکشند.
زعفر تا این سخن را شنید، تاج شاهی را بر زمین زد، لباس دامادی خود را پاره نمود، طوایف جن را با سلاح های آتشین برداشت و از بئرالعلم به سوی کربلا حرکت کرد.
جناب زعفر حکایت رسیدن به محضر امام حسین (ع) را برای یکی از علما تعریف نموده که مرحوم دربندی مفصلاً آن قضیه را در کتاب مقتلش آورده:
زعفر گفت: وقتی وارد زمین کربلا شدم دیدم از چهار فرسخ تا چهار فرسخ، لشگر دشمن، امام و یارانش را محاصره کرده اند. همچنین دیدم که فوج عظیم ملائکه که به شمارش نمی آمدند، پَر در پَر ایستاده اند. در یک سمت، منصور ملک با سپاهی از ملائکه و در یک طرف میکائیل با سپاهی از ملائکه، در طرف دیگر اسرافیل با گروه عظیمی از ملائکه، همچنین ملک الرّیاح و ملک البحار و ملک الجبال و ملک دوزخ و ملک النار و ملک العذاب با لشگر خود منتظر اجازه و فرمانند. ارواح صد و بیست و چهار هزار پیغمبر از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم(ص) هم صف کشیده اند. حضرت خاتم انبیاء (ص) آغوش گشوده و می فرماید: «العجل العجل انّا مشتاقون»: فرزندم شتاب و عجله کن که ما بسیار مشتاق تو هستیم».
امام با گوشه چشم به سوی من نگاه کرد، من لشگر خود را عقب گذاشته و خود را به حضور رساندم، رکاب بوسیدم و بر امام (ع) سلام نمودم، حضرت جواب سلام داد و فرمود: زعفر کجا بودی؟ عرض کردم قربانت گردم، در بئرالعلم مجلس عروسی داشتم. خبر از این واقعه شما نداشتم، خبر بی کسی و غریبی شما را که شنیدم با سی و شش هزار جن آمده ام تا یاری شما نمایم.
حضرت فرمود: وفای شما جنیان از آدمی بیشتر است. خدا و رسول از تو راضی باشند، خدمت تو را خداوند قبول نموده، لازم به زحمت تو نیست، چرا که این ها همه ملائکه فتح و ظفرند. عرض کردم: قربانت شوم چرا اجازه نمی دهی با آنان بجنگیم؟ حضرت فرمود: شما آن ها را می بینید ولی آن ها شما را نمی بینند و این از جوانمردی به دور است.
زعفر عرض کرد: آقاجان! ما هم به صورت انسان ظاهر می شویم، اگر هم کشته شویم، در راه خدا کشته و شهید شده ایم.
حضرت اجازه ندادند و به زعفر فرمودند بجای خودت برگرد......
@ggg1400
🔸امام مهدی(عج):
🔹 هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشك، خون مى گريم.
لأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما.
📚 بحار الأنوار، ج 44، ص 286
🆔 @ggg1400
💢باید «باطن قبله» را در امام پیدا کرد
💢عجب تمثیلی است این که علی مولود کعبه است. یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن. اما ظاهرگرایان از کعبه نیز تنها سنگهایش را میپرستند. تمامیت دین به امامت است، اما امام تنها مانده و فرزندان امیه از کرسی خلافت انسان کامل تختی برای پادشاهی خود ساختهاند.
شهید مرتضی آوینی
@ggg1400
روضه حضرت ابوالفضل علیه السلام_شب تاسوعا 93_استاد حجت الاسلام میرزامحمدی.mp3
3.71M
🏴 روضه های محرم 🚩
#حضرت_ابوالفضل علیه السلام
شب و روز #تاسوعا
🔺روضه جانسوز ابوالفضل العباس علیه السلام
شب نهم محرم 💎
#استاد_میرزا_محمدی
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
@sss1400
Roz10_Moharam94_MirzaMohamadi_d.mp3
7.64M
🔊یا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ
▪️ #روضه سنگین #گودال_قتلگاه #شب_عاشورا
#با_حال_مناسب_گوش_کنید
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی