🔷امام عصر «عج»:❤️❤️
برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید!
کـه فرج من، فرج و گشایش کار شماست.💐
🔷🔶کمال الدین، ص ۴۸۵
✨💐✨💐✨💐✨💐 🔷🌺نـــــمازت را مــــتّصل کن
🌸به نـــــمازِ امـــــام زمــــان«عج»
🌸و ســــجاده ات را شــــاهد بـــگیر
🌸که هـــــیچ نـــمازے
🌸🌺بــــدونِ دعـــــاے
🌸 بر فــــرجش نــــبوده اســــت.
🌷 اللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷
💥قسمت هشتم💥
💢خاطراتی از شهید حججی💢
#حجت_خدا
خانه اش #طبقه ی_چهارم بود توی یک مجتمع مسکونی. آسانسور هم نداشت. باید چهل پنجاه تا پله را بالا میرفتی.😖
یک بار که رفتم ببینمش، دیدم همه پله ها را از اول تا آخر رنگ کرده.خیلی هم قشنگ و تمیز.
گفتم: "ای والله آقا #محسن. عجب کار توپی کرده ای."😜
لبخندی زد و گفت: "پله های اینجا خیلی زیاده.این ها رو رنگ کردم که وقتی خانمم میخواد بره بالا، کمتر خسته بشه. کمتر اذیت بشه."😍😇👌🏻
☜✧✧✧✧✧✧
خیلی زهرایم را #دوست ❤️ داشت. همیشه زهرا جان و خانمم صدایش میکرد.😌
اگر هم احیانا باهم بگو مگویی میکردند، زود #کوتاه_می_آمد.😇
بعضی موقع ها که خانه مان بودند، میدیدم سرد و سور و بیحال است. می فهمیدم با زهرا حرفش شده. 😞
از خانه که بیرون میرفت زهرا موبایلش را می گرفت توی دستش و با خنده 😃 بهم میگفت: "مامان نیگا کن.الانه که محسن منت کشی کنه و بهم پیامک بده."😍
هنوز نیم ساعت نگذشته بود که پیام میداد به زهرا: "بیام ببرمت بیرون؟"😇
دلش کوچک بود. اندازه یک گنجشک. طاقت دوری و ناراحتی زهرا را نداشت.😔👌🏻
~~~~~~~~~~~~~
حساس بود روی #نماز صبح هایش.
اگر احیانا قضا میشد یا میرفت برای آخر وقت، تمام آن روز #ناراحت و پکر بود.😞
بعد از نماز صبح هایش هم هر روز، #حدیث_کسا و #دعای_عهد و #زیارت_عاشورا میخواند.😔
هر سه اش را.
برای دعا هم میرفت می نشست جایی که سرد باشد.
میخواست چشمانش #گرم نشود و خوابش نبرد.
میخواست بتواند دعاهایش را #باحال و با #توجه بخواند..😌👌🏻
.
ادامه_دارد..
@ghadimal_ehsan_mehriz
بسمه تعالی
🛣 کاروان زیارتی #مشهد_مقدس
🔅 با موسسه قدیم الاحسان شهرستان مهریز
🚌 زمینی :26خرداد الی 31خرداد
3شب اقامت کامل
مبلغ ثبت نام ؛
اتوبوس اسکانیا 280000 تومان
🚧 خدمات : بلیط رفت و برگشت، ترانسفر، اقامت 3 شب در هتل آپارتمان ملک یاسین واقع در خ امام رضاع3 ، صبحانه، نهار و شام منوی انتخابی
🗓تاریخ ثبت نام :
از19خردادبصورت غیر حضوری
لازم به ذکر است که در صورت مراجعه مسافر با وسیله شخصی یا هواپیما به هتل در تاریخ استقرار کاروان در مشهد امکان رزرو هتل به اعضای هر شب 65000تومان به همراه پذیرایی صبحانه و ناهار و شام مهیا میباشد.
تلفن راهنما جهت ثبت نام غیر حضوری
09130999145
#بسم_رب_العشق
💝#زندگینامه_شهید_حججی💝
💥قسمت نهم💥
#شغل دولتی و رسمی را دوست نداشت. خوشش نمی آمد.
بهم میگفت: "زهرا، اونجور حس میکنم برا کارهای #فرهنگی، دست و بالم بسته میشه. "😉
با این وجود، یکبار پیشنهاد #سپاه رو بهش دادم. گفتم: "محسن من دلم نمیخواد برا یه لحظه هم ازم دور باشی. اما اگه به دنبال #شهادت میگردی، من مطمئنم شهادت تو توی سپاه رقم میخوره."😌
این را که شنید خیلی رفت توی فکر. قبول کرد.
افتاد دنبال کارهای پذیرش سپاه. 😍
در به در دنبال #شهادت بود.😇💚
.
°°°°°°°°°
سپاه قبولش نمی کرد.😢
بهانه می آورد که: "رشته ات برق است و به کار ما نمی آید و برو به سلامت."😐
برای حل این مساله خیلی دوندگی کرد.😮
خیلی این طرف و آن طرف رفت.
آخرش هر جور بود درستش کرد.😍💪🏻
این بار آمدند و گفتند: "دندون هات هم مشکل دارن. باید عصب کشی بشن"😩
آهی در بساط نداشت. رفت و با بدبختی پولی را قرض کرد و دندان هایش را درست کرد.🤗
آخر سر قبولش کردند.😇🤗
خودش میگفت :"اگه قبولم کردن، اگه من رو پذیرفتن،دلیل داشت.😇 رفته بودم #گلزارشهدا سر قبر حاج احمد. رو انداخته بودم به حاجی."😍😎
.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
برای گذراندن دوره ای از طرف سپاه رفته بودیم #مشهد. تا دم ظهر کلاس بودیم.
بعد از ظهر که میشد، دیگر محسن رو نمی دیدم. بر میداشت و میرفت حرم تا فرداش.😳😮
یکبار بهش گفتم: "محسن. اینهمه ساعت توی حرم چیکار میکنی؟ شامت چی؟ استراحتت چی؟"🤨
#بغض راه گلویش را گرفت. گفت: "وقتی برگشتیم حسرت این روزها رو میخوریم. روزهایی که پیش علی بن موسی الرضا علیه السلام بودیم و خوب #گدایی نکردیم. "😢
فرداش قبل نماز صبح رفتم حرم. توی یکی از رواق ها یکدفعه چشمم بهش افتاد.🤔
گوشه ای برای خودش نشسته بود و با گردنی کج داشت زیارت میخواند. 😇
ایستادم و نگاهش کردم. چند دقیقه بعد بلند شد و مشغول شد به #نمازشب. مثل باران توی قنوت نماز شبش #اشک می ریخت.😭😢
آنروز وقتی برگشتم محل اسکان، رفتم پیشش نشستم. سر صحبت زیارت و امام رضا علیه السلام را باهاش باز کردم.🙄
#حال_معنوی عجیبی داشت. بهم گفت: "از امام رضا فقط یه چیزی رو خواستم. اونهم اینکه تو راه امام حسین علیه السلام و مثل امام حسین علیه السلام شهید بشم."😌
بهش گفتم: "محسن خیلی سخته آدم مثل امام حسین علیه السلام شهید بشه. خیلی زجر آوره!"
گفت: " به خود امام رضا علیه السلام قسم که من حاضرم. خیلی لذت آوره!"😍👌🏻🤗
#ادامه_دارد…
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
@ghadimal_ehsan_mehriz
#بسم_رب_العشق
#زندگینامه_شهید_حججی
💥قسمت دهم💥
چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش شرایط آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به #گلزار که میرسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر میکردم محسن آمده سر قبر بابایش.
اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب میآمد انگار که بخواهد از حرم امامزادهای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش میبارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و میآمد اصفهان هیئت.😯 ساعتها خدمت میکرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت میکرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار میکرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶
تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔
#ادامه_دارد ..
@ghadimal_ehsan_mehriz
بسمه تعالی
باسلام
آغاز ثبتنام مهدی یاوران مدارس
در 3مقطع تحصیلی
دبستان و راهنمایی ودبیرستان
ویژه پسران و دختران
آموزش مهدویت همراه با آموزش
های متنوع هنری، ورزشی
جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره
09130999145 و32530574
تماس حاصل فرمایید.
هیئت قدیم الاحسان شهرستان مهریز
@ghadimal_ehsan_mehriz
❓ تا حالا دیدید کسی که پدر و مادر ثروتمند و مهربونی داره، دست نیاز جلوی دیگران، کسانی که از خودش فقیرترند دراز کنه؟ شاید شما ندیده باشید، اما من دیدم!
🔹 من شیعیان زیادی رو دیدم که با وجود امام زمان، برای هر مشکل کوچکی به این و اون رو میزنند و عاطفه گدایی میکنند. شیعیانی که به جای رفتن به محضر امام زمان و اهل بیت، آویزون هرکس و ناکسی میشن و برای رفع مشکلشون التماس میکنند.
🔆 خودتون رو بذارید جای امام زمان،
به نظرتون آقا از توکل و توسل ما به دیگران و التماسمون به اونها چه حالی میشن؟ امام زمانی که از مادرمون دلسوزتره و بدون اذن و امضای اون هیچ خیری به ما نمیرسه؛
🔻 وقتی امام زمان رو داریم اما سراغش نمیریم، پس یه جای کارمون میلنگه:
یا به قدرت و ثروت و نقشِ امام زمان در کائنات ایمان نداریم، یا خودمون رو فرزند آقا نمیدونیم.
🔹 «آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم/ یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم» حکایت حال و روز ما و غفلت مون از امام زمانه. باورش سخت و تلخه، اما ما امام زمان رو حتی به خاطر خودمون هم نمیخوایم...
🔘 حالا بهتر میشه فهمید که چرا آقا تنها و آواره و طرد شده است.
📎 #تلنگر
@ghadimal_ehsan_mehriz
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
💥قسمت یازدهم💥
.
بعضی موقع ها که توی جمع #فامیل میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒
به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به #رهبری. می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها #احترام می گذاشت به تک تک شان.🤗💚
بعضی موقع ها #علی کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.😌
نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به #روضه خواندن و #گریه کردن و سینه زدن.😭
#مجلس تماشایی داشتند. مجلس #دونفره پدر و پسری.
بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش میآمد.😢
میرفتم میدیدم نشسته سر #سجاده اش و دارد برای خودش روضه می خواند.
می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.😭💚
میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم."
روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی #حساس بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔😭👌🏻
یک شب هم توی خانه سفره حضرت #رقیه علیهاالسلام انداختیم.💝
فقط خودم و محسن بودیم.
پارچه #سبز ی پهن کردیم و #شمع و #خرما و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄
نمی دانم از کجا یک #بوته_خار پیدا کرده بود.
بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔
نشست سر سفره. #بغض گلویش را گرفته بود.
من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار.
طاقت نیاورد.زد زیر #گریه من هم همینطور.
دو تا یک دل سیر گریه کردیم.😭😭😭😭😭
💝ادامه دارد💝
#لبیک_یا_زینب
@ghadimal_ehsan_mehriz
🔹نعمت وجود امام عصر علیه السلام
آن كه بر كسى حق نعمت دارد، در عصر حاضر ولى نعمت ما حضرت ولى عصر ارواحنا له الفداء است...
به برکت وجود او به همهی مخلوقات روزی داده میشود و به خاطر وجود او زمین و آسمان در جای خود پابرجا هستند...
و اگر به فرض محال، حجت خدا روی زمین نباشد، زمین هر کس و هر چه روی آن است را فرو میبرد!!
پس نعمت رزق و روزى، آرامش آسمان و زمين را مديون او هستيم...
اميدواريم كه سپاسگزار وجود پر فيض او باشيم و برای ظهورش دعا کنیم...
🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹
✨اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه وعلی ابائه فی هذه ساعه وفی کل الساعه ولیا وحافظا وقاعدا وناصرا ودلیلا وعینا حتی تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا✨✨✨
🌹 منبع :امام خوبی ها
@ghdimal_ehsan_mehriz
💥قسمت دوازدهم💥
#علیرضا_نوری از بچه های لشکر نجف اشرف بود. چند روزی بود که توی #سوریه شهید شده بود.
با محسن رفتیم تشییع جنازهاش. توی مراسم بدجور گرفته بودم و بق کرده بودم. همش فکر می کردم محسن توی آن تابوت خوابیده است.😭
وسط مراسم تشییع محسن پیام بهم پیامک داد:"زهرا دعا کن من هم مثل علیرضا شهید بشم."
جواب دادم: "محسن از این حرفها نزن قلبم داره آتیش میگیره." مقداری از مراسم که گذشت، برگشتم خانه. دیگر نمی توانستم آنجا بمانم.😖
همهاش تصویر شهادت محسن می آمد جلوی چشمانم.😭
آخر شب محسن برگشت وقتی آمد حال عجیبی داشت بهم گفت: " زهرا دیدی؟ دیدی چه جمعیتی اومده بود؟ اگه بخواهیم بمیریم به زور ده نفر میان زیر تابوتمون رو می گیرن. اما امروز دیدی مردم چه جوری خودشونو برای شهید نوری میکشتن؟"
آن شب تاصبح یک بند حرف #شهادت می زد و گریه میکرد. گفت: "زهرا، اگه شهید بشم برای همیشه هستم. اما اگه بمیرم دیگه نیستم!" بهش گفتم:" محسن شهید بشی و من تابوتت رو ببینم دق می کنم. من دوریت را برای لحظه هم نمیتونم تحمل کنم."
گفت: "میتونی خانومم." بعد نگاهی تو چشمانم کرد و گفت: "حالا ببین اصلا پیکری میاد یا نه!"😢
💚💚💚💚💚💚💚
#یار گرمابه و گلستانش بودم. همیشه پیشم حرف از شهادت می زد. دیگر حوصله ام را سر برده بود.😩
یک بار بهش توپیدم و گفتم: " مگه تو اینقدر دم از شهید کاظمی نمی زنی؟ حاج احمد تا خیلی بعد از جنگ موند و به انقلاب خدمت کرد، بعد به شهادت رسید. تو میخوای همین اول کاری بری سوریه به شهادت برسی و تموم؟"😑🤨
گفت: "نه. من می خوام برم سوریه جنگ بکنم ان شاءالله شهید بشم.😌 وقتی هم که آقام امام زمان ظهور کرد ازش خواهش کنم که دوباره بیام تو این دنیا و باز در رکابش شهید بشم."😍
فکر کجاها را که نکرده بود. برای بعد از شهادتش هم برنامه ریزی کرده بود.😔👌🏻
💙💙💙💙💙💙💙
دو هفته قبل از #اعزام محسن بود که رفتم آزمایشگاه و فهمیدم باردارم.😊
خیلی خوشحال شد. می خندید و بهم می گفت: "ببین زهرا، اگر شهید شدم، ولی مرد برات گذاشتم ها. این مرد هواتو داره."😇
لبخندی زدم و گفتم: "خب، شاید دختر باشه."
گفت: "نه پسره. اصلا وقتی رفتم سوریه از حضرت زینب علیها می خوام که پسر باشه."
روزی که محسن رفت سوریه، خیلی دلم شکست.
خیلی گریه کردم. رفتم توی اتاقم و تا توانستم ناله زدم.
همان موقع کاغذ و خودکار ای برداشتم برای #امام_حسین علیه السلام #نامه نوشتم.
به آقا نوشتم…..
ادامه دارد
@ghadimal_ehsan_mehriz
💠استفاده از فضای مجازی برای ترویج و آموزش معارف مهدوی چه آثار و برکاتی دارد؟💠
🔹سبک زندگی و منش و روش رفتاری مردم متاثر از رسانه ها به ویژه فضای مجازی است مهدویت هم مستثنی نیست و هم در این فضا شکل می گیرد و هم توسط مردم دنبال می شود.
اگر جهت گیری کنیم و نگاه های مردم درباره مهدویت را به سمت زمینه سازی ظهور سوق دهیم و چشم انداز مهدوی و وظیفه منتظرانه را توسط کارشناسان و متخصصان امر ترسیم کنیم، می توانیم اثرگذار باشیم.
این پویش ها و فعالیت های مجازی می تواند شکل بگیرد و حتی در حوزه بین الملل هم تاثیر داشته باشد به ویژه اینکه در غرب هم عدالت خواهی، مبارزه با نژادپرستی و ... که از مولفه های تمدن اسلامی و حکومت مهدوی هستند، مطالبه و دنبال می شود. لذا با استفاده از این مولفه های مهدوی در فضای مجازی می توان دنیا را با خود همراه کرد چون همه مردم دنیا دنبال منجی(عج) هستند.
باید جبهه واحد در فضای مجازی برای ظهور و زمینه سازی دولت کریمه ایجاد شود، چون در تبیین شرایط ظهور، اقبال عمومی مردم مطرح است نه اعتقاد آنها یعنی مردم باید به اضطرار نیاز منجی برسند این نیاز باید تقویت شود و اعتراضاتی که برابر اتفاقات ناعادلانه جهان شکل می گیرد، رنگ و بوی مهدوی بگیرد.🔹
🔸بخشی از بیانات حجت الاسلام «سیدعلی درچه ای»، کارشناس فضای مجازی بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) در گفتگو با خبرگزاری شبستان به منظور تشریح فعالیتهای بنیاد در فضای مجازی
@ghadimal_ehsan_mehriz