📌فعالیت های اقتصادی امام کاظم(ع)
امام #کاظم(ع) چند #مزرعه_کشاورزی داشت که در آنها #کار میکرد و کار کردن را #سیره انبیاء، اوصیا و صالحان می دانست و در این باره فرمود:
«رسول خدا، امیرمؤمنان #علی و همه پدرانم با دستان خود در زمین کار می کردند.»
امام کاظم(ع) ضمن آنکه فرزندان خود را برای کار و کمک به #مزرعه می برد، از تجربیات دیگران برای #باروری #باغ و بستان نیز استفاده می کرد.
📚شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص245.
📚کلینی، الکافی، ج5، ص75، ح10.
📚شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص245.
📚برقی، المحاسن، ج2، ص602.
نسخه صبور شدن
امام کاظم علیه السلام :
بهتر است پسر را در دوران كودكی به كارهای مختلف و سخت، وادار نمائی تا در بزرگی حلیم و بردبار باشد.
یسْتَحَبُّ غَرامَةُ الْغُلامِ فی صِغَرِهِ لِیكُونَ حَلیما فی كِبَرِهِ.
وسائل الشّیعة: ج ۲۱، ص ۴۷۹، ح ۲۷۸۰۵.
🔴 خفقان شدید زمان امام کاظم (علیه السلام) و سرگردانی شیعیان در تشخیص امامِ بعد از امام صادق علیه السلام
هشام بن سالم میگوید: «من و ابوجعفر مؤمن الطاق بعد از وفات حضرت صادق(ع) در مدینه بودیم و اکثر مردم اتفاق نظر داشتند بر آنکه عبدالله افطح پسر آن حضرت، بعد از پدرش امام است.
من و ابوجعفر نیز بر او وارد شدیم و دیدیم مردم به سبب آن که روایت کرده اند امر امامت در فرزند بزرگ است، بر دور او جمع شده اند. ما داخل شدیم و از او مسئله ای پرسیدیم چنانکه از پدرش میپرسیدیم. پرسیدیم از او که زکات در چه مقدار واجب است؟ گفت: «در هر دویست درهم، پنج درهم واجب است.» گفتیم: «در صد درهم چقدر؟» گفت: «دو درهم و نیم.» گفتیم: «به خدا قسم که مرجئه چنین چیزی که تو میگوئی نمیگوید.» عبدالله دستهایش را به آسمان بلند کرد و گفت: «به خدا قسم که من نمیدانم مرجئه چه میگویند.»
پس ما حیران و سرگردان از نزد او بیرون آمدیم و در کوچه های مدینه میگشتیم و نمیدانستیم کجا و پیش چه کسی برویم، بسوی مرجئه برویم یا بسوی قدریه یا زیدیه یا معتزله یا خوارج؟
در این حال بودیم که من دیدم پیرمرد ناشناسی با دستش بسوی من اشاره کرد که «بیا».
من ترسیدم که او جاسوس خلیفه منصور دوانیقی باشد، چون آن ملعون در مدینه جاسوسانی قرار داده بود که آنها متوجه شوند، شیعیان امام جعفر صادق بر چه کسی اتفاق کرده اند تا او را به قتل برسانند، و من ترسیدم که او از ایشان باشد. به ابوجعفر گفتم: «تو دور شو، همانا من بر خودم و بر تو خائف هستم لکن این مرد مرا خواسته است نه تو را، پس دور شو که بیجهت خود را به کشتن ندهی.» پس ابوجعفر قدری دور شد و من همراه آن شیخ رفتم و گمان داشتم که از دست او خلاصی نخواهم شد. پس مرا تا درب خانه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام برد و گذاشت و رفت. سپس خادمی از داخل خانه آمد و به من گفت: «داخل شو خدا تو را رحمت کند.»
پس داخل شدم و دیدم حضرت موسی بن جعفر است. آن حضرت بدون مقدمه فرمود: «بسوی من بیا نه بسوی مرجئه و نه قدریه و نه معتزله و نه خوارج، بسوی من، بسوی من.» گفتم: «فدایت شوم! پدرت از دنیا درگذشت؟» حضرت فرمود: «آری.» [برای اطمینان از این که او غایب نشده است این سوال پرسیده شده است] گفتم: «فدایت شوم، بعد از او چه کسی امام ما است؟» حضرت فرمود: «اگر خدا بخواهد تو را هدایت خواهد کرد.» گفتم: «فدایت شوم، عبدالله گمان میکند که او بعد از پدرتان، امام است.» حضرت فرمود: «عبدالله، میخواهد خدا عبادت نشود.» دوباره پرسیدم: «چه کسی بعد از پدر شما امام است؟ حضرت دوباره فرمود: «اگر خدا بخواهد تو را هدایت خواهد کرد.»
با خود گفتم: «سؤال را خوب مطرح نکردم.» [و امام بخاطر خفقان صریحا نمیخواد امامت خودش را اعلام کند] گفتم: «فدایت شوم آیا بر شما امامی هست؟» حضرت فرمود: «نه». پس هیبت و عظمت از آن حضرت مرا فرا گرفت مانند آن هیبت و عظمتی که از طرف امام صادق مرا فرا میگرفت. گفتم: «فدایت شوم، آیا سؤال کنم از شما آنچنان که از پدرتان سؤال میکردم؟» حضرت فرمود: «سؤال کن و جواب بشنو ولی فاش نکن که اگر فاش کنی، بیم کشته شدن است.» پس سؤالات از آن حضرت نمودم، پس یافتم که او دریائی است، گفتم: «فدایت شوم شیعه تو و شیعه پدرت در گمراهی و حیرت هستند، آیا آنها را آگاه کرده و بسوی امامت شما بخوانم؟» حضرت فرمود: «هر کدام را که آثار رشد و صلاح در او مشاهده میکنی مطلع کن و از ایشان عهد بگیر که کتمان نمایند و اگر فاش کنند پس سرشان بریده است.» و با دست مبارکش بر حلقش اشاره فرمود.
پس من بیرون آمدم و به مؤمن الطاق و مفضل بن عمر و ابوبصیر و سایر شیعیان اطلاع دادم. شیعیان امام کاظم(ع) میآمدند و به امامت آن حضرت یقین میکردند و رفتن نزد عبدالله را ترک کردند و فقط عده بسیار کمی نزد او میرفتند
منابع: الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص213_215
کافی ج1، ص352
🟢 امام موسی بن جعفر علیه السلام میفرماید:
مبادا از هزینهکردن در راه طاعت خدا خوددارى كنى؛ آن گاه دو برابرش را در معصيت خدا خرج كنى!
إِيَّاكَ أَنْ تَمْنَعَ فِي طَاعَةِ اللَّهِ فَتُنْفِقُ مِثْلَيْهِ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ.
معنای این حکمت آن است که اگر از امکانها و مکنتهایی که برای بندگی خدای متعال و اطاعت از خواستههای او و ترویج دین او در اختیار داریم، به درستی استفاده نکنیم و از هزینهکردن برای تحقق خواستههای الهی و انفاق در راه او کوتاهی کنیم؛ آنگاه سیر زندگی و اوضاع اجتماعی به گونهای رقم خواهد خورد که دو برابر آن هزینهها را در راه نافرمانی خدا صرف خواهیم کرد.
به روزگار سلامت شکستگان دریاب
که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند
چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی
بده وگرنه ستمگر به زور بستاند
امام جواد (ع) میفرمایند، اگر کسی خمس مال خود را پرداخت کند ضمانت میکنم که از مالش چیزی کاسته نشود.
#امام_کاظم
#انفاق
🔴 به حرمت چه کسانی عذاب نازل نمیشود
امام کاظم علیه السلام فرمود: خداوند فرشته ای دارد که هر روز و شب ندا میدهد: بندگان خدا دست از گناه بردارید که اگر چهارپایان در حال چرا و کودکان شیرخوار و پیران خمیده نبودند، هر آینه عذاب بر شما نازل میشد و در هم کوبیده میشدید.
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مُنَادِياً يُنَادِي مَهْلًا مَهْلًا عِبَادَ اللَّهِ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ فَلَوْ لَا بَهَائِمُ رُتَّعٌ وَ صِبْيَةٌ رُضَّعٌ وَ شُيُوخٌ رُكَّعٌ لَصُبَّ عَلَيْكُمُ الْعَذَابُ صَبّاً تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً.
(کلینی، کافی ج٢، ص٢٧۶)
▪️امـام كاظـم(ع) فرمود:
دانشی که بر مردم لازم است را در چهار چيز يافتم: اوّل آنكه پروردگارت را بشناسى، دوم آنكه بدانى با تو و براى تو چه كرده است، سوم آنكه بدانى از تو چه خواسته است، چهارم آنكه بدانى چه چيز تو را از دينت بيرون مىكند.
عَـنِ الكاظِـم عليه السلام: وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ فى اَرْبَـعٍ: اَوَّلُــها اَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ، وَالثّانِيَةُ اَنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِكَ، وَالثّـالِثَةُ اَنْ تَعْـرِفَ مـا اَرادَ مِنْكَ، وَالرّابِعَةُ اَنْ تَعْرِفَ ما يُخْرِجُكَ مِنْ دينِكَ.
📚بحارالانوار، ج۷۵
▪️شهادت امام کاظم -علیه السلام- تسلیت باد.
🔵 آخرین فرصت در ماه رجب
از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) روایت شده که هر که در یکى از ماه هاى حرام (ذی القعده، ذی الحجه، محرم و رجب) سه روز متوالى که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بدارد ثواب نهصد سال عبادت براى او نوشته شود
مَنْ صَامَ هَذِهِ الثَّلَاثَةَ أَيَّامٍ كَتَبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَهُ عِبَادَةَ تِسْعَ مِائَةَ سَنَةٍ صِيَامٌ نَهَارُهَا وَ قِيَامٌ لَيْلُهَا
هركس اين سه روز را روزه بدارد، خداوند-تبارك و تعالى-عبادت نهصد سال را براى او مىنويسد، بهگونهاى كه گويى در اين مدت روزها را روزه بوده و شبها به شبخيزى و عبادت پرداخته است.»ه
السلام علیک یا ناصر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
🔰اصبغ بن نباته میگوید امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند:
بخدا قسم هرگز پدرم و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبدمناف عبادت بت نکرده اند
پرسیدن پس چه را عبادت میکردند ؟
مولای عالم فرمودند:
به سوی کعبه نماز میخواندند و بر دین ابراهیم و به آن متمسک بودند.
📚بحارالانوار،ج15،ص144
🌷إمام باقر عليه السلام:
اگر ایمان ابو طالب علیه السلام را در یک کفّه ترازو بگذارند و ایمان این مردم را در کفّه دیگر، ایمان ابو طالب بر ایمان همه آنها برتری می یابد.
لَوْ وُضِعَ اِیمَانُ اَبُوطَالِبٍ علیه السلام فِی کَفَّةٍ وَایِمَانُ هَذَا الْخَلْقِ فِی الْکَفَّةِ الاُْخْرَی، لَرَجَحَ اِیمَانُهُ.
📗 إيمان ابي طالب للشيخ المفيد ص٤
دیگر ناصر و یاور نداری!
آیتالله بهجت (ره)بعد از وفات حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه علیهماالسلام به پیغمبر صلیاللهعلیهوآله وحی شد که دیگر در مکه ناصر و یاور نداری.
در محضر بهجت، ج1، ص 158
استاد میرباقری:
⚡️ از روایات استفاده میشود که حضرت ابوطالب(ع)، آخرین وصیِ حضرت ابراهیم خلیل(ع) بودند و ودائع نبوت را به نبی مکرم اسلام(ص) سپردند.
⚡️ حضرت ابوطالب، از بَدو تولد پیامبر خاتم(ص)، آگاه به نبوت ایشان بودهاند و به همسرشان (فاطمۀ بنت اسد) بشارت دادند که بعد از یک دوران، او هم فرزندی مثل حضرت محمد(ص) به دنیا خواهد آورد، با این تفاوت که پیغمبر نخواهد بود.
انقلابی که به برکت فرزندان ابوطالب(ع) شکل گرفت و به امید و پشتیبانی فرزندان آن حضرت ادامه دارد. اما یک خیابان در تهران به نام آن حضرت نداریم. یک مسجد به نام ایشان نداریم، یک دانشگاه نداریم،به نام گاندی و خالد اسلامبولی و ... داریم، به نام ابوطالب(ع) نداریم.
ابوطالب(ع) از اوصیاست! کتاب بحار را بخوانید، از اوصیای پیامبران قبلی بود، بر دین پیامبران گذشته و یکتاپرست بود، اما این وهابی ها اجازه نمیدهند شما ابوطالب(ع) را مومن بدانید، ۵٠سال پیش کسی در عربستان کتابی نوشت به نام «ابوطالب مؤمن قریش» به همان وزان مؤمن آل فرعون، نویسنده کتاب آقای خنیزی، ابوطالب(ع) را مؤمن قریش نامید. این مقدار برایشان قابل تحمل نبود، گرفتند محاکمه کردند و به اعدام محکوم شد، چون ایمان ابوطالب(ع) را اثبات کرده بود.
اینقدر در ضلالتشان تعصب دارند و ما در حق خودمان این مقدار بی تفاوتیم. آخر کار مرحوم حکیم دخالت کرد و به واسطه های سیاسی اعمال فشار کرد و او را آزاد کردند.