محمد بن ابی بکر
محمد بن ابیبکر بن ابیقحافه (۱۰- ۳۸ق) از نزدیکترین یاران امام علی(ع) که از سوی ایشان به فرمانداری مصر منصوب شد.
او فرزند خلیفه اول و اسماء بنت عمیس بود که بعد از درگذشت ابوبکر و ازدواج مادرش با امام علی(ع)، در خانه امام(ع) پرورش یافت. بین او و امام محبت دوجانبه وجود داشت و امام او را فرزند خویش میخواند. جایگاه او در نزد امام علی(ع) را همسنگ جایگاه ابوذر در نزد پیامبر(ص) دانستهاند.
او از مخالفان برجسته عملکرد خلیفه سوم به شمار میآمد. در دوره امام علی(ع) جزء شرطة الخمیس بود و در جنگهای جمل و صفین فرماندهی بخشی از سپاه امام را به عهده داشت. منابع حدیثی و تاریخی شخصیت او را ستودهاند.
او در جریان حمله سپاه شام به مصر به شهادت رسید.
محمد بن ابی بکر در ذی قعده سال حجة الوداع در ذی الحلیفه (در فاصله هشت کیلومتری جنوب غربی مسجدالنبی در مسیر مکه) به هنگام سفر پیامبر(ص) به حج، بهدنیا آمده است. کنیه او ابوالقاسم بود و بر این اساس او همنام و همکنیه پیامبر(ص) است.
پدرش ابوبکر، هنگامی که محمد دو سال و چند ماه بیشتر نداشت، درگذشت. مادرش اسماء بنت عمیس از زنان بزرگ صدر اسلام است. وی ابتدا همسر جعفر بن ابی طالب بود، ولی پس از شهادت جعفر، با ابوبکر ازدواج کرد و ثمره این ازدواج محمد بود.
پس از فوت ابوبکر، اسماء به ازدواج حضرت علی(ع) درآمد و بدین ترتیب محمد بن ابی بکر به خانه امام علی(ع) راه یافت.او تحت تربیت و پرورش ایشان قرار گرفت و از نزدیک با شیوه زندگی و سیره آن حضرت آشنا شد و این امر باعث شد که علاقه وافری به ایشان پیدا کند. حضرت علی(ع) نیز متقابلاً محمد را دوست داشت و او را «فرزند خود از صُلب ابوبکر» میخواند.
در نهج البلاغه نیز به نقل از آن حضرت آمده است: او (محمد) دوست من بود و چون فرزندم او را پرورش داده بودم.
شخصیت محمد بن ابوبکر از سوی اکثر منابع به نیکی یاد شده و صفاتی مانند صداقت، دیانت و نجابت را به وی نسبت دادهاند نقل شده است که وی به مردم سفارش میکرد که چنانچه عملی خلافِ حق از وی سر زد، به وی تذکر دهند.
در روایات شیعی نیز از وی به نیکی یاد شده است. در حدیثی از امام صادق(ع)، محمد بن ابی بکر نجیبترینِ نجیبان، از خانوادهای بد معرفی شده است.
همچنین امام علی درباره او فرمود:
«خدا محمد را بیامرزد که هر چه توانست کوشید و تکلیف خویش را انجام داد.»
مقام و منزلت محمد بن ابی بکر نزد امام علی(ع) را با مقام و منزلت ابوذر غفاری نزد رسول خدا(ص) قابل مقایسه دانستهاند. او از حواریون امام علیهالسلام بهشمار میآمد.
محمد بن ابوبکر در خصوص خلفای سه گانه معتقد بود که آنان حق امام علی(ع) را در احراز خلافت زیر پا گذاشتهاند و درباره عثمان معتقد بود او از احکام خدا و سنت پیامبر(ص) عدول کرده است. او علی(ع) را نخستین شخصی میدانست که به پیامبر ایمان آورد و در مراحل مختلف به یاری پیامبر شتافت و از جان خویش مایه گذاشت. در همان حال، معاویه و بنی سفیان را مردمی غاصب میدانست که با دروغ و ریا و زر و زور به جنگ اسلام شتافتهاند. وی جنگ در مقابل معاویه را جنگ در راه خدا میدانست.
در خصوص چگونگی شهادت محمد بن ابی بکر چند دیدگاه وجود دارد. بیشتر منابع بر این عقیدهاند که پس از شکست سپاه محمد در مقابل شامیان، اطرافیانش او را تنها گذاشته، متواری شدند و محمد به تنهایی به خرابهای پناه برد و در آنجا توسط معاویة بن حدیج (از سران عزلتنشینان) به شهادت رسید و در دل الاغ مردهای قرار داده و سوزانده شد. برخی گفتهاند او پس از متواری شدن اطرافیانش، در خانه جبلة بن مسروق یا زنی از بنی غافق پنهان شد و پس از آن در جنگ با معاویة بن حدیج و در میدان جنگ به شهادت رسید نیز نقل شده که عمرو عاص وی را اسیر کرد و سپس به شهادت رساند.
تاریخ شهادت محمد بن ابی بکر را ماه صفر سال ۳۸ هجری دانستهاند. وقتی خبر شهادت او به امیرمومنان(ع) رسید، گریان شد و فرمود:
«کان لله عبداً صالحاً و لنا ولداً صالحاً» (محمد بندهای صالح برای خدا و فرزندی صالح برای ما بود.)
نقل شده پس از شهادت محمد، خواهرش عایشه هیچگاه کباب نخورد و پیوسته معاویه، عمرو بن عاص و معاویه بن حدیج را نفرین میکرد. اسماء بنت عمیس نیز از غم شهادت پسرش، از دنیا رفت.
درباره محل دفن محمد بن ابی بکر نقل شده که وی در محلی که به شهادت رسید، در مسجدی به نام «زمام» در خارج شهر فسطاط به خاک سپرده شد. برخی معتقدند تنها سر او در آن مکان به خاک سپرده شده، ولی برخی دیگر بر این عقیدهاند که گروهی از مسلمانان پیکر وی را به همراه سرش در مسجد «زمام» به خاک سپردهاند.
برگرفته از: ویکی شیعه
شهادت عمار یاسر
عمار در دو جنگ جمل و صفين از عناصر اصلى یاران امام علی علیهالسلام بود و كارهاى مهمى در اين دو جنگ بر عهده داشت. عمارياسر در جنگ صفين، مبارزات زيادى به عمل آورد و به سپاه معاويه مى گفت: ولوددتُ أنّكم خلق واحد فذبحتكم؛ (به خدا سوگند) دوست داشتم كه شما همه يك خلق بوديد و تمامى شما را ذبح مى كردم!
سرانجام در يك عمليات بزرگ، سپاهيان امام علی علیهالسلام ضربه هاى سهمگين و مهمى بر سپاه معاويه وارد كرده و شيرازه صفوف لشكريان شامى را در هم ريختند. در معركه جنگ، از دو طرف زنانى بودند كه پرستارى زخميان و مددرسانى رزمندگان را بر عهده داشتند. در اين ميان، يكى از پرستاران به عمار رسيد و از وى پرسيد: آيا چيزى مى خواهيد؟ عمار كه بسيار تشنه بود، از وى تقاضاى آب كرد.
زن پرستار، مقدارى شير براى عمار آورد. عمار هنگامى كه شير را مى نوشيد، مى گفت: بهشت در زير گام هاى پيران است. امروز دوستان خود را ملاقات مى كنم. امروز حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حزبش را ديدار مى نمايم. به خدا سوگند، اگر دشمنانمان آن قدر بر ما شمشير مى زدند كه ما را به حد ناتوانى مى رساندند، باز هم يقين داشتيم كه ما بر حقيم و آنان بر باطل.
پس از نوشيدن شير، دوباره به رزم بى امانش ادامه داد و صفوف دشمن را از هم گسست و بسيارى از آن سياهبختان را به خاك مذلت انداخت. ولى در گرماگرم نبرد فردى به نام ابوعاديه از سپاهيان دشمن بدن عمار را نشانه گرفت و نيزه اى بر او فرود آورد و فرمانده عالى مقام حضرت على علیهالسلام را از زين به زمين انداخت. فردى ديگر از سپاه دشمن به نام ابن جون، سرش را از بدن جدا كرد.
اين دو نفر، در حالى كه سر بريده عمار را به نزد معاويه بردند، از او تقاضاى پاداش و جايزه كردند و هر كدام از آن دو تلاش مى كرد كه ثابت كند، او عمار را كشته است و در اين باره به نزاع برخاسته بودند.
عبدالله بن عمرو بن عاص كه در نزد معاويه بود و آن دو را مشاهده مى كرد، گفت: درباره سر عمار شتاب زدگى نكنيد و به آن خوشحال نباشيد. زيرا از پيامبر صلی الله علیه و آله شنيدم كه مى فرمود: عمار را گروه سركشان و ستم كاران مى كشند. معاويه كه سخنان وى را شنيد، بسيار ناراحت و خشمگين شد و به عمرو بن عاص گفت: آيا نمى شود اين ديوانه را از پيش چشمان ما دور كنى!
سپس به عبدالله بن عمرو بن عاص گفت: تو به جاى اين حرف ها، چرا جنگ نمى كنى؟ عبدالله گفت: پيامبر صلی الله علیه و آله روزى مرا امر به فرمانبردارى از پدرم كرد. من نيز به خاطر فرمان پيامبر صلی الله علیه و آله از پدرم اطاعت مى كنم و به اصرار او به اين نبرد آمده ام و با شما هستم ولى با كسى مبارزه نمى كنم. همچنين، پيش از شهادت عمار بارها عمرو بن عاص گفته بود كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: عمار را گروه ستمكاران مى كشند.
از وى پرسيدند: پس چرا او با ما مى جنگد؟ آيا ما ستم كاريم؟ عمرو بن عاص براى فريب آنان گفت: نه، بلكه عمار سرانجام به ما خواهد پيوست و بدست ياران على علیهالسلام كشته خواهد شد.
شهادت عمار ضربه سهمگين و تزلزلآورى بر سپاهيان معاويه وارد كرد و بسيارى از آنان را به ترديد و دودلى انداخت. ولى معاويه براى سرپوش گذاشتن بر اين فضاحت آشكار در ميان سپاهيان خود شايع كرد كه عمار را على علیهالسلام كشت. زيرا عمار به دستور على علیهالسلام به جنگ شاميان آمد و بدست شاميان كشته شده است. پس قاتل او، على علیهالسلام است!
ادعاى واهى و بى ارزش معاويه، شايد برخى از دودلان شامى را ساكت مى كرد و تسكينى بر التيام آنان بود، ولى در ياران امام على علیهالسلام تأثيرى نداشت. بلكه موجب تقويت ايمان و تثبيت بيشتر اعتقادات آنان گرديد. عمار ياسر به هنگام شهادت، 91 سال و به روايتى 93 سال و به روايتى ديگر 94 سال از عمرش گذشته بود. علاوه بر ابوالعاديه، افراد ديگرى نيز به عنوان قاتل عمار در منابع تاريخى بيان شده اند، مانند: عقبة بن عامر جهنى، عمرو بن حارث خولانى، شريك بن سلمه مرادى و ابوحراء سكسكى.
پس از فروكش كردن جنگ، حضرت على علیهالسلام بدن عمار و هاشم مرقال را كه در يك نبرد به شهادت رسيده بودند، در كنار هم قرار داد و بر آنان نماز گزارد و در همان جا دفن نمود. آن حضرت در غم از دست دادن عمار، بسيار ناراحت بود و مى فرمود: هر كس از وفات عمار دلتنگ نشود، او را از مسلمانى نصيبى نباشد.
ر.ک: دانشنامه اسلامی
🌸 بواسطه محبت
🔸️خداوند راه تغییر زندگی ومسیر انسانها را از طریق #محبت امام حسین (ع) باز کرده است، کم نبودند کسانی که حتی دین نداشتند یا گناهکار بودند و بواسطه محبت #امام_حسین (ع) سعادتمند شدند.
🔹️ هر چه معرفت، محبت و عشق ما به ابیعبدالله(ع) بیشتر باشد، بیشتر میتوانیم زندگیمان را به زندگی او نزدیک كنیم.
🔸️هرکس بخواهد واقعاً حسینی شود و به سعادت برسد، باید از این كلام ایشان استفاده كند: « وَ کُونُوا مِنَ الدُّنْیَا عَلیٰ حَذَرٍ»
🔹️براى رسیدن به سعادت، همه باید از آن سمّ مهلک كه عشق به دنیا و دلبستگى به لذتهاى آن است پرهیز كنند.
🔸️ اهمیت و لطف محب امام حسین (ع) بودن آنچنان برای پروردگار ارزشمند است که خداوند ابایی ندارد بخاطر ایشان همه بندگانش را مورد بخشش و رحمت قرار دهد.
🔹️با بخشیدن عباد چیزی از خزانه رحمت خداوند کم نمیشود و تنها عاملی که رحمت خداوند را محدود میکند این است که خلاف حکمت او باشد.
آیتالله مصباح یزدی (ره)
🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃
امام صادق فرمود:
بدرستی و راستی که حسین بن علی(ع) نزد پروردگار خود - عزوجل - نظر می کند به سوی لشکرگاه خود و کسانی که با او کشته شدند از شهداء، نظر می کند به سوی زیارت کنندگان خود، و او شناساتر است به ایشان و نام های ایشان و پدرشان، و به درجه های ایشان و فرودگاه های ایشان در نزد خدای عزوجل از یکی از شما به فرزند خود، و او می بیند چه کسی برای او گریه می کند. پس طلب آمرزش می کند برای او، و از پدران خود می خواهد که طلب آمرزش کنند برای او و می گوید: اگر زائر من می دانست که خدای تعالی چه چیزی برای او مهیّا کرده، شادی او بیشتر از جزع و حزن او بود، و زائر من بر می گردد در حالتی که هیچ گناهی برای او نیست.
«إن الحسین بن علی(ع) عند ربّه عزّوجلّ ینظر إلی معکسره و من حله من الشهداء معه، و ینظر إلی زوّاره، و هو أعرف بهم و بأسمائهم و أسماء أبائهم و بدرجاتهم و منزلتهم عندالله عزّوجلّ من أحدکم بولده و إنه لیری من یبکیه فیستغفر له و یسئل آبائه أن یستغفروا له، و یقول: لو یعلم زائری ما أعدّالله تعالی له لکان فرحه أکثر من جزعه، و إن زائره لینقلب و ما علیه من ذنب».
امالی طوسی، ص 54
بحارالأنوار، ج44، ص 281
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴ابد در پیش داریم
🔶ملائکه انسان را سرزنش میکنند که چرا به شکل شتر و گاو و پلنگ و بوزینه و با چهرهای کریه محشور شدید؟! مگر بشیر و نذیر نداشتید؟! مگر معلم نداشتید؟!
#علامه_حسنزاده
هدایت شده از سبک زندگی دینی
استاد فاطمی نیا:
از یکی از اولیاء خدا که مرحوم پدرم بودند (مرحوم آیت الله زبده السالکین آقای سیداسماعیل اصفیایی (قدس سره) ایشان زمانی که در حیات بودند می گفتند اسم نبریم حال که از دنیا رفته اند، ایشان از کبار اولیاء و مجتهدان و بزرگان بود. ایشان می فرمودند که من از احادیث پیدا کردم (ایشان خیلی اهل حرف زدن نبودند و فکر می کنم مکاشفتا پیدا کرده بود) زیارت اربعین یک اثری دارد که هیچ عمل مستحبی آن را ندارد و عجیب آن است که هر کس در اربعین، امام حسین (علیه السلام) را زیارت کند، عاقبت به شر نمی شود و ایمان در قلبش ثبت می شود.
📌حسرتی در #زیارت_اربعین
💠 عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، مَا مِنْ أَحَدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا وَ هُوَ یَتَمَنَّى أَنَّهُ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام لَمَّا یَرَى لِمَا یُصْنَعُ بِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ مِنْ کَرَامَتِهِمْ عَلَى اللَّهِ.
امام صادق علیه السلام :
روز قیامت، هنگامی که مردم میبینند #زائر امام #حسین علیهالسلام نزد خداوند چقدر کرامت دارد، همه آرزو میکنند ای کاش حسین بن علی علیه السلام را #زیارت کرده بودیم.
📚وسائل الشیعه، ج14،ص424.
هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست
جای من هم در میان هیئت جامانده هاست
دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم
” از حرم جا مانده ای ” هم صحبت جامانده هاست
یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین
گوشه ی صحن و سرایت ؛ حسرت جامانده هاست
کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود
آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست
در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام
عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست
شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر
ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست
گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد
مثل شمعی سوختیم این عادت جامانده هاست
من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند
هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست
بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس
نوبتی هم باشد اقا نوبت جامانده هاست
دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد
این هم آقای غریب از غربت جامانده هاست
تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد
تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست
مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند
این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست
حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین
حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست
” صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری “
خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست
طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند
از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند
علیرضا خاکساری
شعر
اربعین
رهبر انقلاب خطاب به دانشجویان:
رهبر انقلاب: حرکت عظیم خاندان پیامبر در تبیین حادثه کربلا، مکمل فداکاری روز عاشورا بود
🔹رهبر انقلاب، در پایان مراسم عزاداری روز اربعین: این ۴۰ روز عاشورا تا اربعین یکی از مقاطع مهم تاریخ اسلام است. اگر روز عاشورا اوج مجاهدت همراه با فداکاری بود، این چهل روز اوج مجاهدت همراه با تبیین و افشاگری و توضیح بود.
🔹این حرکت عظیم خاندان پیامبر بود که توانست حادثه کربلا را ماندگار کند. این تبیین مکمل آن فداکاری بود؛ شما دانشجویان عزیز هم به مسئله تبیین اهمیت بدهید.
🔹خیلی از حقایق هست که باید تبیین شود و در ابهام نگهداشتن افکار مردم در قبال آن مسئله، گمراهکننده است. این حرکت تبیین، خنثی کننده آن است.
🔹هرکدام از شما به عنوان یک وظیفه مثل یک چراغ دور خود را روشن کنید.
با انتشار افکار صحیح در فضای مجازی به معنای واقعی کلمه جهاد کنید
🔹شما امروز در فضای مجازی میتوانید افکار درست و صحیح را منتشر کنید و به مسائل پاسخ دهید و میتوانید به معنای واقعی کلمه جهاد کنید.
🔹البته اصل قطعی در این باب پیروی از شیوهی اخلاقی است. باید از این کاری که بعضی افراد با دشنام و فریب و دروغ دربرابر افکار عمومی مواجه میشوند، اجتناب کرد.
🔹باید منطق را به اخلاق مزیّن کرد حقایق را منتشر کرد. امروز همه باید در این میدان حرکت کنیم.
✅طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت
🌸یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد :
🍃شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟!
🌹شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :
🌟به آسمان رود و کار آفتاب کند .🌟
🍃 پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !!
🌹بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : "سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) "
🍃 پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ،
🔹مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند)
فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید :"این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید "
🌼مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .
🦋 فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟
🌳گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است .
🍃پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است .
🌳هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .
نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .
🌺چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟
🌷راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم .
🌿شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم :
"به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند"
🍃طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند :
🌻به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند🌻
🌻به آسمان رود و کار آفتاب کند🌻
منبع : کتاب عبرت آموز تالیف استاد شیخ حسین انصاریان
❤️هر افتخارى است در عمل است
امیرالمومنین:
🌗آن کس که کردارش اورا به جایی نرساند ، بزرگی خاندانش ، او را به پیش نخواهد راند.
🌟مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ يُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ
#نهج_البلاغه
📚 #حکمت_389